کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

       نصیرمهرین
                           کودتا های نام نهاد
                کودتای نام نهاد جنرال سید میراحمدشاه

                         جنرال سید میر احمد شاه (گردیزی)
                                            (1303- 1358 خورشیدی)

 
 

یادآوری :

 

کودتا های نام نهاد، نتیجۀ بخشی ازتأمل نویسنده، درادامۀ بحث کودتا ها درتاریخ کشورما است.هنگام بازنگری برادعا های حکومت ها ، وادارسازی به تایید ادعای حکومت؛ بنیاد های استبدادی وتوطئه آمیزساختارسیاسی را بهترمعرفی نموده است .دستگاه سرکوب دولت،برای به کرسی نشاندن ادعا، واقعا ًشیوه های ظالمانه یابه عبارۀ دیگر، شکنجه را اعمال کرده است. ودرنتیجه تعدادی ازشخصیت ها، بدون دست داشتن به چنان اقدامی، آزارواذیت دیده ویا به قتل رسیده اند. بحث کودتا ها مواردی را هم نشان میدهد که شخصیت های سازماندۀ اقدامات ضد حکومت، باصراحت وشهامت دربیان وتوجیه تدارک یک قیام- کودتا، پرداخته اند. درین زمینه مثال شادروان سید اسماعیل بلخی را داریم. همچنان که کودتاهای موفق برای تصرف قدرت را دیده ایم.

تأمل من چه درین موارد وچه دربقیه موارد ،درچارچوب گزارش دهی ویا آوردن دیگر بارۀ شرح رویداد ها اززبان راویان مختلف بسنده نه نموده است. سعی من این است که زمینه های بروزکودتا ها ویا اتهام زنی به کودتا رانیزبیابیم. به دیگرسخن به نیازپاسخ به چرایی کودتا ویا تهمت بستن به آن نیزعطف شود.

 درین زمینه بهترین مددگار، اسناد ومدارک، شاهدان و راویان می باشند. ازین رو است که اگر ادامۀ انتشارکودتا ها را معطل قراردادم، دلیل مشخص آن این بود، که اطلاع میافتم که چند نوشته وکتاب دیگری درشرف انتشاراند.ویا شخصیت های را می شود، از نزدیک دید و درپای صحبت ایشان نشست. بدون چنان انتظاروبردباری، مثلا ً نرسیدن دست به خاطرات مرحوم عبدالملک عبدالرحیم زی، مسلم بود تهیۀ نبشته یی پیرامون اتهام کودتا به ناقص می ماند.

 

اما بحث کودتای نام نهاد میوندوال، این مزیت را برای نویسنده فراهم نمود، که انبوهی ازمدارک واسناد تازه وابتکاری جمع شدند. درین راستا ناصواب نتواند بود اگربگویم که برای نخستین بار درکارگاه پرداخت به رویدادهای تاریخی کشورما،مدارک واسناد با استفاده ازامکانات تخنیکی روز؛ورفتارهای تحمل آمیزوروشنگرانۀ یک موضوع،تهیه شده بودند. جناب داؤود ملکیارفرزندمرحوم جنرال عبدالسلام ملکیارمبتکر گردهم آوری چنان مدارک است. 

جنرال عبدالسلام وبرادرش جنرال عبدالجبار ملکیار، برادران خانم  میوندوال بودند. جناب داؤود ملکیار در حالی که با کمال اطمینان آگاه بود که پدرش دراقدامی که به آن متهم شده است،دست نداشته وآن ادعا تهمتی بیش نیست؛ درکاوش بیشتر موضوع نشست. سالها سپری شده و وی سراغ  نشانی های میسر ومقدورتعدادی اشخاص مختلف را گرفته، که گفته شده بود، کودتا میکردند. همچنان به دنبال در یافت نشانی وتماس میسربا یک تعداد کسانی رفته که ادعا داشتند، محمد هاشم میوندوال کودتا میکرد ویا کارمندان " تحقیق " و دستگاه شکنجه بودند.

