کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
دو ضایعۀ دردناک فرهنگی

مرحوم داکتر علی رضوی غزنوی
 
 

یادداشت  کابل ناتهـ: آنچه در پی می آید یکی دیگر از مقاله های مرحوم استاد رضوی غزنوی است که در سوگ دو تن از بزرگان شعر و ادب و فرهنگ فارسی، پرویز ناتل خانلری و مهدی اخوان ثالث، بیش از 20 سال قبل در نشریۀ نامۀ خراسان به نشر رسیده بود. همانطوریکه استاد می فرمایند، این دو نام برای فرهنگیان و ادیبان افغانستان به هیچوجه ناشناخته نیست. کدام کتابخوانده در افغانستان است که با "دستور زبان" خانلری آشنایی نداشته باشد و کدام شعر دوست است که "زمستان" را بارها نخوانده باشد و قسمتهایی از آن را حفظ نداشته باشد؟

با تشکر از پسر استاد، حامد رضوی، که این مقاله را تایپ دوباره کرده اند و عکسهای خانلری و ثالث را نیز در آن گنجانیده اند. کابل ناتهـ

 

داکتر خانلری: پروهندۀ روشنگر

نام داکتر پرویز ناتل خانلری پژوهشگر نامور ایران توأم با نام سخن، مجلۀ هنری و ادبی پیشتاز، برای نویسندگان و شاعران افغانستان، نام شناخته و مشهور است. افزون بر این، خوانندگان مجله های وزین و معتبر ما، رویهمرفته، همه در طی سی سال نشرات سخن با نام و نوشته های مدیر و ناشر آن آشنایی و الفت بسیار داشته اند.

اینجانب در دوره داکتری ادبیات فارسی در دانشگاه تهران افتخار شاگردی روان شاد استاد خانلری را داشتم و در عین حال در بنیاد فرهنگ چند سال زیر نظر مستقیم آن مرحوم در تهیه و ترتیب و تالیف فرهنگ تاریخی زبان فارسی همکاری کرده ام. من مانند همه دوستداران فرهنگ و دانش و ادبیات و پژوهش از درگذشت استاد متأثر و متأسفم.

بنیاد فرهنگ ایران یک سازمان پژوهشی و انتشاراتی و داکتر خانلری بنیاد گذار و مدیر عامل و همه کارۀ آن بود. "بنیاد" در ضمن تقریباً سه صد کتاب مهم تحقیقی، تاریخی، علمی و عرفانی، چند کتاب از آثار مولفان و محققان امروز افغانستان را نیز به نشر رساند که از آن جمله است دو متن کهن به تصحیح و تحشیه استاد عبدالحی حبیبی و یکی تألیف او، از این قرار: نخست تاریخ بزرگ زین الاخبار فراز آورده عبدالحی بن ضحاک گردیزی از تالیفات دوران سلطنت عبدالرشید بن مسعود پسر سلطان محمود غزنوی، به خط مولوی خال محمد خسته. دوم ترجمۀ السوادالاعظم تالیف حکیم اسحق قاضی سمرقندی که در حدود نیمۀ قرن سوم هجری قمری به دری درآمده است و سوم، هنر تیموریان هرات.

یکی از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران "مجموعه اشعار استاد خلیلی" است. داکتر خانلری در مقدمۀ آن مجموعه نوشته است: "خلیل الله خلیلی از فضلای برجستۀ افغانستان و از شاعران گرانمایۀ زبان دری در عصر حاضر است. استاد در محافل ادبی ایران به همان درجه از شهرت و محبوبیت برخوردار است که در مجامع هنری افغانستان. مجموعه ای از اشعار خلیلی چند سال پیش در ایران به چاپ رسید و اینک مجلد حاضر که مشتمل است از اشعار تازۀ استاد، از طرف بنیاد فرهنگ ایران منتشر و به ادبا و شعر دوستان ایران و افغانستان اهدا می شود... امیدواریم نشر دیوان این شاعر بلند آوازۀ افغانی وسیلۀ موثری باشد در تشیید و توسعه روابط فرهنگی دو ملت همسایه و هم زبان و هم دل.

