کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   

بنام آفریدگار موسیقی آفرین

موسیقی هندوان افغانستان

سمیع رفیع

 
 

دوست نهایت ارجمند و به دل قرین، جناب ایشورداس:

نبشته های زیر نام بالا را در سایت پربار تان که ماشا الله اکنون به یک دانشرا مبدل شده است، خوب به دقت خواندم. از آن جا که این مخلص شما از سه دهه بدینسو با موسیقی سروکار دارد، برخود لازم دانستم تا چند نکته در این راستا بنویسم.

زمینهء فراگرفتن موسیقی برای هندوان افغانستان، به سبب این که رفت و آمد با سرزمین هند داشتند، نسبتا مساعد تر از دیگران بود، هم چنان دسترسی آن ها به آهنگ  های مختلف موسیقی و انواع آن  و دانستن زبان هندی، به علاقه و اندوختهء آن ها می افزود که روی این اساس، هنرمندان مستعدی از هندوان افغانستان در جامعهء هنری ما بروز کرده اند. 

هموطنان عزیز ما، از هنرمندان هندوی افغانستان، جز پران نات و چیت رام، کسی دیگری را به خاطر ندارند، حال آن که هنرمندان بیشماری وجود داشتند که از ایشان در سایت پربار شما سخن رفت. به گمان من، دلیل آن این بود که ما به واقعیت، تلویزیون و رادیوی ملی که حقیقتأ در خدمت تمام طیف جامعه  می بود، نداشتیم، بلکه این دستگاه ها صرف در خدمت یک جو مشخص بودند، با همان ساختار های  بخصوص خودشان. امروز نتیجه اش را به چشم سر می بینیم. اگر تلویزون و رادیوی ملی می داشتیم و هنرمندان به اساس شایسته سالاری و عاری از هر نوع تعصب در آن جذب می شدند، امروز به فقدان یک هنرمند خوب، با ذوق و با سواد  دچار نمی شدیم و نسل جوان در این عرصه، راه گم نمی بود. « البته به استثنای چند هنرمند بسیار محدود که خداوند مغفرت شان کند و چند انگشت شمار دیگر که در قید حیات بسر می برند»

شما حتما به یاد دارید، زمانی که  دو استاد بلند بالا از کشور پاکستان، مهمان رادیو تلویزیون کابل شده بودند، مدیریت موسیقی رادیو تلویزیون ما، تمام ثبت آهنگ های هنرمندان ما را زیر نظر و یا جلو چشمان آن ها انجام دادند. در این میان، اتفاقآ همان روز یک هنرمند توانا و جوان، بنام «امانی» نیز برای ثبت آهنگی آمده بود که اصلا در برنامهء معرفی هنرمندان شامل  نبود. خوب، همه آهنگ اجرا کردند و در فرجام، نوبت «امانی» نیز رسید، پس از آن، استادان ما که در خدمت و مهماندار این دو استاد بودند، از آن ها در مورد هنرمندان رادیو تلویزون افغانستان پرسیده، انتظار تعریف و تمجید را از سوی این دو استاد می کشیدند. این هر دو به توافق هم گفتند که: « همین جوانی که در آخر آهنگ اجرا کرد ، منظور شان از «امانی» بود،  آینده دارد و خوب خواند، باقی « سب بیکار هی » اگر این جوان از روی تصادف برای ثبت آهنگ نمی آمد، تمام هنرمندان ما به قول استادان این فن، بیکاره بودند.

من به یاد دارم که در بسیاری از فامیل ها، آواز خوان های مستعد از مرد و زن وجود داشت، اما بنابر شرایط ناگوار مردسالاری و حفظ خرافات فرهنگی، و نداشتن شناخت و رابطه ها و موقف اجتماعی،  کار به جایی نمی کشید. البته نکتهء آخر مربوط به هندوان افغانستان می شود که ظالمانه آن ها را به رادیو و تلویزیون راه نمی دادند.