 اما نیکویی وزیبایی این همه کوشش های او درکجاست؟

کیفیت و بـُــرنده گی زحمات او با این ویژه گی جای یافته است، که جناب داؤود ملکیار، اشخاصی را که طرف صحبت هستند، درزیرزمینی های وزارت داخله ویا دراطاق های نمناک زندان دهمزنگ، با فحش ودشنام ولت وکوب وادار به سخن گفتن نکرده است. بلکه ازامریکا به وسیلۀ تلفون بعد ازجویا شدن آنها از تندرستی شان، وپس ازمعرفی خویش،سوالاتی را مطرح کرده است. ویا با کمرۀ ویدیویی به خانه های آنها درایالات متحدۀ امریکا رفته درفضایی از آرامش وبردباری، سوالاتی را مطرح کرده وسخنان آنها را ثبت نموده است. همچنان که دردنبالۀ کاروبا قصد تکمیل گزارش ها، کابل رفته؛ راویان وشاهدانی هم او را تا محل دفن میوندوال همراهی کرده اند. مدارک او اجزای به هم مرتبط و روشنگر زوایای ناشناخته نیز شده اند. به این علت است که بعضی ازصحبت کننده گان با اوبه قهر آمده بیهوده کوشیده اند؛ به هرطرف دست وپای بزنند.

سعی درجهت بی اثرنمودن آن مدارک، معرف همان فرهنگ شکنجه وتوطئه گری درزمان  ودرمکان دیگراست. با استناد به سخنان خودشان وبقیه مدارک تا واقعیت رابگویی، می پندارند که زهر در گلوی ایشان ریخته ای. به عنوان صدق مدعا، مثالی را بیاورم که حتا ازصدای ثبت شدۀ خویش انکارمی نمودند.

 من در نوشتۀ کودتای نام نهاد میوندوال ازثمرۀ زحمات آن عزیزمبتکر، بسیاربهره گرفته ام.

اینکه حالا هم کسانی " اعتراف " گیری نیمه های شب اسیران خویش را درقفس های وزارت داخله می پذیرند؛ اما سخنان همان اشخاص مظلوم را که با آزادی درخارج دربارۀ رویداد ها گفته اند، نمی پذیرند؛ اینکه بالای ملکیار وبالای اینجانب که ازآن مصاحبه های مستند،بهره گرفته ام، می تازند، اینکه حتا ازصدای ثبت شدۀ خویش انکارمی کنند، وقهرمی شوند، دلیلش روشن است . خود آنها می دانند که موضوع چه بوده است وآنها مرتکب چه رفتاری شده اند.  

 اما درنتیجۀ تعقیب جریانات آن رویداد؛ ومراجعه به مدارک مختلف ، ازجمله صحبت ها ونوشته های متناقض مسؤولین، چند موضوع  روشن شده اند:

1-   کودتایی تحت رهبری محمد هاشم میوندوال تدارک دیده نشده بود.

2-   شکنجه برای وادارسازی متهمین اعمال شده است.

3-   میوندوال صبح هنگام به دستورجریان مخالف چنان شخصیت ها، وبا هراسیدن از زنده ماندن او،به قتل رسیده است .

 

ازین رو آن رویداد را زیر نام کودتای نام نهاد آوردم و شکنجه واعدام را مطابق روال کارم ،محکوم کردم. اگرمن وکسان دیگری که درحوزۀ تاریخ میهن ما اشتغال دارند،به آن نپردازیم، دیگران ونسل آینده  این کار را انجام خواهند داد. زیرا آن رویداد نیز یکی ازمسایل مهمی است که مکث به آن، ویژه گیهای نظام جمهوری، بافت سیاسی،وانگیزه های توسل به چنان تهمت ها وتوطئه ها را طرف توجه قرارمیدهد. درهرحال جامعۀ ما به رغم کمبود فرهنگ اعتراف،و نبود تحمل درزمینۀ نقد ساختار های ازحاکمیت که مردم آزار بوده اند، باید به فرهنگ تحمل برسد و این مامول زمانی میسر است که جامعه به فرهنگ متعالی تحمل آمیزدست بیابد. حقوق شهروندی رعایت شود وساختارهای خود رأی وخودکامه مجال  توطئه گری ودروغ گویی نیابند. تحقق این آرزومندی مستلزم نقد ونکوهش رفتارهای توطئه آمیزوناراستینه هم است. بنابرهمین منظور،من درسیاه مشق هایی که درین زمینه نموده ام، پس ازمتیقین شدن به معتبربودن مدارک، ونتایجی که به دست آمده،دسیسه بازی وشکنجه را با قاطعیت محکوم نموده ام.

 حالا اگرافرادی این منظوررادرنیابند ویا نمیخواهند آن را بیابند زیرامحدودیت های شناخته شده یی دارند؛ مایۀ تعجب  نیست. کسانی که ظلم وستم وبیدادگری های زمان حضور قوای شوروی درکشور ما را انکار کنند، آنهمه قبرستان آفرینی ها و دربدری ها را " دستاورد انقلابی " بنامند؛ کجا توقعی ازآنها وجود دارد که برمظالم پیشینه ونقش خودشان صحه بگذارند.

