کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
تجلیل از مقام علمی پوهاند رحمتی در تورنتو  

محقق محمد اکبر امینی
 
 



 

یادداشت نگارنده:  بمناسبت بزرگ داشت از مقام علمی و ارج گذاری به کار های استاد رحمتی – یکی از بزرگترین استادان پوهنتون کابل در عرصۀ جغرافیای افغانستان، اخیراً محفلی در تورنتو دایر گردیده بود که نگارنده روی بعضی از مشلات نتوانستم در آن اشتراک نمایم. در عوض مطلب ذیل را که در محل توسط  محترم داکتر صاحب مسعودی قرائت گردید نوشتم و ارسال نمودم. اینک نظر به خواهش عزیزان علاقمند و ادای حقی که استاد به گردن من دارند به نشر آن نوشته اقدام میگردد:

 

به اجازۀ استاد معظم و بزرگوارم پوهاند صاحب محب الله رحمتی و حاضرین محترم در محفل !

خوشحالم از اینکه می بینم عده یی از افغانهای عزیز و فرهنگی مان در تورنتو حلقۀ جدید یی را بنام (مرکز برزگ سالان افغانهای مقیم آنتریو) تأسیس کرده اند و در راۀ خدمت گذاری به افغانهای مسن مقیم تورنتو کار میکنند و در ضمن این خدمات اجتماعی شان از مقام شایسته و بزرگ افغانهای عالم و فرهنگی مان در زمان حیات شان تجلیل بعمل می آورند.

تجلیل از مقام والای انسانی و علمی محترم رحمتی صاحب دین بزرگی بر گردن تمام افغانها،  مخصوصاً شاگردان بی وفای ایشان بوده که می بایست این دین بزرگ را بنحو شایسته یی در مواقع مناسبی تا کنون  بار باراداء می کردند. من به نوبۀ خویش و در مقام شاگرد استاد رحمتی صاحب، این اقدام مرکز بزرگ سالان تورنتو را که به ابتکار همصنفی عزیزم داکتر اسد الله شعور و جناب انجنیر صاحب عقاب راه اندازی گردیده و تدارک دیده شده است تقدیر میکنم. موفقیت های بیشتر شانرا در برگزاری از همچو محافل علمی و فرهنگی خواهانم.

کار های علمی رحمتی صاحب و آثار گران بهای که تألیف نموده اند در جمع کار های علمی ساییر استادان پوهنتون کابل فوق العادگی و برجستگی خاص خود را دارد. فرق بسیار بزرگی که دانشمند رحمتی با سایر استادان و دانشمندان پوهنتون کابل دارد این است که استادان دیگر ما اکثراً از منابع خارجی مواد درسی شانرا گرفته و بعد از ترجمه و تدوین در اختیار شاگردان شان قرار داده اند. لیکن کار های استاد رحمتی طوری بوده که خود در داخل افغانستان روی موضوعات مختلف جغرافیای کشور ما کار و تحقیق نموده و وجب وجب این کشور را از نزدیک گز و پل کرده اند تا مواد مستند، علمی و تازه یی را تهیه نمایند  که منبع  و مأخذ مهم و دست اولی برای محققین داخلی و خارجی در عرصه های مختلف جغرافیای افغانستان بوده بتواند.  بعقیدۀ من هر قدر زمان بگذرد آثار و تألیفات علمی استاد رحمتی چون کتاب نهایت پر ارزش (حدودالعالم) در مورد جغرافیای افغانستان از ارزش و اهمیت شایانی برخوردار شده میرود. از این رو حق استاد  رحمتی نه تنها بر گردن شاگردان شان بلکه بر گردن اهل تحقیق و جغرافیا نگارانی که خواسته اند و یا در اینده میخواهند در  عرصه های گوناگون جغرافیای افغانستان کار و ریسرج نمایند بسیار زیاد می باشد. هر فرد افغان که خود را افغان میداند و افغانستان را  چون مادر دانسته و عزیز میدارد  بمطالعۀ آثار ناب رحمتی صاحب که همه از کشور ما میگوید سخت نیاز دارند که متأسفانه تاسالهای که من در افغانستان بودم همه تألیفات گرانبهای شان در محدودۀ چاپ گستنری، آنهم در حد صرف مواد درستی پوهنتون باقی مانده بود و توده های میلیونی افغانستان که همه شایق دریافت دانستنی های تازه در باب میهن شان بودند و می باشند از دریافت آثار استاد رحمتی محروم مانده بودند و کسی در فکر نشر و چاپ و قرار دادن آن آثار پر ارزش در دسترس اهل مطالعه و تحقیق در ساحۀ خارج از محیط پوهنتون و پوهنحی ادبیات و علوم بشری پوهنتون کابل نشده بود. خوشحالم که می بینم چند اثر علمی  و پر ارزش استاد رحمتی اخیراً اقبال چاپ یافته و با تیزاژ نسبتاً زیادی در دسترس عام، اهل مطالعه و تحقیق قرار داده شده است.

