کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 



 

برگشت   به صفحهء
عرس مولانا

در فرانکفورت

 
 
   
نصیرمهرین
مخاطبان مولانا
( متن فشرده سخنرانی در محفل عرس مولانا)
 
 

 

 

سلام به حضار گرامی.

تشکر ازعزیزان خانۀ مولانا/ فرانکفورت.

 

 هنگام تأمل ونگریستن به ابعاد کارکردهای مولانا جلال الدین محمد بلخی، ثـُم رومی، موضوع مخاطبان او نیز در میان میاید. پرسش هایی که در زمینۀ تشخیص مخاطبان او فراز میایند، ذهن را بیشتر وبهتر به سوی دریافت انگیزه های او هم معطوف می نمایند . ودریافت انگیزه های مولانا، میسر نتواند شد جز آنکه زمانه و زمینه های اجتماعی ، فرهنگی و دینی را از یکسو و ناهنجاری ها وناملایمات و ناگواری ها وکج اندیشیها وکجروی های بیشمار و موجود در زمانه اش طرف توجه باشند.

 

با آنچه در فشرده ترین بیان میتوان از دریافت انگیزه های مولانا بدان بسنده نمود، این است که با سلاح عرفان به سوی ارشاد و ستیز پلشتی ها و زشتی ها رفت و درین ستیزگاه با چارچوب های تنگ و دل آزارانۀ سنتی وحاکم ِ دیرینه و زمانۀ خودش رزمید. اما اگر نتوانسته است به همه ضوابط ناخوشایند وناستوده پایان دهد، کار خویش را در ارایۀ نمونه والایی از پاک اندیشیدن برجای نهاد.

 

جای گمان نتواند بود، که درین زمینه صحه گذاری به کلیه اندیشیده گیها، تفکرات وپیشنهاده های مولانا، گونه یی از تحجر وبرخورد ایستایی با سیر اندیشه و افکار او را بارمیارود. یعنی درصورتی که پذیرش کلیه اندیشه های او بدون نقد وتأمل، جاودانه تلقی شوند، شناخت ازاو ناقص تواند بود و دور ازین برداشت درست، که مولانا، بخشی ازغنای سیرمعرفت بشریت است.

 

اما آنچه او در دست می گیرد وبا مخاطبان سخن می گوید:

 مولانا در زمینه ومتن معرفت خویش ،ازعشق می گوید. وقتی نمود های عشق در بافتی منسجم و رنگارنگ وشاعرانه  خانه ها وسینه ها را معطرمیکنند ؛ و ابر باران آور فرو می افتد، انسانی را میابیم که اندیشیدۀ خویش را با چند هنرآراسته است.  . .

 وازآن جایی که با آن عشق چنان احساس برانگیز ،هنرمندانه  وبه دیگر سخن تأثیر گزار سخن می گوید، و دوری از تبهکاریها وزشتی های موجود در جامعۀ انسانی را هم به نکوهش میگیرد، انگیزه های او در شکل گیری پیام  برای مخاطبان شکل گیراترمیابند .

هراندازه کاوش وپژوهش پیرامون پیام ها صورت بگیرد در وجود این پیام گمانی نتوان داشت که عصاره وفشردۀ اندیشۀ او این است تا " تجلی خلق وخوی انسانی در وجود آدمیان" به سامان بنشیند.عادات یا خصایل زشت وناستوده از فکر وعمل انسان پوست ا ندازی شوند.  . .

 

با این یادآوری های فشرده، نخستین منظور این است که نقش مولانا را در سیر تفکر، نباید با برجسته نمودن عنصر فنا در تصوف  بانقش ونگاری که مبلغان خوارشماری این دنیا به منظور گردن ماندن انسان به خواست " خدا داده گان ستیزه جوی" در هم آمیخت.

 آن اندیشه ورز حکایتگر ،در سرتاسر اشعار ومقالات ، در همه تمثیل ها واستنتاج هایی  که به دست میدهد، حتا هنگامی که خدایی خویش را که به یاد میاورد ودعا میکند، ومخاطب قرار می دهد، انسان را فراموش نمی کند.

بهزیستی  انسان یا موجودی را که بنابرهربرداشتی که باشد،ملزم به طی فاصلۀ میان تولد  و مرگ شــده است، درنظر دارد.  

درین راستا یا بودن انسان مخاطب مولانا  است که بقیه هنرها و اوصاف او درچرخش اند. وازهمین پایگاه است که در حکایت ها و تمثیل ها به ارشاد انسان می پردازد.  . .

 دقیقا ً یکی از ابعاد کارکردهای مولانا که می تواند مواضع تحسین برانگیز نحله های مختلف را نیز نهادینه نماید این است که مخاطب او شاه و امیر به منظور دریافت بخشش ها نیست. اگر امروز میان او و سرایندۀ مدحیۀ مشهور " نه کرسی فلک نهد اندیشه زیر پای-   تا بوسه بر رکاب قزل ارسلان نهد" تفاوت بارز می بینیم، درنفس همین موضوع یا نیاز دریافت انسانیت با آن موازین از طرف انسان آشکارشده است . او برای خوشنودی ستمگران انسانیت کش ونا آشنا به نیاز چگونه زیستن انسان کاری نکرد. برخلاف مرزخویش را با آنها ومنافقان نیز روشن نمود. . .

