کابل ناتهـ، Kabulnath

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
آرامگاه بهزاد در هرات است، نه در تبریز

کاوه آهنگر
 
 

استاد کمال الدین بهزاد نقاش و نگارگر چیره دست عصر تیموریان هرات که به قول صاحب گلستان هنر «تا صورت نقش بسته، همچو او مصوری کس در این روزگار ندیده»[1] به سال 854 هـ (1450 م) در شهر هرات متولد شده است. بهزاد در خرد سالی پدر و مادر خود را از دست داده بود و برای همین بود که در تذکره ها نام پدر و مادرش نیامده است. او در نزد امیر روح الله معروف به استاد میرک هروی که نقاش ماهری بود و به قولی هم پیر سید احمد تبریزی نقاشی و نگارگری (مینیاتوری) را فرا گرفته است.[2]

استعداد و مهارت بی نظیر بهزاد سبب شد تا به زودی توجه وزیر دانشمند و هنردوست سلطان حسین بایقرا، امیر علیشیر نوایی به جانب بهزاد جلب شود و او در زمره ی خواص امیر در آید. نزدیکی بهزاد به امیر کبیر علیشیر بیگ باعث شد تا سلطان مقتدر میرزا حسین بایقرا نیز به این هنرمند نابغه بذل توجه نماید. استاد بهزاد در ایامی که در دربار سلطان حسین بایقرا بسر می برد، از الطاف شاهانه و توجهات خاص شاه و وزیر اعظم برخوردار بود، و برای همین بود که در این دوران در آسایش و رفاه می زیست و همه توان خود را در راستای آفرینش آثار بی بدیل هنری سپری می نمود. پربارترین و بهترین دوران عمر استاد بهزاد همین دوره بود.

پس از آن که ستاره بخت تیموریان هرات در 913 هـ (1507م) افول نمود و شیبک خان ازبک هرات را تصرف کرد، استاد بهزاد وطن خویش را ترک ننموده، در هرات بماند. در مدتی که شیبک خان بر هرات فرمان می راند (913- 916 هـ) استاد بهزاد بنا به درخواست شیبک خان صورت او را به تصویر کشید، این تصویر یکی از شاهکار های بهزاد به شمار می رود. در این تصویر «رئیس ازبکان ملبس به لباس عصر هرات آنروز و به دستگاه بزرگی تکیه زده است. چهره مقتدر و هوشمند او مبین جاه طلبی و قدرت خواهی بزرگ او می باشد.»[3]

پس از آن که شاه اسماعیل صفوی در 916 هـ (1510م) هرات را تصرف نمود؛ بهزاد، خواجه میرک، قاسم علی، و حاجی محمد را که همه از هنرمندان چیره دست هرات بودند، با خود به تبریز برد.[4] بهزاد در تبریز مورد تکریم و توجه خاص اسماعیل صفوی قرار داشت تا آنجا که شاه صفوی طی فرمانی با این جملات بهزاد را به ریاست کتاب خانه ی شاهی مقرر می کند:

«...نادر العصر، قدوة المصورین و اسوة المذهبین استاد کمال الدین بهزاد را که از قلم چهره گشایش جان مانی خجل شده و از کلک صورت آرایش لوح ارتنگ منفعل گشته و پیوسته قلم وار سر بر خط فرمان واجب الاذعان نهاده و پرگار مثال پای در مرکز ملازمت آستان خلافت آشیان استوار کرده، مشمول الطاف خسروانه و اعطاف پادشاهانه ساخته؛ حکم فرمودیم که منصب استیفاء و کلانتری مردم کتابخانۀ همایون و کاتبان و نقاشان و مذّهبان و جدول کشان و حلکاران و زرکوبان و لاجورد شویان و سایر جماعتی که بامور مذکوره منسوب باشند، در ممالک محروسه مفوّض و متعلق بدو باشد...»[5]

بهزاد در تبریز تواست عده ی شاگرد تربیت کند که خواجه عبدالعزیز و استاد مظفر علی سرآمد آنان اند.

