کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   
رجوع دوباره به برخورد هنتنگتون
نويسنده: ديويد بروکس، نيويورک تايمز، سوم مارچ
٢٠۱۱
مترجم: حامد علی پور
 
 

 

 

مقدمه مترجم: مقالۀ "برخورد تمدن ها" در سال 1993 میلادی در مجلۀ "فارین افییرز" به قلم سامویل هنتنگتون به نشر رسید. این مقاله بعداً در قالب یک کتاب به بازار آمد و از همان آغاز جنجال برانگیز بود. اندیشنمدان شرقی در مورد تیوری هنتنگتون که در یک کلام خلاصه می شود در اینکه، "هماهنگی بین تمدن اسلامی و غربی نه وجود داشته است و نه خواهد داشت و برخورد میان دنیای اسلام-عرب و دنیای غرب اجتناب ناپزیز است" حرفهای زیادی زده اند. مطبوعات عربی و ایرانی مقاله های زیادی در چند و چون این کتاب نوشته اند. در مطبوعات افغانستانی هم درین مورد حرفهای زده شده است. به باور من، مقالۀ رهنورد زریاب زیر نام "این اسلام سنتی عزیز ما" –هرچند به طور مستقیم در مورد این کتاب نیست و به طور فرعی حرفهای درین مورد دارد- یکی از پُربار ترین مقاله ها درین مورد است. (خوانندگان می توانند برای خوانندن این مقاله به ویبسایت فردا به این آدرس مراجعه کنند

 

: http://www.farda.org/articles/00IFrames/rahnaward_zariab.htm)

 

 به گفتۀ زنده یاد ادوارد سعید، نظریه‌پرداز ادبی و منتقد فرهنگی و فعال سیاسی که از شهرت جهانی برخوردار است، "‌هانتينگتون در بيان و چگونگی تفهيم مسائل کاملا گمراه‌ کننده عمل می كند. اين درحالی است كه بخش عمده استدلال او به عقايد دست دوم و سومی وابسته است که از پيشرفت‌های بسياری در زمينه فهم واقعی و برداشت نظری از چگونگی کارکرد، تغيير، درک و فهم فرهنگ ‌ها، می ‌کاهد. نگاهی کوتاه به افراد و عقايد نقل شده توسط او، حاکی از آن است که منابع اصلی او، به جای اينکه نظريه و يا تحقيق جدی باشند روزنامه‌نگاری و عوام‌فريبی رايج است." (به نقل از ترجمۀ سخنرانی ادوارد سعید در دانشگاه ماساچوست)

اما، ناگفته نباید گذاشت که تاثیر این کتاب روی سیاست غرب و به ویژه امریکا در قبال دنیای عرب و اسلام فراوان بوده است. حال که اوضاع در کشورهای عربی حاد شده است، تیوری هنتنگتون دوباره روی زبانهاست.  آنچه من به ترجمه یازیده ام مقالۀ آقای دیوید بروکس درین مورد است.  در مورد آقای بروکس هم باید گفته شود که از محافظه کاران امریکایی (کانادایی تبار) است و از او انتظار می رود که تا حدی موافق نظرات هنتنگتون باشد، هرچند درین مقاله او نکات انتقادی خود را هم ذکر کرده است. بروکس فعلاً یکی از مقاله نویسان منظم روزنامۀ معتبر نیویورک تایمز است. او همچنان هفته وار در برنامۀ تلویزیونی شبکۀ پی-بی-اس نیز به عنوان تحلیلگر ظاهر می شود. امیدوارم این ترجمه آغازی باشد برای این بحث که: ما با هویت شرقی، مسلمان، افغان، جهان سومی، روشنفکر، عامی، ... خود، درین بُرهۀ زمانی در کجاییم و در قبال این مسئله چگونه می اندیشیم.  حامد علی پور

 

سامویل هنتنگتون یکی از بزرگترین دانشمندان علوم سیاسی امریکا بود. او در سال 1993 مقالۀ غوغا برپاکنندۀ را در مجله Foreign Affairs زیر عنوان برخورد تمدن ها (The Clash of Civilizations) به نشر رسانید.  این مقاله که بعداً در قالب یک کتاب بیرون آمد، ادعا داشت که دنیا بعد از جنگ سرد اسیر برخورد تمدن ها خواهد شد.

هنتنگتون ادعا می کرد که انسانها موازی با فرهنگهای شان، مثلاً فرهنگ غربی، اسلامی، هندی، وغیره، از همدیگر جدا می شوند. چیزی به نام تمدن جهانی وجود ندارد. در عوض، کتله های فرهنگی وجود دارد که هر کدام ارزش های متفاوت خود را دارند.

هنتنگتون نوشت که تمدن اسلامی پر جنجال ترین آن است. ارزش های مردمانی که در جهان عرب زندگی می کنند در مجموع با ارزشهای مردمانی که در دنیای غرب زندگی می کنند، وجه مشترکی ندارد. پیوند اصلی آنها به دین شان است نه به ملت و کشور شان. فرهنگ آنها با ایده های آزادمنشانه جور نمی آید، ایده های مثل تعدد افکار (pluralism)، فردگرایی (individualism)، و دیموکراسی.

