شاعری روزی یک سرودِ عشق[عاشقانه] را نوشت کہ نہایت دلربا بود – از آن سرود رونوشت ھایی را ساختہ و بہ ھمہء دوستان و آشنایان ِ خود را بفرست، چہ مرد و چہ زن.
سرود را ھم بہ زن ی جوانسالہ فرستاد کہ از او فقط یک بار دیدار کردہ بود و آن زنِ ِجوان در میان کوہ ایی دور دراز، زندگی میکرد و بعد از چند روز، قاصدی از آن زن جوان آمدہ نامہ ای آورد و در نامہ بیان نموده بود :" یقین دارید از سرودِ محبت تان کہ به من فرستادید، عمیقا متاثرام- الان بیآئید، با پدر و مادرم ملاقات کنید تا نامزدیی مان را قرار دھیم" و شاعر، بہ آن نامہ پاسخ داده بگفت : " دوست ِبسیار عزیزم ، آن
سرودِ "عشق" از دلِ شاعر بودہ ؛ طوری کہ ھر مرد بہ ھر زن سراید، و بس" و آن خانم باز نامہ ای را قلمزد : " ای ریا کار دروغ گوی لفظی ! از امروز بہ بعد، تا وقت مرگ من، از خاطر تو ھر شاعر را نفرین می کنم.
دو شعر
قرن ھا پیش از زمان مان، دو شعاعر در شاہراہی ٭اتن٭ برخوردند - از دیدنِ ِ یکدیگر خیلی خشنود گردیدند و یکی پرسید: "حالا چہ نوعِ ِ شاعری را انجام می دھید، و با به ربط و چنگ چہ گونه آھنگہا می سراید؟". و آن شاعر دیگر با صدای فخرآمیز بیان داد: "ھم اکنون عمدہ ترین اشعار خودم را کتابت نمودہ ام - باور می کنم کہ به زود یکی از مقبول ترین شاہکارھای یونانی مستجاب می شود، کہ در اصل استمدادی از ٭زیوس اعظیم٭ می باشد" .
پس، از درونِ خرقہ، رقعہ ای را بیرون آوردہ، افزود: "اینک، ھمین است نمونہ ھا از طرزِ کارم کہ باید برای تو بسرایم - بیآ زیرِ سایہء آن درختِ سرو بنشینیم"و شاعر آن نظمِ طولانیش را خواند.
بعد از تاملیی مناسب، شاعر دوم گفت: "واقعا، کارنامہء جالب را پیشکش کردہ ایی - تاریخِ ادبیات این را ھرگز فراموش نخواھد کرد و شھرت تان ابدی میشود" و شاعر اول پرسش نمود: "و تو در این ایام چہ می نویسی؟ ".
شاعرِ دومی جواب داد: "مگر، بسیار کم شاعری کردہ ام. در اصل، فقط ھشت بیت ھا در بارہء کودکی نوشتہ ام کہ در بغیچہ ای (باغچه ای) می رقصد، و بس " و او آن نظمِ کوتاہ ی خویش را با آواز نرم بخواند۔
شاعرِ اولی واکنش نمود: "خوب است، خوبست" و آنھا از همدیگر جدا شدند۔
و این روزھا ، بعد از گذشتِ بیش از دو ھزار سال، ھمان نظمِ کوتاہء ھشت بیت، از قلمِ آن شاعرِ دومی به زبانھای گوناگون جهان خواندہ میشود و مردم آنھا را دوست میدارند و درجہء گرامی می دھند-
مگر، آن نظمِ طویل کہ از مرور زمان اندر کتبخانہ ھا و در دستھای محققان دیدہ میشود، ھیچ کس آنرا گرامی نمیدارد و خواندہ نشدہ میماند.
٭- جناب فرزانه احمد سید، از فارسی زبانان هندوستان است و در یک دھکدہ ایی دور افتادہ، در بلندی ھای کوہء ھمالیا واقعہ در ایالت ٭ھماچل پردیش ٭ هندوستان زندگی میکند. ایشور داس |