دو هنرمند صاحب نام، یکی شادروان  پران نات و دیگری چیت رام که عمرش هزار باد، به اصطلاح وطنی ما، طالع شان ِبر کرد و شانس آوردند، وگر نه مانند دیگران با داشتن استعداد، لیاقت و توانایی  به دیار فراموشی سپرده می شدند.  من خودم بسیاری از هندوان افغانستان را می شناختم که خیلی خوب آواز می خواندند و می نواختند، اما هیچگاه صدای شان را از طریق رادیو و تلویزیون کابل نشنیدم.

قبل از کودتای ثور، رادیو و تلویزیون افغانستان مختص به گروهی بود که مشخصات خود را از دید اتنیتیکی و موقف اجتماعی داشت و نهایت دشوار بود که کسی در رادیو و تلویزیون جای پای پیدا کند، برای هندوان افغانستان، اصلا از تصور بدور بود.

پس از کودتای ثور، رادیو و تلویزیون خلقی شد، یعنی در خدمت خلق قرار گرفت. باز هم همین دستگاه، منحصر به یک گروه خاص شد که حتی شبانه در رادیو تلویزیون می خوابیدند. این زمان، موسیقی و هنر رو به ابتذال نهاد و هر کس که در دستگاه های دولتی و حزبی موقف داشت، هنرمند شد و هر روز به چهره های جدید در هنر و موسیقی افزوده می شد. کارکنان خاد نیز زمانی که برای شان دلتنگی رخ می داد، یک آهنگ را در این دستگاه زمزمه می کردند و بسیاری از آن ها گروپ های موزیک را به نام های مختلف ایجاد کردند. هر روز در تمام چهار راهی های شهر کابل که پر از گردباد  و دود و سروصدای عراده جات بود، آوازخوانان  مجبور بودند که برای عابرین کنسرت اجرا کنند و نام آن را « هنر در خدمت خلق» گذاشته بودند.!!!!؟؟؟؟

در این برهه نیز، هندوان افغان، از جهت آن که با رژیم وقت همسویی و همفکری نداشتند، دروازهء  رادیو تلویزیون  به رخ شان بسته بود.

از ده سال به این طرف، آن گونه که مشاهده می شود، هنوز هم  شرایط برای هنرمندان هندوی افغانستان مهیا نشده است تا هنر خود را از طریق رادیو و تلویزین کشور اسلامی افغانستان به هموطنان خود پیش کش نمایند. خوب، در مورد  این ده سال آخر تبصره نمی کنم، چون همه می دانند که در کشور شان چه می گذرد.

من یقین دارم،  در این سه چهار دهه ء که گذشت، اگر هنرمندان هندوی افغانستان، در سرنوشت موسیقی کشور ما دخیل می بودند، شاید موسیقی ما به آسانی دستخوش ابتذال نمی گردید.

یک کمی در مورد موسیقی کشور در سه دههء که گذشت اشاره می کنم:

معمولا ما سه نوع موسيقي داشتيم، يكي موسيقي كلاسيك و غزل ، دومي موسيقي شهري و سومي موسيقي محلي.

موسيقي كلاسيك و غزل، نه مشوق داشت و نه از جانبي تقويه مي گرديد.

موسيقي شهري كه مضحك ترين موسيقي ما را  تشكيل مي داد، هميشه تابع حوادث و مسايلي بود كه در حكومت هاي حاكمهء  سه دهه آخر وجود داشت. اين مسايل مربوط مي شود به انگيزه هاي سياسي، مذهبي و معيشتي. بدين ملحوظ موسيقي شهري، يك رشد غير منطقي و بي معني داشته است و از آن نمي توان با صراحت دفاع و يا پشتيباني نمود. به عنوان نمونه كافي است كه به برنامه هاي راديو و تلويزيون سه دههء آخر اشاره بكنيم .

