نویسنده: رابرت کلیتزمن، استاد بخش روانپزشکی دانشگاه کولمبیا و نویسندۀ کتاب "وقتی داکتر ها بیمار می شوند".
سوم ماه می ٢٠۱۱
روزنامه نیویورک تایمز
یکی از دوستانم روز دوشنبه به من تیلفون کرد و پرسید،"می گویند وقتی یک قاتل اعدام می شود، خانوادۀ مقتول معمولاً احساس آرامش می کنند. آیا تو حالا آن احساس را داری؟". دوست دیگری پرسید، "آیا از خوشی زیاد، به خیابانها خواهی رفت و رقص و شادمانی خواهی کرد؟"
به تاریخ ۱۱ سپتامبر سال ٢٠٠۱ خواهر من که کارین نام داشت در سر وظیفۀ خود در تعمیر مرکز تجارت جهانی (World Trade Center) از دنیا رفت.
در هفته های بعد از مرگ او، من و فامیلم برای او یک فاتحه گرفتیم. اپارتمان او را خالی کردیم و فروختیم. بعد وجود من بکلی از کار افتاد. هفته ها گذشت و من نمی توانستم از بستر بیرون شوم. هیچگونه علاقه به دیدن تلویزیون، شنیدن موزیک، یا مطالعه نداشتم.
من فکر می کردم که زکام گرفته ام ولی دوستانم به من گوشزد کردند که این علایم غم فراوان است. رشتۀ تحصیلی من روانکاری بود و باید این مسایل را خوب می دانستم. اما علایمی که در وجود من احساس می شد به مراتب بیشتر از آنچه بود که من انتظار آنرا داشتم. بعد از چند ماه حالم کمی بهتر شد. گاه و بیگاه دوستانم از من می پرسیدند که آیا این حادثه را به گذشته سپرده ای و برایت تمام شده است؟ ولی واقعیت آن بود که قضیه برایم صد در صد تمام نشده بود. هنوز هم بسیار ناراحت و افسرده بودم. ما بقیۀ فامیلها بیشتر اوقات خود را با همدیگر سپری می کردیم و روابط ما به مراتب نزدیک تر از دوران کودکی ما شده بود. درین سالها، ما به تعطیلات سالانۀ خود به طور دسته جمعمی می رفتیم و قدر همدیگر را خوب دانسته بودیم. ما یاد گرفته ایم که چگونه بعد از فوت کارین به زندگی شخصی
خود بپردازیم، هر چند یاد و خاطرۀ او همیشه با ما خواهد بود. بعد یکروز به طور غیرمترقبه دریافتیم که اسامه بن لادن کشته شده است. متعجب شدیم که یک تعداد زیاد از آشنایان به ما تیلفون کردند و ایمیل فرستادند و احوال ما را پرسیدند. ما هم به یکدیگر تیلفون کردیم. راستی احساس ما چگونه بود؟
احساس ما بدون شک یک احساس متضاد بود.
بلی، جسد مردی که ده سال قبل باعث شده بودم که خواهرم از دنیا برود حالا در قعر دریا بود. ازین بابت و از این که امریکایی ها بعد از سالها برنامه ریزی موفق شده بودند او را پیدا کنند و به زندگی اش خاتمه دهند خوشحال بودم. ولی خبر مرگ او هنوز هم برایم غیرواقعی و خیالی جلوه می کند. حالا درک می کنم که فقدان خواهرم کارین هم شخصی است و هم سیاسی. به نظرم می رسد که آنهایی که در مورد عکس العمل ما می پرسند، خودشان درست نمی دانند چگونه عکس العمل نشان دهند. آنها مطمئن نیستند که آیا ازین خبر تجلیل کنند یا هنوز هم بترسند. اما ما نمی خواهیم که فقط الگو و سمبول یک فامیل داغدار باشیم.
من می دانم که در زمانی که هرج مرج فراوان است و یک انهدام تازه رخ داده است، مردم به یک چیز محسوس و واقعی نیاز دارند و می خواهند شخص مسوول و جریان قضیه را به خوبی بدانند. آنها می خواهند بدانند که کی مسوول این ویرانی است و عکس العمل کسانی که قربانی این عمل بوده اند چه است. آیا انتقام اشخاصی که در 11/9 جان خود را از دست دادند به قدر کافی گرفته شده است؟ آیا این قضیه به پایان رسیده است؟
مرگ بن لادن تا حدی آرامش دهند است زیرا حملات تروریستی او تمام ما را صدمۀ سنگین زده بود. ولی، در مجموع این حادثه فقط نمادین (سمبولیک) است. هر چند هیچ کس نمی داند، ولی این امکان وجود دارد که سازمان القاعده بیشتر از ده سال قبل عضو و مخفیگاه داشته باشد. به طور حتم، مسلمان های افراطی سوگند یاد می کنند که انتقام مرگ او را خواهند گرفت. مفکورۀ "یک چشم در مقابل یک چشم"[i] یک دایرۀ ویرانبار و پایان ناپزیر را تا به ابد به وجود می آورد که بیرون رفتن از آن ناممکن است. خطر همچنان ادامه پیدا می کند.
فامیل من – مانند بقیۀ مردم- به مشکل دریافته است که چگونه به زندگی عادی خود ادامه بدهد. درین دهۀ گذشته همه می دانیم که دنیا بسیار تغیر کرده است. به خاطر مرگ خواهر من و هزاران انسان دیگر در مرکز تجارت جهانی و پنتاگون، جورج بوش به افغانستان حمله کرد و بعد با یک ادعای دروغین به عراق نیز حمله کرد. هزاران امریکایی و عساکر خارجی و تعداد بیشماری از مردم غیرنظامی کشته و زخمی شده اند. سیاستمداران از حادثۀ 11/9 به نفع خود سؤاستفاده کرده اند.
بعد از حمله 11/9 القاعده، امریکایی ها غالباً حیران می ماندند که "چرا آنها از ما اینقدر نفرت دارند؟" در امریکا بسیاریها معتقدند که آنها ما را به خاطر "آزادی" ما دوست ندارند اما من با این عقیده موافقت ندارم.
ما هنوز یک تعداد سبق ها را یاد نگرفته ایم. من فکر می کنم خواهرم کارین با من همفکر خواهد بود که این حس حرص و نفرت است که بیشتر مشکلات را به وجود آورده است. امپریالیزم امریکا، حرص شرکت های بزرگ تجارتی، سؤاستفاده از قدرت امریکا در خارج و پشتیبانی سالیان ما از دیکتاتورهای فاسدی مانند حسنی مبارک در انظار جهان در مقابل ما نفرتی را به وجود آورده است که متاسفانه هنوز هم ادامه دارد. ما باید درک کنیم که بقیۀ دنیا به کدام نظر به ما می بینند و بکوشیم که این نظر را تغیر دهیم. تا زمانیکه این کار نشود، اسامه بن لادن های دیگر برخواهند خواست و مردمان بیگناه بیشتری مانند خواهر من از بین خواهند رفت.
من امیدوار استم که مرگ بن لادن آرامش آور و پایان قضیه باشد. من خوشحال استم که این بخش از زندگی من تا حدی برایم دیگر تمام شده است. ولی می ترسم که جنگ پایان نخواهد یافت.
۱- اصطلاحی که در انجیل آمده است و معادل به قصاص می باشد. مترجم
|