ـ 1 ـ
باز دولت
بالِ بگشودهیی مرا هوسست
که ز پستی گرفته ام نفسست
باز دولت که گشته دستآموز
کلک بیگانهیی ورا چگسست
سهره بی سُر سرود سَر داده
لحن تلخِ قناری از قفسست
گل آتش به جای گل روید
دل باغم به قلب تیر رسست
تندری را مباد صاعقهیی
که درین بیشه خرمنی ز خسست
سر به دامانِ تو فروهشتن
در دم واپسین نفس، هوسست
به بهشت هم نباشد آرامم
که مرا دل به ورسج و ورسست
سهشنبه 7 سنبلهی ١٣90ش/30 اگست ٢٠١1م
ـ 2 ـ
عقابِ دستآموز
مرا که پای به گل مانده؛ در گلو نفسست
ز فرط تنگدلی سیر نه فلک هوسست
عقاب دولت بختم شده چی دستآموز
بهوقتِ صید، سرانگشتِ غیرهاش چگسست
سرود شاد ز قلب غمین چی میجویی
که لحن تلخ قناری ز تنگی قفسست
حریم باغِ ادیم زمین سوختهییست
زلال قطرهی باران به قلبِ تیررسست
مباد صاعقه افتد فرو ز تندرِ تند
دروده کشت خزان دیده، خرمنی ز خسست
دلم بهانسِ کی بالد که قبلهی آمال
به ورسجست و به واخان و وردگ و وَرَسست
سهشنبه 7 سنبلهی ١٣90ش/30 اگست ٢٠١1م