 

می بلرزد عرش از مدح شقی

بدگمان گردد زمدخش متقی

 شاه آن باشد که از خود شه بود

نه به لشکرها ومخزن شه شود

*

 

مؤمنش خوانند، جانش خوش بود

ور منافق گویی، پر آتش شود

گرمنافق خوانیش این نام ِ دون

همچو گژدم می خلد در اندرون

                *

ویا زمانی که تمثیلی از غلبۀ دلایل دلقک برای شاه میاورد:

کی توان حق گفت جز زیر لحاف

با چوتو خشم آور آتش سجاف ؟

 

 

با داشتن چنان موضع وموقف ودر پرتو تأثیر پذیری ازهمان نیازهای زمینی وانسانی  هم است، که مؤثرترین عوامل انسان آزاری ومصیبت زایی را به نکوهش گرفت.  . .

 از جملۀ ده ها داستان ، درحکایت وزیرمکراندیش، تفرقه افگن و منافق و شاه متعصب و توطئه گر که هر دو با همدستی خویش به اغفال خلق خدای میپرداختند، ویا در داستان مور وحرکت قلم به روی کاغذ، را به وضاحت می بینیم که وضع زندگی انسانها را به نیکویی در نظر داشت. . .

 ویژه گی جالب واحترام برانگیز ارشاد مولانا در رعایت عملی گفتار واندیشه های اوو در پیش گرفتن سلوک انسانی، دور از تعصب  هم بود. همان رعایت بود که مردم قونیه  تا 40  روز در سوگ او بودند. مردمی که از آنها یاد شده است، همه اعضای خانواده، طریقۀ مولویه ویا هم باوران مذهبی او نبودند. بلکه نصارا ویهود وپیروان مذاهب مختلف بودند که در واقع در سوگ انسانی نشستند که انسانیت را دریافته بود.

 

درست است که آن همه داستان ها وتمثیل ها ،درمحور فریاد بریده نای وصل جوی اصل قرار دارند، اما همان خروشنده گی هایی را که برای بهزیستی وبهره مندی از نفس پاک دارا است، همواره به گوش انسان مخالف با کجروی های که دامنگیربشریت بوده است، می نشیند.

 

ا زینرو است که اگر اززمانۀ مولانا تا حال چندین سده سپری شده است،و چندین نسل عوض شده اند، اما روی آورنده گان به آن سخنان گوش نواز و دل پذیر فزونی یافته اند .

     طبق یکی از ارزیابی های سال 1384 " . . .  مولانا شناسی و مولانا پژوهی در جهان به یکی از رشته های پرطرفدار دانشگاهی تبدیل شده و پژوهشگران بسیاری در جهان، عمر خود را به تحقیق درباره مولانا و افکار و آثار او سپری می کنند و تنها در غرب و آن هم در دنیای مجازی انترنت بیش از سه هزار سایت به معرفی و ترویج زندگی و اندیشه ها و آثار مولانا مشغول می باشد  . پژوهشگران، بیش از گذشته به منابع دست اول معتبر درباره مولانا نیازمندند.
کتاب بزرگ مثنوی معنوی اثر جاودان جلال الدين محمد بلخی در سال
¬های اخير با چندين ترجمه بارها در اروپا و آمريکا به چاپ رسيده و در سال 1997 م پرفروش¬ترين کتاب سال آمريکا معرفی شده است. کتاب مثنوی تنها در يک سال بيش از يک ميليون نسخه در آمريکا به فروش رفته و جان¬های تشنه را سيراب کرده است .   . . ."

چنین رویکردها وعلایق ، که یک دست نتوانند بود، وبا انگیزۀ یکسان هم معرفی نتوانند شد، دو باز پردازی دیگری را نیز مطرح میکند:

 

-  نخست بررسی وضعیت انسان در سدۀ 21. یا بررسی برخورد او به "روح پهناور و جان سرگردان" بررسیی که می تواند کم بهادهی به معنویت وعواقب آن را در محراق توجه بگذارد. رجوع به آثارو افکار مولانا نسخۀ داروی درد تلقی می شود.

-  دوم، تشخیص انگیزه های سود آورانه وسؤاستفاده های عناصری که چهره هایی چون  مولانا وبیدل وغیره را به مثابۀ سپر کاغذین در دست می گیرند. این ها در حالی که  هم شب بوده اند وهم حدیت خواب گفته اند وهم شب پرست، بی هیچ گسستی ازشب پرستی به مولانا رجوع میکنند.

 اما برای انسان جامعه یی که سالها لگد تفنگ دیده است، آیا می تواند جز مخاطب راستین او راه گریزی باشد:

واستان از دست دیوانه سلاح                     تا ز تو راضی شود عدل وصلاح

چون سلاحش  هست وعقلش نه، ببند                   دست او را، ورنه آرد صد گزند

ویا:

از خیالی  جنگشان و صلحشان                 وز خیالی فخرشان وننگشان

جنگ خلقان، همچو جنگ کودکان             جمل بی معنی وبی مغز ومهان

 

آرزو میرود درین محفل خجسته در عرس مولانا که به همت خانۀ مولانا دایر شده است، توفیق تصمیمی نیز حاصل شود، که گرد هم آیی ها ادامه بیابند. به ادامۀ زحمات تحسین آمیزعزیزان خانۀ مولانا،در بقیه شهرها وکشورها با رهنمود ها ویاوری های استاد گرامی  لطیف ناظمی ، باز پردازی ها  و ژرفتر بینی ها به ثمر نیکوتری بنشینند.

 

تشکر

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤٤     سال        هفتم                ثــــور/جـــــوزا       ۱۳۸٩  خورشیدی                     می ٢٠۱۱