من در همین دقایقی که نوشتۀ هذا را  تهیه میکنم روز های را بیاد می آورم که در دیپارتمنت ژورنالیسم د رصنف  به درس های استاد رحمتی گوش فرا میدادیم  که نه تنها معلومات در بارۀ افغانستان – این میهن عزیز تر از جان ما- حاصل می نمودیم بلکه درس عشق  و محبت بوطن  را با کار های شاقه و علمی که استاد رحمتی از میهن عزیز مان انجام داده بود می آموختیم و از همین سبب ساعات درسی رحمتی صاحب برای همه شاگردان دلچسپ ترین و شیرین ترین ساعات درسی بود. استاد رحمتی عمر عزیز شانرا در شناخت و مطالعۀ افغانستان صرف کردند و با تهیۀ مواد تازه در مورد هستی وخصوصیات افغانستان برای ما شاگردان اش درس میهن پرستی و کار برای وطن را تدریس کردند که تا کنون آن ارشادات میهن پرستانۀ ایشان آویزۀ گوش ما ست و به افغانستان و نام نامی افغانستان می نازیم و با این عشق زنده هستیم.

بعد از ختم تحصیلات، دست قضا و  یا تصادف مرا در انستیتوت باستانشناسی  و حفظ آبدات تاریخی افغانستان شامل کار ساخت و مدت تقریباً پانزده سالیکه در آن انستیتوت با باستانشناسان داخلی و خارجی کار نمودم نسبت به همه شاگردان استاد رحمتی،  من قدر و قیمت آثار  و تألیفات استاد را شناختم و دانستم که به آنچه که من در آنروز ها تازه متوجه می شدم استاد بزرگوار رحمتی صاحب از قبل پی برده بودند و آن اینکه افغانستان سرزمین نا شناخته شده باقی مانده و نیاز زیادی به شناخت و معرفی عرصه های گوناگون جغرافیا و باستانشناسی آن دیده می شود. آثار استاد رحمتی غنیمت بس بزرگی میباشد در مورد جغرافیای افغانستان که استاد همه را باعشق فراوان به میهن اش و بصورت خستگی نا پذیر و قبول سفرها و زحمات زیادی تهیه داشته است. ولی در عرصۀ باستانشناسی افغانستان،  دولت های وقت صرف به کار های باستانشناسان خارجی که هرکدام اغراض شخصی و پلان های کاری خود شانرا در داخل افغانستان تعقیب میکردند و در فکر باستانشناسی افغانستان نبودند روی هر منظوری که بود اکتفا نموده بودند. من می دیدم که در آن زمان چون حفریات بمصرف خارجیان صورت میگرفت مردکارانی که در ساحۀ حفریات کار میکردند کوشش می نمودند تا خارجیان مذکور را که پول معاش آن مردکاران را می پرداختند با دادن آثار قیمتی  بطور مخفی از ما نمایندگان دولت افغانستان که مردم و دولت افغانستان مالک حقیقی آن آثار بود به دست خارجیان مذکور بدهند  تا دل آنها را خوش نمایند و اگر شود جایزۀ نقدی بگیرند. بسا از زیوراتی را که از سنگ ها و فلزات قیمتی ساخته شده بود  د ر جمع آثاری حفریاتی که بموزیم تحویل دادم ندیدم که خارجیان مذکور همه را مال شخصی خود گفته با خود بطور مخفی برده بودند. برای اینکه باستانشناسی افغانستان بطور دایم در اختیار و صلاحیت خارجیان مذکور باقی مانده باشد و افغانها در عرصۀ باستانشناسی محقق و دانشمندی نداشته باشند هرگز در فکر تأسیس پوهنحی باستانشناسی در جمع ساییر پوهنحی های پوهنتون کابل نشدند و تا سال 1358ش. انستیتوت باستانشناسی اورگان نشراتی ویژۀ خود را نداشت و مردم ما از همه این کشفیات و آثار گرانبهای تاریخی شان بی خبر باقی نگهداشته می شدند. تا سال 1358ش. اصلاً نامی از باستانشناسی و علم باستانشناسی در تمام سطوح معارف ما برده نمی شد. تدوین و نگارش کتب درسی تاریخ به استناد  متون کتبی تاریخی بصورت افسانه و مملو از قصص شاهان و  جنگ های سلطنت طلبی آنها صورت میگرفت که قدامت تاریخی میهن معمر و کهن سال ما را بطور اقناع کننده یی تا پنج هزار سال قبل از امروز محدود می کرد. در این کتب درسی تاریخ،  از نتایج تحقیقات سیستماتیک و حفریات باستانشناسی افغانستان که مرز های تاریخی کشور ما را تا یک صد هزار سال قبل از امروز به عقب برده است خبری نبود. تا قبل از وقوع کودتای ثور اصلاً در تمام سطوح معارف ما از تحقیقات و کشفیات تازۀ باستانشناسی افغانستان و جهان و تدریس علم باستانشناسی چیزی بمیان آوررده نمی شد. بعد از کودتای ثور که داکتر زمریالی طرزی رئیس انستیتوت باستانشناسی به فرانسه فرار نمود و انستیتوت مذکور بدست اعضای باقیماندۀ آن که اکثریت آنها محصلین ژورنالیسم پوهنتون کابل که  شاگرد رحمتی صاحب بودیم رسید. به اثر تلاش های همین شاگردان رحمتی صاحب بود که فاکولتۀ باستانشناسی در چوکات پوهنتون کابل تأسیس و تدریس علم باستانشناسی در نصاب درسی مکاتب ابتدایی،  ثانوی و عالی گنجانیده شد و مجلۀ باستانشناسی افغانستان برای اولین بار به نشرات اش آغاز کرد که من ( نگارنده) و یک تن دیگر از شاگردان استاد رحمتی بحیث اولین مدیر مسؤل و مهتمم، آن مجله را به پنج زبان اساس گذاشتیم. ما نه خلقی بودیم و نه پرچمی بلکه با درس های که از استادان وطن پرست خود چون استاد رحمتی در پوهنتون کابل گرفته بودیم، برای شگوفایی باستانشناسی افغانستان، اعتلا و سربلندی میهن نازنین مان میکوشیدیم.  