موسيقي محلي ، ما وقتي كه از شهر بيرون مي آييم ، مي بينيم كه موسيقي محلي ما، هيچ نوعه رنگ و ريا ندارد و هرزه گي در آن ديده نمي شود. موسيقي محلي شادي آفرين است. در اطراف و محلات، موسيقي با آزادي تام و مطلق به وجود آمده است، و مثل موسيقي شهر نيست كه هركس او را به هر طرف بكشاند و مانع پيشرفت آن شود.

در موسيقي محلي، صفا و صميميت ديده مي شود، مردمان روستايي براي تولد نوزادان خود موسيقي دارند، براي كاشت و برداشت و عروسي موسيقي دارند و آن ها بدون هيچ ملاحظهء براي آن چه دوست دارند، مي خوانند. يك كلمهء ركيك در آن نيست. شما هيچ ترانهء محلي را پيدا نمي كنيد كه آهنگساز و ترانه سراي شناخته شدهء داشته باشد، يعني كسي سازنده اش را بشناسد. اين ترانه ها در ذهن مردم آنقدر جولان پيدا مي كنند تا صورت واقعي خود شان را بگيرند.

با تاسف باید بگویم که امروز همین موسیقی محلی را نیز به بهانه های مختلف مورد تشبث قرار داده اند، عدهء معتقد است که آن را با دوباره بازخوانی !!! احیا می کنند و بسیاری از جوانان چه در داخل و چه در خارج کشور، با دوباره خوانی تمام  کیفیت  و اصالت آهنگ های محلی را با آلات موسیقی برقی از بین برده اند.

خلاصه كساني كه در راس دولت و زمامداري قرار داشتند، به هنر موسيقي و بقيه هنر ها در اين سه دهه بر علاوه اين كه خدمت نكردند، هر چه كه از قديم داشتيم برباد كردند. امروز هر نابساماني و خرافاتی كه در ساحهء هنر هاي زيبا به چشم مي خورد، در اثر عدم توجه در اين سه دهه به وجود آمده و جبران اين فقدان بزرگ در ساحهء شعر و ادبيات و موسيقي كاري ست بسا دشوار.

ما امروز در افغانستان، بیشتر از سی تلویزیون داریم که تمام آن ها موسیقی پخش می کنند، اما موسیقیی که بالاتر از نود درصد آن قابل شنیدن نیست.

موسیقی در افغانستان مرده است و در خارج از افغانستان، در حال جان کندن است.

 



استاد سمیع رفیع و انیل ککر
 

 

من با هنرمندان خوب هندوی افغانستان تماس های داشته ام، از آن جمله، جوان توانا و مستعد، انیل جان ککر است که در بیشترین محافل موسیقی مرا و استادم « استاد فتح علی خان» را با تبله همرایی نموده است. انیل جان، تبله را مکتبی آموخته است و به انواع نواختن تبله، دسترسی قابل وصف دارد.

قابل یاددهانی می دانم که بنده، در طول سه سالی که در شهر ایسن آلمان، در « تمپل هندوان افغان» آرمونیه، آواز خوانی و تبله تدریس می کردم، هنرمندان خوب و با استعدادی به یادگار گذاشته ام، بدین معنی که هندوان افغان، نه تنها در عرصه های دیگر، بلکه در فراگرفتن موسیقی، کوشا و دارای استعداد خوب اند.

هم چنان، از چهار سال بدینسو، در همین شهر، مکتب موسیقی دارم که شاگردان هندوی افغان، در جملهء بهترین های مکتب به حساب می روند.

در نظر دارم، به یاری خدای یگانه، کار های در عرصهء موسیقی انجام دهم، تا با کمک هنرمندان مستعد و اهل ذوق، تحولی به وجود بیاید.

در این رابطه، حتما از طریق سایت پربار تان، برنامه های خود را ابلاغ خواهیم کرد.

 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل    ۱۵۱   سال        هفتم              سنبله       ۱۳۸٩  خورشیدی               اول سپتمبر ٢٠۱۱