نمونه هایی از شعر دری افغانستان، یکی دیگر از انتشارات بنیاد فرهنگ ایران است، به کوشش داکتر ناصر امیری. داکتر خانلری در سخن ناشر بر شعر دری، نکته های نغز و پرمغزی گفته است که نشان دهنده پهنای بینش و دانش یک بزرگمرد فرهنگی است و این سخن ناشر، در آغاز "نثر دری" نیز قرار گرفته است. این گفته ها بی کم و کاست نقل می شود تا در عین حال نثر روان و کوتاهی از داکتر خانلری خوانده باشیم.

"فارسی دری میراث گرانبهایی است که مردم سرزمین های وسیعی در آن شریک اند. ادیبان و نویسندگان تاجیکستان، افغانستان و شبه قارۀ هندوستان در استواری پایه های قدرت این امپراتوری مقدس فرهنگی به همان درجه ای سهیم اند که ایرانیان. پاسداری از این میراث بزرگ معنوی، در جهان آشفتۀ امروز وظیفۀ سنگینی است که دست تاریخ بر دوش فرزانگان این کشور ها نهاده است. بر نویسندگان و متفکران قلمرو زبان دری است که از حال و کار همدیگر بی خبر نمانند و با هر وسیله و در هر فرصتی نتیجۀ ابداعات خویش را درین زمینه به معرض استفاده و قضاوت دیگران بگذارند و بیرون از مرزهای سیاسی نگران فعالیت های معنوی و فرهنگی یکدیگر باشند.

جای دریغ و تاسف بسیار است اگر فارسی گوی کشمیری از آثار نویسندۀ تاجیکستانی بی خبر باشد و دری زبان کابلی از افکار شاعر لاهوری بی نصیب. اگر بنیادی فرهنگی به دور از همه تعلقات سیاسی همت کند و واسطۀ تبادل افکار و آثار ساکنان قلمرو گسترده این زبان شود، خدمتش در پیشرفت فرهنگ و ادبیات و هنر این کشور ها نتیجه ای بسیار سودمند خواهد داشت. کشور همسایه و عزیز ما افغانستان، یکی از مراکز بالندگی و گسترش زبانی است که امروز ایرانی و تاجیک و افغان بدان سخن می گویند و قرنها زبان رسمی و ادبی و فرهنگی سرزمین پهناور هندوستان بود. و به همین دلیل آگاهی از سیر تکامل زبان دری در آن سرزمین مورد علاقۀ هندی و پاکستانی و تاجیک و ایرانی است.

تحولی که در نظم و نثر پارسی، بعد از انقلاب مشروطیت ایران پیش آمد، در افغانستان تاثیر و انعکاسی داشت، شاعرانی معاصر افغانستان نیز چون شاعران ایران در راه تازه ای قدم نهادند و با دیدی تازه و تعبیری تازه بر غنای گنجینۀ زبان و ادبیات خویش افزودند. اشتیاق ایرانیان برای آگاهی از این انعکاس به حدی بود که دیوان استاد خلیلی چند ماه پس از انتشار نایاب شد و همچنین مجموعه ای که دوست و همکار افغانی ما آقای سرور مولایی به عنوان "شعر امروز افغانستان" منتشر کرده بود به سرعت فروخته شد. (آقای داکتر محمد سرور مولایی مسئول بخش "دستور زبان تاریخی" در بنیاد فرهنگ بود. ع.ر.). اینک بنیاد فرهنگ ایران برای تحکیم روابط دیرینۀ فرهنگی ایران و افغانستان و معرفی شاعران امروز آن دیار به ایرانیان و فارسی زبانان تاجیکستان و کشورهای شبه قارۀ هندوستان مجموعه ای  را که آقای ناصر امیری شاعر جوان افغانی فراهم آورده است منتشر می کند."

