ای سرکشان، چه سهم شما را شکسته کرد؟
گَرد چه گرگِ دور، چنین دسته دسته کرد؟
ای مرد های برف و نمد، چند برق جست
تا عهـد های پشمی تان را گسسته کرد؟
ابعاد چند کوه، چنین سرب و سنگ ریخت
تا شانه های خمزده را خوار و خسته کرد ؟
پولاد را به بازوی تان ضرب شستِ کی
یکباره این چنین هدر و مسخ و مسکه کرد ؟
چشمان تند تاز عقـابان قـرن را
رعد کدام غایله مدهوش و بسته کرد ؟
ناگفتنیست فاجعه؛ پابست عزم را
زلزالهای حادثه از پانشسته کرد
ای خاک های هردو جهان بر سر غزل
تقریر غصه را «غص و غصغص غصصته» کرد
غلام حیدر یگانه ـ صوفیه ـ تابستان 1390ش
|