آن چه به من مربوط است،راه مکث به نتیجه گیری ها ومحکومیت رفتارهای ظالمانه را دنبال خواهم نمود. کودتای نام نهاد میوندوال نیز از آن نمونه ها است که باید از آن درس گرفت.هیچ نوع تهدید وکج بحثی ومنظوردورنمودن ازاصل موضوع،دورنمودن ازتعهدی که درابرازنتیجه گیری های حاصله داشته ام، کار ساز نتواند بود.

مثال پایان که مشتاقانه آرزومند هستم به کمک اشخاص مطلع تکمیل شود، ازهمان نمونه های سیاست توطئه آمیز واز نمونه های جفا آمیز ونکوهیده است که درادامۀ کودتا های نام نهاد از نظر میگذرد.

ن.مهرین

 

 

کودتای نام نهاد جنرال سید میراحمدشاه

زمستان سال 1355خورشیدی بازهم ازطرف دولت خبری انتشار یافت، که یک تعداد افراد تحت رهبری  سید میراحمدشاه( پیشتر قومانداان توپچی وزارت دفاع ) به علت فعالیت برای براندازی دولت دستگیرشدند. البته طی آن خبربازهم دولت این ادعا را مطرح  نمود، که این گروه با اسناد ومدارک دستگیر شده است. در حالی که مانند موارد پیشین هیچگونه سند ومدرکی به نشر نرسید که بتواند ادعای کودتا را به اثبات برساند. از جمله مدعیان این ادعا، محمد حسن شرق در زمینۀ ادعای کودتا چنین می نو یسد:

 

" همزمان با این بدبینی های افراطیون چپ(*) در قوس 1355 دسامبر1976 توطئه ضد دولتی برهبری جنرال میراحمدشاه قوماندان توپچی وزارت دفاع توسط محمد اسلم وطنجار که خود با کودتا کنندگان پیوسته بود افشا گردید." (1) ( تکیه از ماست )

محمد نبی عظیمی ، که همان ادعای دکترشرق را نموده، این جمله را نیزمی افزاید:" توطئه ضد دولتی به رهبری جنرال میراحمدشاه خان رئیس توپچی وزارت دفاع . . . به تحریک  راست افراطی وناسیونالیستها طرح ریزی گردیده بود . . ."(2)

 

حسن شرق بیش ازین جملات دربارۀ ادعای خویش ننوشته است.

 درین پیوند چند موضوع سزاوارتوضیح بیشتراند:

 نخست اسلم وطنجارهمان صاحب منصب خلقی است، که هیچ وجوه مشترک با جنرال میراحمدشاه نداشت. او درکودتای 26سرطان نیزسهم داشت. (3)

دوم ، وطنجاربا میراحمدشاه خان وچند تن دیگر زندانی نشد.

سوم، دولت میراحمدشاه خان را پیش ازآن از وظیفه تقاعد داده بود.

چهارم، به قول برخی ازآشنایان وصاحبمنصبان درآن زمان،میراحمدشاه خان روزانه درحالی که عریضه یی دردست، به ادارات مربوطه مراجع نموده، دلیل تقاعد خویش را می پرسید. با صراحت میگفت که درحق من ظلم شده  ومن حق خویش را می خواهم .

احتمال زیاد این است که وطنجارطی دیدارهای با افراد آشنا با جنرال میراحمدشاه خان،نقش نفوذی وگزارش دهنده به دولت را ایفا نموده و توسط وی است که گزارش های مخالف آمیزبه دولت داده شده است. وبرای دولت جمهوری وشرکای وی که ازآغاز تصفیه ها با مخالفین مطرح بود،بدون تردید اطلاع ازمخالفت ونارضایتی جنرال، ادعای دروغین کودتا را برای توقیف او فراهم نمود.

این هم گفته شود که میراحمدشاه خان دو ویژه گی داشت: نخست،هنگام فراگیری درس ازجمله شاگردان ممتاز بود. درهنگام تحصیل درترکیه ،امتیاز درجۀ ارکانحرب را که تعداد کم صاحب منصبان حاصل می نمودند، نیر باموفقیت به دست آورده بود.

دوم علابق مذهبی خویش را داشت.

افزون برآنها او چندسالی همصنفی سردارمحمدحیدرخان رسولی بود. محمدحیدررسولی وزیرمشهورکابینۀ محمدداؤودخان هنگام بهتان کودتا برمیراحمدشاه خان، نفوذقابل ملاحظه یی در دولت داشت. برازنده گی سطح وسویۀ تعلیمی سید برحیدرخان رسولی نمی توانست در ابراز نارضایتی او از تقاعد پیش هنگام بی تأثیرباشد.