یکی دیگر از انتشارات بنیاد فرهنگ که داکتر خانلری بر آن ریاست داشت "نثر دری افغانستان – سی قصه" به کوشش این ناتوان بود. "مقدمۀ" نثر دری به قلم بنده با این فراز به پایان آمد:

در سپاس از بنیاد فرهنگ ایران که این مجموعه را صمیمانه و کریمانه در سلسلۀ انتشارات خود قرار داد نقل سخن دانشی مرد ارجمند عبدالحی حبیبی استاد دانشگاه کابل بجاست که در مقدمه ترجمه السواد الاعظم گفت و زبان حال اهل تحقیق ما را باز گفت و چنین گفت: "در حقیقت بنیاد فرهنگ ایران با طبع و نشر کتب گرانبهای زبان دری از متون قدم و دیگر آثار مفید، خدمتی فراموش ناشدنی را به دنیای دانش و فرهنگ انجام داده است که همواره موجب سپاس و خوشنودی دانشمندان و مردم سهیم درین ذخیرۀ عظیم و مشترک فرهنگی آسیا خواهد بود."

شاعر شعر "عقاب" در نویسندگی صاحب سبک ویژه مختص به خود بود که خود پدید آورد. او تالیفات و آثار پرارزش فراوان برجای گذاشت. وزن شعر فارسی، دستور زبان فارسی، تاریخ زبان فارسی و در بارۀ زبان فارسی از جملۀ آثار مشهور اوست. استاد فقید دانشور آزاداندیش و بلندنظر و روشن بین بود.

بنده مخلصانه مایل است که بالاخص بگوید: خانلری نسبت به افغانها نظر نیک داشت. او از سستی روابط فرهنگی میان دو ملت برادر ناخشنود بود. او به مناسبت بحثی بر کتاب نقد بیدل اثر علامه صلاح الدین سلجوقی در ضمن بیان برخی مطالب جالب با شور و احساس سرشار از مهر و دوستی نوشته بود: من هر وقت با یک افغانی روبرو می شوم اولین چیزی که در نگاه او می خوانم این است که به من می گوید: برادر، مرا درست نمی شناسی – تو مرا چنانکه باید و شاید نمی شناسی. اگر روزی این گفتار ارزشمند پربار به دست آید و از سوی افغانها به نشر برسد، بیگمان بسیار سودمند و بحث انگیز خواهد بود.

من دو سه باز از داکتر خانلری شنیدم که به مناسبتهایی می گفت: در سالیکه برای اشتراک در سیمینار نسخ خطی با هیئتی به کابل رفتم، اعلیحضرت محمد ظاهرشاه پادشاه افغانستان ما را پذیرفت. ایشان در اولین دیدار بدون درنظر گرفتن کمترین رسمیاتی در کمال سادگی از من پرسید: آقای خانلری، چه کتاب نو نوشته کرده اید؟ کتابهایی را که بود خدمت شان دادم. روز دیگری که باز مشرف شادیم، با همان محبت قبلی گفتند: آقای خانلری، من این یکی دو روز را به خواندن کتابهای شما گذشتانده ام.

 

مهدی اخوان ثالث: کهنسرای نوپرداز

با کمال تاسف، یکی دیگر از شاعران و ادیبان عالیقدر که درین فصل از جهان ما رخت بربست، مهدی اخوان ثالث است. اخوان که به عمر 62 سالگی در گذشت، پیش از رسیدن به سی سالگی سه چار مجموعه شعرش به نام های: زمستان، آخرشاهنامه، ارغنون و ازین اوستا، او را مشهور آفاق گردانیده بود. اخوان در افغانستان دوستان فراوان داشت و دفتر شعرش چون "کاغذ زر" دست به دست می گشت. در بزرگداشت این سرآمد شاعران معاصر، به تقریب یادآوری از داکتر خانلری و مجلۀ سخن و شعر دری و دوستان افغانی، شرحی کوتاهی از اتفاقی که روی داد در نظر من مناسب می نماید. نقل این حکایت خواهد توانست نمایان گر شهرت و محبوبیت شاعر فقید در میان ما افغانان باشد.