 در پایان، از اینکه نتوانستم و یا راست بگویم نخواستم تا شخصاً در محفل بزرگ داشت استادبزرگوارم حضور یابم با کمال احترام و شرمساری از محضر بزرگ استاد وطن پرستم پوزش میخواهم. دستان مبارک شانرا می بوسم و بدینوسیله اذعان میدارم که تا زنده هستم افتخار شاگردی شانرا دارم. 

قبلاً با نام  مرکز بزرگ سالان با داشتن همچو اهدافی، از طریق اتحادیۀ افغانهای مقیم آنتریو آشنا بودم که چندین مراتبه در محافل ایشان در دفتر آن اتحادیه اشتراک ورزیده ام. هرباریکه نام (مرکز بزرگ سالان) را می شنیدم همان مرکز بزرگ سالان اتحادیۀ افغانهای مقیم انتریو را گمان می بردم و از وجود مرکز جدیدی بزرگ سالان که امتیاز تأسیس آنرا محترم انجنیر صاحب عقاب   دارند، اطلاعی نداشتم  که خوشبختانه به اثر تلفن همصنفی عزیزم داکتر اسد اللۀ شعور که هردوی ما افتخار شاگردی استاد بزرگ مان رحمتی صاحب را داریم از موجودیت این مرکز اصلاع حاصل کردم  و دانستم که این مرکز دیگر و آن مرکز، دیگر است.

باید بگویم که تقسیم شدن ما ساکنین افغانستان بزرگ و تاریخی به ( افغان ) و ( افغانستانی )، علت اساسی گوشه گیری و عدم اشتراک من در همچو مراکز، انجمن ها، شب های شعر، کاروان های شعر، اتحادیه های سرتاسری ژورنالستان،  اتحادیۀ هنرمندان و غیره و غیره بوده است و می باشد. سال قبل در  دوهفته نامۀ زرنگار خواندم که دو تن از بزرگ سالان ما که در محفل شب شعر اشتراک کرده بودند در جملۀ افغالنستانی ها قلمداد شده بودند که از اشتراک شان در آن محفل از طریق نشریۀ زرنگار نفرت و انزجار شانرا بیان داشته ، خود را افغان وانمود نمودند  و از اینکه گردانندگان شب شعر تمام اشتراک کنندگان آن شب شعر را (افغانستانی) قلمداد کرده بودند آن دو دوست بزرگوار افغان ما هوشدار و درس بزرگی برای همۀ ما بزرگ سالانی که به افغان بودن خود می نازیم و یک نشنلتی ( افغان ) را برسمیت می شناسیم دادند. امیدوارم گردانندگان این مرکز جدید بزرگ سالان، شما، همه خود را افغان دانسته از طریق مطبوعات و میدیای تورنتو در معرفی خط و مشی و اهداف کاری تان بپردازید تا افغانهای مسن مقیم تورنتو با اطمیان خاطر از افغان بودن شما در جمع شما قرار گیرند و وحدت و یگانگی ما افغانهای مقیم تورنتو با احترام گذاشتن به هویت رسمی بین المللی مان یعنی ( افغان ) بودن ما حفظ گردد.

 با عرض حرمت و احترام.  محقق محمد اکبر امینی 

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل    ۱۵۱   سال        هفتم              سنبله       ۱۳۸٩  خورشیدی               اول سپتمبر ٢٠۱۱