کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
کو شش های بیهودۀ ضیا مجید


رؤوف ملکیار
 
 

       اینجانب با مطالعۀ سلسله نوشته های کودتا ها، بوسیلۀ جناب آقای نصیرمهرین و برادرم داودملکیار؛ومضامین سایرهموطنان، همچنان با خواندن وشنیدن مصاحبه ها،بهتر و بیشترمتوجه نقشه وتوطئۀ دولتی برضد یک تعداد از اشخاص معروف آن زمان شدم.

    درحالیکه با اطمینان یقین داشتم که کودتایی دربین نبود، این موضوع در نوشته ها ومصاحبه ها بخوبی وبیشترواضح شده که برضد اشخاص معروف آن زمان بشمول مرحوم میوندوال، مرحوم خان محمد خان مرستیال و دیگران دسیسۀ ظالمانه یی شده بود.

    نوشته های دیگران را هم مطالعه کردم. اشخاصی را میگویم که کوشش دارند نقش منفی شخص خود ویا رفیقان خود را برائت بدهند. از آنجمله اخیرا ً نوشته های ضیا مجید نظرم را جلب کرد. ملاحظه شد که در نوشتۀ اول با طمطراق در سه نکته تاکید مطلق داشت:

اول : انکار از مصاحبۀ آقای پاچا گل وفادار با آقای داود ملکیار( با ارایۀ نوشتۀ کوتاه از پاچاگل وفادار)

دوم : ادعای قاطع مبنی بر عدم ملاقات مرحوم میوندوال با سردار داودخان بعد از کودتای 26 سرطان.

سوم : کشیدن وبیرون کردن مرحوم خان محمد خان مرستیال توسط خودش( ضیامجید)، از وزرات دفاع در صبح روز اول کودتای 26 سرطان به امر سردارداودخان.

   چون منزل دروغ کوتاه است، هرسه ادعای این شخص درفرصت کوتاه با اسناد وشواهد غیرقابل انکار رد گردید. اما آقای ضیا مجید به عوض اینکه زبان در کام بکشد،خاموش شود ومحرکین خود را ملامت کند، باردگرازوضع بخصوص پاچاگل وبی اطلاعی  وی سوء استفاده کرده او را به نوشتن گپهای نادرست تشویق نموده است و ازین تلاش هم چیزی بدستش نیامده است زیرا :

   اول: مصاحبۀ طولانی آقای ملکیار با صدای ثبت شدۀ پاچاگل وفادار به گوش همه بشمول ضیا مجید رسیده است، که باید سبب خجالت وی می شد. واگرصفات زشت نمی داشت  معذرت هم میخواست. اما چون چشم این گونه اشخاص سفید است،مرغ منطق شان یک لنگ دارد. ضیا مجید حتی منتظر پخش و شنیدن قسمت دوم  مصاحبۀ پاچاگل وفادار  که در آن ضیا مجید را بیشتر افشا کرده، نشده است و با عجله خواسته است برای جلوگیری از دامنۀ افشای اعمال رژیم کودتایی دست بکارشود. به این لحاظ در نوشتۀ دومی که از وفادار گرفته است،وفادارگفتار ثبت شده اش را رد نتوانسته؛ بلکه بصورت ساده خواسته شکنجه ها را توجیه کند. به این ترتیب وفادار، دروغ های ضیا مجید را کمک نکرده است.

دوم : با وجودیکه تمام خانواده از دیدار مرحوم میوندوال با سردار داود خان اطلاع داشتیم ،مصاحبۀ وفادار واضحا ً آن دیدار وصحبت بعد از کودتای 26 سرطان را از قول خود محمد داودخان تایید میکند. اما ضیا مجید که شخص بی فکر وبی مبالاتی بوده وازبسیاری جریا نات بی خبر؛ وهم سردار داودخان چندان ضرورت و اعتمادی بروی نداشته که او را ازین ملاقات با خبر سازد، بی خریطه فیر کرده و دروغ سازی کرده است. قرار گفتار پاچا گل وفادار، کاغذ های بدست آمده از خانۀ شاه ولیخان در روزهای اول کودتای 26 سرطان دست بدست گشته واز طریق ضیا مجید به حسن شرق خبرداده شده است. ندامت بعدی سردار داود خان مبنی براینکه کاغذ ها را نباید ضیا مجید از وفادار تسلیم می شد، واضحا ً میرساند که در همان روز های اول کودتا اعتبار ضیا مجید نزد داود خان ازبین رفته واز صحبت های وفادار معلوم می شود که در اوایل رژیم، داود خان قدرت عام وتام نداشته واز حسن شرق وگروپ او حرف شنوی داشته است. به این خاطر طرد ضیا مجید را به آینده موکول کرده است . چنانچه بعدها دیدیم او را از خود دور کرد. به احتمال زیاد به واسطۀ حسن شرق برایش وظیفۀ بعدی داده شد.