پس از مرگ شاه اسماعیل صفوی در 1524 میلادی شاه تهماسب فرزندش جانشین او شد. اگر چه شاه تهماسب را پادشاهی شیفته ی هنر توصیف کرده اند[6] اما گویا روابطش با بهزاد تیره بوده است و بهزاد از احترام و عزتی که در در بار اسماعیل صفوی برخوردار بوده است، در دربار شاه تهماسب بهره نداشته است. «بعد از آن که شاه تهماسب به جای شاه اسماعیل بنشست، بهزاد در زیر قهر وی واقع گردیده و علت این وضعی که شاه جوان با بهزاد در پیش گرفته بود تا هنوز پوره معلوم نیست.»[7] گویا این تیره گی روابط شاه با استاد هنرمند باعث شده است که استاد در اواخر عمر عزم برگشت به وطن کند. قول دیگری نیز وجود دارد و آن این که استاد برای عیادت رستم علی خواهر زادۀ خود از تبریز به هرات می آید، اما زمانی به هرات می رسد که ماهی قبل رستم علی وفات یافته بود، پس در هرات ماندگار می شود و معروف است که در همان سال چشم از جهان می پوشد.[8]

در مورد محل وفات و دفن بهزاد اختلاف نظر وجود دارد. در تبریز در خیابان آبرسانی و در محله ی ولیانکوی در باغی که آرامگاه کمال الدین خجندی شاعر معروف قرن هشتم هـ دفن است، قبری به نام کمال الدین بهزاد وجود دارد که این ابیات بر سنگ لوح آن نوشته شده است:

وحید عصر بهزاد آنکه چون او                       زبطن مادر ایام کم زاد

اجل چون صورت عمرش بپرداخت                  قضا خاک وجودش داد برباد

ز من صورتگری تاریخ پرسید                        بدو گفتم جواب از جان ناشاد

اگر خواهی که تاریخش بدانی                         نظر افکن به «خاک قبر بهزاد»[9]

 

و اما صاحب گلستان هنر که در سال 553 هـ (1461 میلادی) یعنی درست 11 سال پس از وفات بهزاد تولد شده است و سال ها در مناصب عالی در دستگاه دولتی صفویان کار نموده است و تالیفات ارزنده و با اعتباری چون خلاصة التواریخ، گلستان هنر، مجمع الشعراء و مناقب الفضلا و جمیع الخیار دارد، با صراحت تذکر می دهد که وفات بهزاد در دارالسلطنۀ هرات اتفاق افتاده است و در حوالی کوه مختار در حظیرۀ پر از نقش و نگار مدفون است.[10]

از آنجایی که مولف گلستان هنر شخصیتی فرهنگی و دولتی در دربار صفویان بوده است و به عصر بهزاد نزدیک، احتمال وجود خطا در قول او کمتر متصور است؛ زیرا، از یک طرف بهزاد شخصیتی مشهور و معروف بوده است و ممکن نیست که نوشتن در مورد چنین شخصیتی بر حدس و گمان باشد، از جانب دیگر قاضی میر احمد مورخ و نویسندۀ است که بسا حوادث عصر صفوی ها و ماقبل آنها را با جزئیات دقیق در تألیفات خود درج نموده است و امکان این که در این یک مورد مهم اشتباه کرده باشد، اندک است. از جانب دیگر همین که تاکید می کند که «در حظیرۀ پر از نقش و نگار مدفون است» نشان دهندۀ این است که یا خود آن حظیره را زیارت نموده است و یا از قول منبعی موثق که حظیره را دیده، چنین نوشته است.

 

***

 

نگارنده در ماه جولای سال 2010 ضمن سفری که به هرات داشتم، به همراهی آقای غلام حیدر کبیری مدیر محصلان دانشگاه هرات و یکی از معززین هرات، فضل احمد رستگار استاد لیسه کمال الدین بهزاد و از شاگردان استاد محمد سعید مشعل و محترم ظاهر اضطرابی نویسنده و خبرنگار برای دریافت مقبرۀ بهزاد رفتیم به بالای کوه مختار.

