سایهها بر بستر دیوار میلرزند
سایهها از سایهی دیوار میترسند
تا مبادا مجری این خیمه شب بازی
از ورای سایهی دیوار نا روشن
پتلییی را جاگزین سایهها سازد.
سایههای دست مجری
میخزد آرام بر دیوار
میشود تمثال رستم در نبرد گیو
میدرد شمشیر کینش پهلو
دیو کوه زابل را
نیزه اندازد به چشمان
اژدهای سرخ کابل را
میجهد از هفتخوان آرام
مینوردد رود آتش،
کوه شیشه،
بحر خون پر نهنگ و
بیشهی شیران
تا عروس ملک کاووس جهاندار تهمتن را
از دم شمشیر و گرز فیلکوب خود کشد در بر.
مجری ماهر
ز بس تکرار کرده این نمایش
سایههای صحنه بگرفته گُدایش
خواب بر پلک تماشاچی صحنه سایه افگنده
چهرهی بینندهگان را فاژه آگنده.
بهر جذب سیربینان
صحنه باید رنگ دیگر گیرد
و آهنگ دیگر
سایهبازی؛
بازیِ با سایهها
نزدیک پایانست.
بهر بازی دگر جمعی عروسکهای
سرخ و
سبز و
زرد و
بیرنگ و
سپید و
تیره و
ابلق
در پناه سایه دیوار صف بستهند
بازی و رقص عروسک میرسد از راه
پِتلیبازی میشود برپا
صحنهی نو با عروسکهای رنگین
پتلیهای ناز و سنگین
انتظار دست پر مهر و هنرمندیست
تا جانی دمد بر پتلیهای
شیک و
خوشپوش و
خوشاندام و
زبانآور.
* * *
سایهها بر روی دیوار سیاه و تار میرقصند
و خوش رقصند.
سایههای دست شیطانست بر دیوار
سایه لرزانست اندیوار!
دوشنبه ٢٠ ثور ١٣٨٩ش/١٠ می ٢٠١٠م
خیمهشببازی که در حقیقت همان «فانوسِ خیال» قدیمیست در افغانستان بهنمایش سایههای دست بر روی دیوار اطلاق میشود؛ ولی در ایران نمایش عروسکها را بهاین نام یاد میکنند که در کشور ما بهنام پتلیبازی معروفست. این واژه ریشهی هندی داشته، پتلی به مفهوم لعبت و عروسک است که بازی آن در زبان انگلیسی Puppetry خوانده میشود؛ در عربی «عالم الدمی» و در هندی कठपुतली-थियेटर का.
نگارنده از ایام نوجوانی بهیاد دارد در سازمان پیشآهنگی (سارندوی) در دههی چهل سدهی جاری هجری خورشیدی جناب محمودجان منجم زاده از لیسهی میخانیکی (فعلاً مقیم آلمان) در نمایش سایهها استاد بودند و جناب جلیل شیرک (که هرجا هست به سلامت باشد) از لیسهی استقلال در نمایش عروسکی استاد بی بدیلی شمرده میشدند.
|