 

 

 

طلب حقی را که میراحمدشاه خان درپیش گرفته بود، پیشینه یی نیزداشت. یک بار دیگر دولت او را که به نظرخودش مستحق بود، رتبۀ جنرالی نداده بود.

 

هنگام تأمل به انگیزه های توقیف او، چند عامل اصلی مطرح می شوند:

1- نقشه وطرح همواره موجود مبنی بر تصفیۀ ا دارات وبه ویژه ارتش ازوجود مخالفین مختلف . دقیقا ً همان توطته یی که علیه میوندوال وخان محمد خان مرستیال چهره نمود. وعلیه محمد رسول رئیس ضبط احوالات پیشینه هم ادعای آن شده بود. توقیف شخصیت های ناراضی  و همانگونه که در مثال قسمت های پیشترنیز دیده ایم، حتا شخصیت هایی که با دولت مخالفتی نداشتند،با ادعایی که گویا کودتا می کردند، ابلاغ می شد.

ادعای توطئۀکودتا سید وقتی بیشترزمینۀ تردید میابد که اسناد وعده داده شده، به عنوان وعده های توخالی مانده اند.

2- اقدام حق طلبانه  وجسارت آمیزاو که پس از دریافت فرمان تقاعد زبان که اعتراض گشوده بود

3- سید ازجملۀ فعالان مذهبی تشیع و دارندۀ قریحۀ سازماندهی، هماهنگ کنندۀ فعالیت های تشیع وتسنن بود. گفته شده است که اوهنگام سفربرای ادای حج، درسال 1349 در نجف عراق آیت الله خمینی را نیزملاقات نمود. (4)

 

با توجه به روابط اجتماعیی که ازاو گفته شده است وبا توجه به علایق مذهبی او، برای پذیرش بدبینی ومخالفت شناخته شدۀ محمد داؤود خان علیه او هم جای تردید نمی ماند.

در جزوه یی که از طرف دوستان او انتشار یافته، ادعای کودتا چنین رد شده است :

" بهانه یی که رسما ً علت دستگیری این عده اعلان شد، این بود که قصد کودتا علیه حکومت داوؤد قلدر راداشتند. در حالی که  پس از تفتیش وبررسی حتی یکدانه تفنگ هم از منزل سید  ویارانش که اکثرا ً دریک مجتمع سکونت داشتند، بدست نیامد. . . "(5)

در بارۀ تعداد کسانی که با میراحمدشاه خان توقیف شدند، نوشته شده که در حدود 40 نفربودند.نام چند تن از آنها که ئنشر شده است:

اسماعیل پاسخ از بدخشان

میرحسین خوشی وال از خوشی لوگر

اختر محمد پکتیاوال از پکتیا

علی رضا بیات از غزنی

 سید سه ماه پس از توقیف سیدمیراحمدشاه خان، اواخرسال 1355برای او ابلاغ گردید که به 20 سال حبس محکوم گردیده است. مدتی در زندان دهمزنگ در قلعۀ جدید زندانی بود. پس از کودتای 7ثور به زندان پلچرخی انتقال یافت ودرماه سرطان 1358مانند هزاران تن دیگر ناپدید گردید که در واقع به شهادت رسید.

 

 

----

1-  دوکتورمحمدحسن "شرق". کرباس پوشان برهنه پا.  ص 129. کتابخانۀ سبا. مرکز نشراتی میوند.

2- سترجنرال محمد نبی "عظیمی" اردو وسیاست در سه دهۀ اخیر افغانستان. طبع دوم 1377.  انتشارات میوند. پشاور. پاکستان

3- برای توضیح بیشتر موضوع سالها پیش چندبارکوشیدم تا زمینۀ پرسش کتبی ویا تلفونی ازاسلم وطنجارکه درروسیه رندگی می نمود مساعد شود، ولی توفیقی نیافتم . تا اینکه خبر مرگ او را شنیدم.

4- جنرال سید میر احمدشاه . افغانستان زادگاه من . قسمت اول .ص 43. ناشر فرخنده سید زاده گردیزی. خزان 1377.

