سرو چمن بهپای تبر سجده میكند
گلشن بهلحظههای خطر سجده میكند
یارب چرا چریك رهاییِ سدهام
از صدق دل بهپاي دگر سجده میكند
هيهات! بین كهامام همه عابدان شهر
كرنش بهسوی بت، بهحجر سجده میكند
كوه بلند قامتم ــ این آیهی غرور ــ
يكباره از چی رو به كمر سجده میكند
آن سجدهگاه انسِ گریزان ز خیرِ خیر
از واهمه بهدرگهی شر سجده میكند
بر آستان دون و سفالینهی خزف
واحسرتا كه روحِ گهر سجده میكند
از قبلهي مراد مگردان رخت، چی باك؟
نراد، بر قبیله اگر سجده میکند