در این شبها که سهمت قندهار است
دل من هم اسیر انتحار است
در اطراف گل سرخ صدایت
نفس در سینه ام پروانه سار است
**
گل سرخ غرورم، باور من
تب پرواز در بال و پر من
الا در جنگ سخت سرنوشتم
عزیزم، دلبرم ، همسنگر من
**
هوا تلخ است و باران شعله چین است
خدا مهمان شب خیز زمین است
تو و تکرار شب در آن جهنم
عزیزم روزهای آخرین است
**
خیالت را که شب آتش بر انگیخت
دلم با موج غمهایت در آمیخت
تو باران گشتی و اما دل من
به دست باد پرپر شد فرو ریخت
**
گره از پلکهای شب گشودم
تو را در قامت مریم سرودم
اگر می شد برای خسته گی ات
عسل در چای یا در قهوه بودم
15 جون 2011 گوتمبورگ
|