5- ص 45 منبع بالا

6- صفحه ومنبع بالا

 

(*)- معمولا ًدرافغانستان پیروان شعلۀ جاوید راافراطیون چپ می نامیدند. اما منظورمحمد حسن شرق، پرچمی ها است. به این جملات وی توجه نماییم :

 " درگیری های  حکومت جمهوری با اخوانی ها وسیلۀ آن شده بود که افراطیون چپ گرائیکه قبل از موفقیت ما(**) کودتا را یک عمل خائنانه می پنداشتند،بعد ازموفقیت کودتا کنندگان باتمام بی حیائی خود ها را طراحان کودتا وکمیته مرکزی جمهورت را آلۀ دست خود ها برای سرکوبی اخوانی ها به پندارند تا بدینوسیله  درتشدید درگیری های حکومت جمهوری با مخالفین وتحریک عناصر مذهبی بیفزایند وبرای  کسب شهرت بین المللی ونیرومند بودن خود ها بهره برد اری نما یند.

محمد داؤود بیشترازدیگران به بهره برداری وتبلیغ های زهرآگین پیروان جدا ناپذیرشورویها برافروخته بوده وبرای تصفیۀ پرچمی ها از دستگاه دولت اکیدا ً امرداده بودند . . ."( محمد حسن شرق. کرباس پوشان برهنه پا. ص129)

**- منظور دوکتور شرق با این جملات بیشتر توضیح می شوند:

" درماه ثور 1352 ببرک کارمل( با داؤودحان) به خانه محمد داؤدخان توسط نویسنده ملاقات کردند. نتیجه ملافات وگفتارببرک کارمل به محمد داؤد: ( درپایان فقط همان یک مورد توضیحی را میاوریم )

(ببرک کارمل): " روش مبارزه وایدیالوژی ما به کودتا متضاد بوده وآنرا یک عمل خائنانه وضد منافع ملی می شماریم وهرکس به این راه اقدام کند ما طرف مقابل آنها قرارخواهیم داشت ." ص 107 کرباس پوشان برهنه پا.

 

با آن که منظورما در حاشیۀ کودتا های نام نهاد،توضیح "افراطیون چپ" از نظرآقای حسن شرق است، نه تأمل پیرامون ده ها سخن درکتاب " کرباس پوشان . . ." که نمی توانند پذیرفته شوند، چند یادآوری را درینجا لازم پنداشتیم :

 

-     دفاع ازکودتا ها در مواضع ماسکو و درنشرات پرچم حضورداشت. کودتاهایی که در ضدیت با امریکا پیروز میشد، ماسکو وبالتیع  پرچم از آنها جانبداری می کرد. دفاع از جعفرالنمیری، وبعد محکوم کردن او برای خوشنودی تازه به قدرت رسیده گان که پیروزی شان دو روز دوام نیافت،بسیار شهرت دارد.

 

-    همزمان با آن ملاقات  ( ببرک کارمل ومحمد داؤود خان) پرچمی ها در تدارک کودتا سهم داشتند.

 

-   پس از پیروزی کودتای 26سرطان هم نه تنها مخالفتی نشد؛ بلکه در کابینۀ داؤود خان چند وزیر داشتند. افزون بر آن واقعیتی را که  محمد حسن شرق از ابراز آن خود داری میکند، تهیۀ بیانیۀ" خطاب به مردم است" که بخش های اساسی آن توسط مرکزیت پرچم تهیه وبه وسیلۀ وی در اختیارداؤود خان قرار گرفت.

 

-     این سخنان صباح الدین کشککی شایان توجه است:" دیگر لازم نیست  که بر موضوع دخالت جناح پرچم حزب دیموکراتیک خلق افغانستان در مورد از پا در آوردن رژیم سلطنتی در سال 1973 بسیار پیچید. چه ببرک کارمل، که بعد از تهاجم نظامی شوروی بر افغانستان از طرف ماسکو بحیث رئیس جمهور بر اریکۀ قدرت نشانده شد، درسال 1983  اظهار نمود که حزب او با محمد داؤود برای بدست آوردن قدرت در سال 1973 کمک نمود . . . ".

(کشککی، دهۀ قانون اساسی، غفلت زدگی افغانها و فرصت طلبی روسها ص 8.  منبعی را که کشککی به آن استناد نموده است، این چنین آورده : اف. آی. اس. جلد 8،9 نومبر  1983

 

-     سرکوب ها ازطریق وزارت داخله که تحت نظر فیض محمد پرچمی بود واقعیت دارد.

 

-    با تردید سخنان شرق این برداشت بیشتر پذیرفتنی به نظر میاید که دیدارماه ثور( میان کارمل  داؤود خان) به منظورایجاد هماهنگی بیشترفعالیت ها و اطمینان از همکاری بعدی بوده است. دقیقا ً آن چه که پس از موفقیت کودتا عملی شد.

 

***

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل   ۱۵٢       سال        هفتم              سنبله/میزان     ۱۳٩٠     خورشیدی               ۱۶ سپتمبر ٢٠۱۱