خاطرات تو بود در ذهنم
مگس تنبل تابستانی
كه نه تابي بهنشستن دارد
نه رود؛ هرچی تواَش میرانی
* * *
عنكبوتوار تَنَد، كاهل و کُند
یادِ تو رشتهی این خاطره را
لانه بستهاست دَمِ روزن دل
پرده افگنده رخ پنجره را
* * *
یاد آن عمر هدر رفته چیسود؟
كه هجوم مَچَكِ زنبورست
لحظههایش همهگی نیش، گزِند
داغ نیش و گزِشش ناسورست
* * *
میبرم رشك بهحلزون در لاک
كه سحرگاهِ شب بارانی
میخزد در خود و در خلوت خود
فارغ از یادِ غم پنهانی
یکشنبه 8 جدی 1387/ 28 دسامبر 2008
|