کوه محتار تپه ای است که در شمال شهر هرات موقعیت دارد. در این تپه حجره و قبر سید عبدالله مختار هروی که به سال 277 هـ ق وفات یافته است، قرار دارد. سیدعبدالله مختار هروی که در هرات به نام سید مختار معروف هست، از عرفای قرن سوم هجری بوده است که در هرات زندگی می نمود و اینک قبر او زیارتگاه مردم شهر هرات است و بسا مشاهیر هرات در اطراف مقبرۀ او دفن شده اند. زمانی که به اتفاق دوستان به تپه مختار رسیدیم پس از اتحاف دعا به روح سید مختار جانب زوایۀ غربی تپه رهسپار شدیم، جایی که قرار بود قبر بهزاد و رستم علی را ببینیم. استاد رستگار که سال ها قبل قبر بهزاد را دیده بودند، رهنمای ما بودند. با رسیدن به قبر بهزاد ناگهان بهت و حیرت استاد رستگار را فرا گرفت. بجای قبر بهزاد و قبر رستم علی خواهر زاده اش که در کنار قبر او قرار دارد و هر دو دارای سنگ های منقش بوده اند، قبری معلوم می شد سنگ آنرا کنده و برده اند و قبر دیگری که حفر شده بود و دوباره خاک بالای آن انداخته شده بود، مشاهده گردید.

استاد رستگار تاکید داشتند قبری که باز شده است، قبر رستم علی می باشد و قبری که فقط سنگ آن دزدیده شده است، قبر استاد کمال الدین بهزاد است.

پس از این که از متولی زیارت سید مختار آقای عبدالواحد که مردی حدواً 50 ساله و از باشنده گان قریه باغ دشت هرات است، در مورد سنگ قبر بهزاد پرسیدیم گفت که حدود پنج ماه قبل عدۀ که در میان شان افراد پولیس هم دیده می شد، آمدند و سنگ قبر را با خود بردند. با این اظهارات متولی زیارت همه در حالی که نا امید و مایوس از یافتن سنگ قبر بهزاد شده بودیم، از کوه مختار به جانب شهر به راه افتادیم. مدتی هیچ کس حرفی نمی زد؛ همه متیقن بودیم که سنگ قبر بهزاد دزدیده شده است و شاید هرگز هیچ کسی نتواند آنرا ببیند.

فردای آن روز غرض اخذ معلومات بیشتر بنده به اتفاق آقای اضطرابی رفتیم به دفتر رئیس اطلاعات و فرهنگ هرات. آقای ولی شاه بهره که در آن زمان تازه چند ماهی از تقررش به سمت ریاست اطلاعات و فرهنگ هرات می گذشت، با خوش رویی ما را پذیرا شد و زمانی که در مورد سرنوشت سنگ قبر بهزاد از او پرسیدم، با بسیار اطمینان و اعتماد گفت:

«به دلیل این که از سرقت سنگ قبر و یا تخریب آن هراس داشتیم، آنرا از قبر برداشته و به جای امنی منتقل نمودیم.» اصلاً باورم نمیشد، دوباره پرسیدم آیا شما خود سنگ را دیده اید؟ پاسخ داد بلی و زمانی که جزئیات سنگ را بیان کرد، درست با جزئیاتی که استاد رستگار قبلاً از سنگ برای ما تعریف نموده بود، صدق می کرد. اندکی راحت شدم اما باید خودم سنگ را به چشم می دیدم. آقای بهره به جناب ایام الدین اجمل مدیر عابدات تاریخی ریاست اطلاعات و فرهنگ که دفترش در محوطۀ مسجد جامع هرات است، تیلفون نمود و برایش گفت تا سنگ قبر را به ما نشان بدهد.