سوم : قرار نوشتۀ اخیر پاچاگل وفادار( که ضیا مجید آن را گرفته وبه سایت کابل ناته روان کرده است)، این وفادار بوده  که به خان محمد خان مرستیال امرداودخان را در صبح روز اول کودتا ابلاغ کرده که وزارت دفاع راترک کند، نه ضیا مجید. اما نمیدانم که ضیا مجید چه بهره ازین کار کوچک دروغ بستن بخود برده که گویا به خان محمد خان گفته باشد که " شما نزد داودخان بروید" . شاید دو دلیل موجه برای این دروغ موجود باشد: یکی اینکه فکر کرده با این دروغ  به زعم خودش تبارزشخصیت میکند؛ ویا برای اینکه کمکی به اظهارات و نوشته های رفقای پرچمی اش چون صمد ازهر، نبی عظیمی و داکتر حسن شرق کرده باشد، این دروغ ها را پیش از شنیدن صدای پاچاگل وفاداربه خود بسته است. بازهم برای اینکه دروغ رسوا شده اش را بپوشاند به  وفادار مراجعه کرده تا برایش یک بینی خمیری بسازد. اما عجب نتیجۀ مسخره تر گرفته است. ضیا مجید این بار در حقیقت از وفادار خواسته است تا بگوید که شخص دیگری نیز قبلا ً به خان محمد خان مرستیال از طرف  داودخان ابلاغ کرده است، که وزارت دفاع را ترک کند.  و گویا این شخص ضیا مجید بوده است که مرستیال را از وزارت دفاع بیرون کرده ونزد داودخان برده است. !!

    میگویند" دروغ  شاخ ودُم ندارد" . واضح است که خان محمد خان دو بار وتوسط دو نفرنزد داودخان برده نشده است. پس شکی نمیماند که این ادعا هم دروغ محض است.

ضیا مجید با دروغ دومی، دروغ اول خود را بیشتر فضیحت بار کرد ه است. ازین ها بعید نیست که روزی کدام  رفیق حزبی خود را که برایش نوشته میکند، شاهد بیاورد که او هم ادعای رفتن به وزارت دفاع نزد مرحوم مرستیال را نماید، تا دروغ های دنباله دارشانرا توجیه کند،واقعا ً خجالت آور است.

     ضیا مجید یک دروغ دیگر هم می گوید: ادعا دارد که وابسته وعضو حزب پرچم نبود! خود را طرفدار سردارداودخان معرفی میکند. مگر نوشتۀ زیرنام ضیا به اندازه کافی بوی پرچمی ندارد؟

   اگر عضو آن حزب می بود چه می کرد؟

   اگر سردار داودخان نظر به شناسایی و دوستی با پدروی به ضیا مجید نظر نیک داشت، آیا مانند پدربه او خدمت شد ویا خیانت.؟

   ایا ضیا مجید حاضر است که خیانت به همان سردار پرچمی دوست را که پسانها ندامت داشت، اعتر اف کند؟

   آیا وجدان ضیا مجید خیانت به ملت افغانستان و تجاوز شوروی را که صدها هزار مردم بیچارۀ مملکت فقیر را به شهادت رسانید،دیده است؟

   این خیانت های بعدی را هم کسانی عملی نمودند که در قتل مرحوم میوندوال، مرحوم مرستیال و دیگران،سهم داشتند وحالا فابریکۀ دروغ سازی بازکرده اند.

 

  اگر این چنین افراد عقل وفراست آن رانداشتند وندارند تا عواقب شرکت شانرا درکودتا وپیامد های آن درک کنند،اگر این سویه را ندارند که درک کنند چه بر سرملت و مملکت آوردند تا نادم وپشیمان باشند، اقلا ً می توانند دفاع غلط از غلط نکنند و خود را بیشترازین ذلیل نسازند.

   در خاتمه لازم به یادآوری میدانم که شکنجه ها وکشتن های که با کودتای 26 سرطان آغاز یافت، با کودتای 7 ثور هزارچند شد و دامنۀ شوم آن تا امروز ادامه دارد. وقتی می بینیم که شخصیت های مانند میوندال شکنجه وکشته می شود،  وحتی بالای مردۀ او حکم اعدام صادر می شود؛ اما افرادی مانند ضیا مجید ، قدیر نورستانی، نبی عظیمی ، صمد ازهر، حسن شرق وغیره برسرنوشت مملکت حاکم می شوند، چه انتظاری دیگری میتوان داشت؟.

  اینها خیانتکارانی هستند که در پهلوی خلقی ها وپرچمی های دیگر باید مورد بازخواست قانونی قرارگیرند. اما برای محکومیت شان در تاریخ هیچگونه شکی باقی نمانده است. و هیچ گروهی بدنام تر ازین ها در تاریخ افغانستان نگذشته است وننگی بدتر ازین نصیب کس نشده است.

 

  18 اپریل 2011

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤۳       سال        هفتم                ثــــور       ۱۳۸٩  خورشیدی                     می ٢٠۱۱