ماه ثور ۱۳٩٠ شهر هرات
درست یک سال بیش شهروندان هرات با ماتم از دست دادن رباب نواز مشهور افغانستان از خواب بیدار شدند. شهروندان ایکه رباب نواز خود را دوست داشتند و از او در محافل شادی خود دعوت می کردند تا شادی بخش نشست های خوش شان باشد.
استاد رحیم خوشنواز یکی از رباب نوازان معروف افغانستان بود. در شهر هرات زاده شد و در همین شهر دیده از جهان پوشید.
استاد دارای یک فرزند بنام نسیم است که خوب رباب مینوازد. همواره میان افغانستان و ایران در سفر است. در زمان مرگ پدر در ایران بود. حادثه ی غم انگیز ترافیکی به او پیش شد که وضعیت صحی اش را سخت و خیم ساخت. نسیم خوشنواز هم اکنون در ایران بسر میبرد.
پدر رحیم خوشنواز، امير جان شوقی بود که خود اهل موسیقی و از چهره های هنری افغانستان بوده است. تمام فرزندان امیر جان هنرمند و اهل موسیقی اند. سليم طبله نواز، محمود خوشنواز خواننده معروه و محلی خوان و نعیم طبله نواز میباشند.
رحیم خوشنواز دو دختر دارد که بقول خودش به رباب هم دسترسی دارند ولي در جاي رباب ننواختند.
بقول گدا محمد هروي دوتار نواز معروف افغانستان که درست در روز وفات استاد خوشنواز او را ملاقات کردم، رحیم جان حدود 70 سال عمر داشت که در اول شاگرد پدرش و بالاخره همراه با گدا محمد شاگرد استاد محمد عمر شد.
مدت 40 سال را همراه با گدا محمد با استاد امیر محمد رباب نواخت. خوشنواز سفر های فراوانی به کشور های اروپا داشت از او شاگردان زيادي در داخل و خارج بجای مانده و در فستيوال ها ی متعدد شرکت کرده و جوایز و تصدیق نامه ها فراوانی درخارج وداخل بدست اورده است.
استاد رحیم خوشنواز هيچ وقت هنر خود را به پول سودا نکرد. همواره در فقر زندگی نمود.
به کفتر زیاد علاقه داشت و در اوقات فراغت با کفتر هاي خود در بام خانه خود ساعت تیری مینمود.
استاد مدت ها بود که از مريضی شکر و جگر رنج میبرد. کسی بفکر او نبود، تنها فرانسوي ها درمورد او بي تفاوتی نکرده و کوشیدند او را کمک کنند.
در اوج مریضی اش، بار ها از مقامات دولتی خواسته شد تا زمینه فراهم نمایند تا درخارج کشور تداوي شود، رحیم جان همواره جواب رد شنيد.
رحیم خوشنواز حدود ده روز را در بستر مریضی سپری نمود و بعد ازین، استاد رباب وطن سر انجام در ساعت یک شب شنبه هشتم ماه می سال 2010 درگذشت.
جایش برای همیش در موسيقی کشور خالی میماند !
گر شود زاهد دچار ساز پرجوش رباب
خرقه و سجادۀ خود را کند پوش رباب
محتسب آمد حريفان محرم سازش کنيد
می شود مسواک آنهم يک دوتا گوش رباب
خشک و خالی سينهٔ دارد، در آنجا هيچ نيست
اينقدر دلکش که می خواند در آغوش رباب؟
گر دم از خوبی زند در بزم خوبان ميسزد
پوپک کاکل نما افتاده بر دوش رباب
هرکسی با پوست پوشان آشنايی می کند
همچو کامل می شود آخر نمدپوش رباب
گر ترا پير مغان يک جام آگاهی دهد
می شوی از جان غلام حلقه بر گوش رباب
برق سيم و تار آن آتش زند آفاق را
پس کند گر ناخن شهباز سرپوش رباب
يک شبی در کنج ساقيخانهٔ بيدار باش
تا شوی واقف ز ساز و تار خاموش رباب
بسکه آهنگ و نوايش دلکش و پر نشه است
عشقری گرديده امشب مست و مدهوش رباب
« غلام نبی عشقری » |