می خواستم درخت شوم تا تمام عمر
در روبروی خانه ی تان سبز ، سرخ ، زرد
می خواستم که باد شوم باد عاشقی
آن سان که مثل او نبود هیچ کوچه گرد
می خواستم که قد بکشی تا بسازم هی
از تو رمان سنجد و گلنار رهنورد
می خواستم که چای بنوشیم داغ داغ
در روزگار بی کسی و صندلی سرد
می خواستم که روی سرک مثل کودکی
می بود از غم تو دلم پر از آه و و درد
اما نشد که درتن تو حل شوم عزیز
تو ماه خانه گشتی و من سنگر و نبرد |