اگرچی گوش پر از های و هوی توفانست
میان تندر و باران صدای یارانست
ز روی زانوی اندیشه؛ هی! سرت بردار
که سر به دار شدن کار سربدارانست
مشو ز تندر و رگبار آسمان دلگیر
پذیره گشتن رگبار دشمن آسانست
شکست کجروشان در خورست و شایسته
شکستهگی دلِ رهروان نه شایانست
چرا به چنگلِ تقدیر پنجه در ندهی
اگر که شور به سر؛ در دل تو ایمانست
حصار پیلهی تنهایی جای گرد مباد
مکانِ مرد و نبرد و مصاف میدانست
اگر تغییر قدر نا مقدرست و محال
شهید عشق شدن هم وصال جانانست
اسپرنگ فیلد؛ ویرجینیا دو شنبه 5 سپتامبر 2011
|