در سال 1355 در روزنام اطلاعات چاپ تهران در نوشته ای راجع به شعر و شاعری در افغانستان آمده بود: یکی از شاعران نامدار و صاحب دیوان (واصف باختری) از مهدی اخوان پیروی می کند. واصف باختری از کابل در آن باره به ناصر امیری هروی دوست بنده که او نیز همچون من در دانشگاه تهران به شاگردی داکتر خانلری و در بنیاد فرهنگ به همکاری با وی مفتخر بود، نامه ای نوشت. واصف در آن نامه توضیح داد که هرچند او به بزرگی مقام شاعری اخوان اعتراف دارد و به او احترام می گذارد، اما این سخن بدان معنی نیست که خود را از پیروان وی به شمار آرد. او نوشته بود که مهدی اخوان و واصف باختری هر دو شاگردان یک مکتب و یک دبستان اند و از یک سرچشمه سیراب می شوند. شاگردان یک مدرسه و استادان مشترک، ضرور نیست یکی پیرو دیگری به شمار آید. نامۀ واصف باختری که گفته آمد به پیشنهاد ناصر امیری به دستور داکتر خانلری عیناً در مجله سخن چاپ شد.

در پایان گفتار شعر بسیار مشهور "زمستان" از آثار ماندگار مهدی اخوان ثالث (م.امید) از: شعر نو از آغاز تا امروز (1350-1301) تالیف محمد حقوقی، تهران، 1354، اقتباس می شود. "زمستان" به زبانهای مختلف ترجمه شده است از آن جمله به انگلیسی، آلمانی، فرانسوی، ترکی و عربی.

 

زمستان

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

سرها در گريبان است

كسی سر بر نيارد كرد پاسخ گفتن و ديدار ياران را

نگه جز پيش پا را ديد ، نتواند

كه ره تاريك و لغزان است

وگر دست محبت سوي كسی يازی

به اكراه آورد دست از بغل بيرون

كه سرما سخت سوزان است

نفس ، كز گرمگاه سينه مي آيد برون ، ابری شود تاريك

چو ديدار ايستد در پيش چشمانت

نفس كاين است ، پس ديگر چه داری چشم

ز چشم دوستان دور يا نزديك ؟

مسيحای جوانمرد من ! ای ترسای پير پيرهن چركين

هوا بس ناجوانمردانه سرد است ... آی

دمت گرم و سرت خوش باد

سلامم را تو پاسخ گوی ، در بگشای

 

منم من، ميهمان هر شبت، لولی وش مغموم

منم من، سنگ تيپاخورده ی رنجور

منم ، دشنام پس آفرينش ، نغمه ی ناجور

نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بيرنگ بيرنگم

بيا بگشای در، بگشای ، دلتنگم

حريفا ! ميزبانا ! ميهمان سال و ماهت پشت در چون موج می لرزد

 

تگرگی نيست، مرگی نيست

صدايی گر شنيدی، صحبت سرما و دندان است

 

من امشب آمدستم وام بگزارم

حسابت را كنار جام بگذارم

چه می گويی كه بيگه شد ، سحر شد ، بامداد آمد ؟

فريبت می دهد ، بر آسمان اين سرخی بعد از سحرگه نيست

 

حريفا ! گوش سرما برده است اين ، يادگار سيلی سرد زمستان است

و قنديل سپهر تنگ ميدان ، مرده يا زنده

به تابوت ستبر ظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است

حريفا ! رو چراغ باده را بفروز ، شب با روز يكسان است

 

سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت

هوا دلگير ، درها بسته ، سرها در گريبان ، دستها پنهان

نفسها ابر ، دلها خسته و غمگين

درختان اسكلتهای بلور آجين

زمين دلمرده ، سقف آسمان كوتاه

غبار آلوده مهر و ماه

زمستان است.

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤٢       سال        هفتم      حمـــل/ثــــور             ۱۳۸٩  خورشیدی                     اپریل ٢٠۱۱