همراه با آقای ایام الدین اجمل به قلعه اختیار الدین که خوشخبتانه اینک روند بازسازی اش در حال تکمیل شدن است، رفتیم. در سمت راست قلعه در اتاق های طویلی که همه به دقت نگهبانی می شوند، صدها سنگ پرنقش و نگار و کتیبه های تاریخی را که دزدان تاریخ و فرهنگ کشور ما از قبور قدیمی و زیارت ها دزدیده بوده اند و خوشخبتانه توسط نیرو های امنیتی دستگیر شده بودند، مشاهده نمودم. برخی ها برای این که سهل تر حمل شوند، شکستانده شده بودند، برخی ها کاملاً درست ودست نخورده بودند. با آن که دیدن هر یک از آن کتیبه ها و سنگ ها جالب بود، اما من بی تابانه به دنبال سنگ قبر بهزاد بودم. از آقای اجمل تقاضا کردم سنگ قبر بهزاد را برای من نشان بدهد.

در گوشه ی یکی از این اتاق های طویل قلعه اختیارالدین سنگ سیاهی که با بسیار دقت و زیبایی در آن تصاویر شاخه های  گل، آیات قرأنی و احادیث حک شده است، قرار دارد. این سنگ سیاه همان سنگ پر نقش و نگاری است که قاضی میراحمد در گلستان هنر در مورد آن صحبت کرده است.

با آن که از دیدن سنگ قبر بهزاد خرسند شدیم، اما زمانی که خواستم ببینم در کجای این سنگ نام بهزاد نوشته شده است، آقای اجمل به من گوشه ی از سنگ را نشان داد که تخریب شده بود. او اظهار نمود؛ قبل از این که سنگ را از سر قبر بهزاد نقل مکان بدهند کسانی شبانه به محل رفته اند و همان گوشه ی سنگ را که نام بهزاد در آن نوشته شده بود، تخریب نموده اند. اما آقای اجمل اضافه نمود که مدتی قبل از تخریب نام بهزاد در سنگ او از این سنگ عکس های گرفته است که در آن ها به وضوح می شود، نام بهزاد را دید. خواستم تا آن عکس ها را به من بدهد که با بزرگواری خواهشم را اجابت نمود.

سنگ قبر بهزاد که کاملاً سیاه است، حدود 180 سانتی متر درازا و 30 سانتی متر ستبرا و پهنا دارد و چهار قلم در آن کار شده است. به قول استاد رستگار تذهیب کاری سنگ شباهت بسیار به شیوه تذهیب بهزاد دارد و به گمان غالب که توسط شاگردان مستقیم استاد و یا هم با کاپی برداری از کار استاد، صورت گرفته باشد. در اطراف سنگ در ضمن تذهیب کاری های بسیار ظریف و زیبا آیاتی از قرأن شریف، احادیث نبوی و درود و دعا به روح بهزاد نوشته شده است.

با توجه به وقت کمی که من داشتم توانستم عکس های از سنگ تهیه کنم تا بعداً بتوانم به راحت نوشته های اطراف سنگ را بخوانم. برخی از نوشته ها در تصاویر قابل خواندن هستند و اما برخی متاسفانه خوانا نیستند.

در آن قسمتی از سنگ که اسم استاد بهزاد حک شده بود و حالا تخریب شده است، این متن به چشم می خورد:

هذا روضۀ ریاض الرضوان منور با انوارالغفران

مرقد الصاحب المعظم المکرم افتخار الصناع

فی العالم قدوة المصورین .....................

نادر العصر......الاستاد.....................

 

در سطر سوم پس از کلمه «مصورین» قسمت بعدی تخریب شده است و اما احتمال دارد که عبارت «اسوة المذهبین» در آنجا حک شده باشد، زیرا «قدوة المصورین» و «اسوة المذهبین» القابی اند که اسماعیل صفوی به استاد بهزاد داده بود و از جانب دیگر در عکس های آقای احمل نیز می توان کلمۀ «اسوة المذهبین» را تشخیص داد. در سطر چهارم پس از کلمه «نادر العصر» نوشته ای است که من نتوانستم بخوانم و پس از کلمه «الاستاد» قسمت بعدی تخریب شده است، اما در عکس های که آقای اجمل گرفته است، در سطر چهارم به وضوح می توان اسم کمال الدین بهزاد را خواند. با آنکه عکس های که آقای اجمل گرفته است از کیفیت خوبی برخوردار نیستند اما اسم کمال الدین بهزاد را در سطر آخر آن می توان به خوبی تشخیص داد. براساس عکس های آقای اجمل سطر آخر را می توان چنین خواند:

نادر العصر...الاستاد کمال الدین بهزاد

و اما در طرف دیگر سنگ متنی به مشاهده می رسد که نسبتا واضح است و البته هیچ گونه تخریبات هم در این قسمت سنگ نشده است. این نوشته نیز در چهار سطر حک شده است در سطر سوم این نوشته تاریخی به چشم می خورد که چنین نوشته شده است:

فی التاریخ شهر رمضان المبارک سنه اثنی اربعین  و تسعمایة


برگردان این متن می شود «ماه مبارک رمضان 942» که همان سال وفات استاد کمال الدین بهزاد است که در قطعۀ امیر دولت هاشمی در ذیل عبارت «خاک قبر بهزاد» آمده است.

و اما خوانش مکمل و دقیق تمام عبارات و جملات حک شده در سنگ قبر بهزاد مستلزم وقت بیشتر و کاری تخصصی است که باید ریاست اطلاعات و فرهنگ هرات بدان بپردازد و احتمالاً نکات بیشتری در مورد زندگی و مرگ بهزاد از این نوشته ها استخراج شود.

جای آن دارد که وزارت اطلاعات و فرهنگ و به ویژه ریاست اطلاعات و فرهنگ هرات در قسمت بازسازی قبر استاد کمال الدین بهزاد و رستم علی و ترمیم سنگ قبر بهزاد توجه جدی مبذول بدارند[11]، و بنای در خورد شأن استاد کمال الدین بهزاد بر مزارش آباد نمایند. هنرمندان و نگارگران هرات باید دست بکار شوند و نگذارند که مشتی دزد و غارتگر این سرمایه ی معنوی کشور ما را نابود کنند.

ما نسلی هستیم که در حساس ترین دوران تاریخ کشور خود زندگی می کنیم؛ حفظ و انتقال میراث غنی تاریخی و فرهنگی ایران باستان، خراسان دوره ی اسلامی و افغانستان امروز به نسل های بعدی مسوولیت ماست، بیاید این مسوولیت را به وجه احسن ادا نماییم و نگذاریم که جاهلانی چون طالب ها و یا دزدان میراث های فرهنگی ما بیش از این موفق به نابودی و قاچاق داشته های تاریخی و فرهنگی ما گردند.

 


سنگ قبر بهزاد، گوشه ی تخریب شده همان جاییست که نام کمال الدین بهزاد
 در آنجا نوشته شده بود

 

 


در این عکس به خوبی می توان سال وفات بهزاد را
در نوشته حک شده بر سنگ تشخیص داد

 

 



قبر بهزاد در کوه مختار در شمال شهر هرات

 

 

منابع و پاورقی ها:


 

[1] . گلستان هنر، قاضی میراحمد بن شرف الدین حسین منشی قمی، به تصحیح احمد سهیلی خوانساری، ص 134

[2] . مکتب بهزاد، پوهندوی دوکتور محمد افضل بنو وال، ص 81

[3] . همانجا ص 94

[4] . همانجا 82

[5] . گلستان هنر، ص 136 پاورقی

[6] . گلستان هنر، ص 137

[7] . تاریخ صنایع افغانستان، گالینه پوگاچینکوا، ترجمه محمد صدیق طرزی، ص 184

[8] . خیابان، فکری سلجوقی، ص 81

[9] . گلستان هنر، ص 135 پاورقی

[10] . گلستان هنر، ص 134

[11] . آقای فکری سلجوقی در کتاب خیابان تذکر می دهد که سنگ قبر رستم علی پس از این که از مرقدش به بلدیه ی هرات منتقل گردید، ناپدید شد. برای جزئیات بیشتر ر ک به کتاب خیابان، فکری سلجوقی ص 81

 

 

بالا

دروازهً کابل

 

شمارهء مسلسل    ۱۵۱   سال        هفتم              سنبله       ۱۳۸٩  خورشیدی               اول سپتمبر ٢٠۱۱