هنتنگتون به درستی پیشبینی کرده بود که رژیم های قدرتمند عرب زودشکن و بی اساس اند و از جانب مردان جوان بیکار احساس خطر می کنند. او پیشبینی کرده بود که این نظام ها یک روزی سقوط می کنند ولی معتقد نبود که این کشورها مدرن به گونۀ غربی آن خواهند شد. در کشاکش و جنجال تغیر رژیم، شورشیان این کشور ها از غرب چیزهای را مخفیانه خواهند آموخت ولی این آموخته در میان عقاید خودشان ملحق و حل خواهد شد. آنها راه خود را به پیش خواهند گرفت و "بیشتر غربی" نخواهند داشت.

او ادامه داده بود: دنیای اسلام سرحدات خونینی دارد. دنیای اسلام با تمدن های دیگر در مناقشه خواهد بود. حتی اگر نظام های ناتوان آن فرو بپاشد، برخوردهای بنیادی بین اسلام  وغرب رخ خواهد داد. برای کشورهای غربی بهتر است که از تماس با کشورهای اسلامی و فرهنگ اسلامی دوری کنند. هر قدر این دو تمدن با همدیگر بیامیزند به همان میزان تنش ها بدتر خواهند بود.

فرضیۀ هنتینگتون گفتگوهای خشمگینی را به وجود آورد. ولی با این تغیرات تاریخی که به سرعت در دنیای عرب رخ داده است، خوانش دوبارۀ فرضیۀ او امروزه برای ما روشنگر خواهد بود.

حالا که من فرضیۀ او را دوباره مرور می کنم، میخواهم بگویم که هنتینگتون "اشتباه اساسی نسبت دادن" یا Fundamental Attribution Error  را مرتکب شده است. به این معنی که او  صفاتی را به (دنیای عرب و اسلام. مترجم) نسبت داده است که محدود به زمان و مکان مشخص است. 

او ادعا کرده بود که سرزمین های عرب در کُنه خود ملی نیستند. همچنان ادعا کرده بود که این مردمان علاقۀ به تعدد چند تفکر (پلورالیسم) و دموکراسی به معنای که در غرب از آن داریم ندارند. ولی حالا معلوم می شود که آنها در شرایطی زندگی می کردند که حس وطنپرستی و احساسات معنوی شان اصلاً مجال ظهور نداشته است.

حالا معلوم می شود که مردمان این سرزمین ها، مثل مردمان تمام دنیا، هویت های چند بعدی دارند. در یک برهۀ زمانی یکی ازین هویت ها خود را نشان می دهد، و وقتی اوضاع تغیر کرد، هویت های دیگر شان که به همان میزان واقعی است، ابراز وجود می کنند.

در بیشترینۀ این چند دهۀ گذشته، ملت های عرب زیر سلطۀ نظام های زندگی می کردند که با ترس و رعب حکومت می کنند. درین شرایط، مردم به بیحالی سیاسی (political passivity) می گرایند و معتقد می شوند که دیگران در مورد آنها توطئه می چینند. و این چیزی است که خود نظام ها هم می خواهند. ولی دیدیم که وقتی این ترس و رعب از بین رفت و فرصتی برای تغیر اوضاع به وجود آمد، آرمان های مختلفی در مردم ریشه گرفت. در چند هفتۀ گذشته، ما دیدیم که عربها با قدرت فراوان به هویت ملی خود تکیه کردند. ما دیدیم که آنها از جان خود گذشتند تا به پلورالیسم، دیموکراسی و فضای باز برسند.

من معتقد استم که هنتنگتون در گونۀ که مفهوم "فرهنگ" را تشریح کرده بود، اشتباه کرده بود.

ما، هر کدام، در برخی از روشهای زندگی ما، مانند هر انسان دیگر در روی این خاک استیم. در قسمت دیگری از زندگی ما، مانند مردمان فرهنگ و دستۀ خود استیم. و باز، در ساحۀ دیگر از طرز زندگی خود، منحصر به فرد استیم. هنتنگتون قدرت ارزشهای سیاسی جهانی را کم زده بود و تاثیر ارزشهای منحصر و متمایز فرهنگها را مبالغه کرده بود. او در مقابل نخبگان جهانی دعوا داشت که بعض اوقات چیزی به نام "نیروی فرهنگ" را قبول هم ندارند.

ولی به وضاحت معلوم می شود که ملت های عرب مانند بقیۀ جهان تشنۀ آزادی اند. آنها موجودیت حقوق جهانی بشر را احساس می کنند و وقتی می بینند این حقوق برای آنها مهیا نیست احساس حقارت می کنند.

فرهنگ مهم است، ولی در زیربنای این تفاوت های فرهنگی، آرمان های جهانی وجود دارد: برای عزت، برای نظام های سیاسی که به خواسته های مردم خود گوش می دهد و به این خواسته ها احترام می گذارد و پاسخ می دهد.

در آخر، میخواهم بگویم که هنتنگتون در شناخت طبیعت تغیرات تاریخی دچار سئو تفسیر شده بود. او در کتاب خود شرح داده بود که این تغیرات در یک خط مستقیم و از قبل پیشبینی شده صورت می گیرد. ولی، زمانی که یک حرکت صورت می گیرد مسئله اینطور نیست. در عوض، یک نفر یک قدم بر میدارد. بعد، فرد بعدی یک قدم می بردارد. به زودی، میلیون ها انسان درین اغتشاش سهم می گیرند و احساساتی را در آنها بیدار می شود که حتی تا چند هفته قبل به شکل ضعیفی در آنها دیده می شد. این انسانها، در یک حرکتی سهم می گیرند که هیچگونه قدرت مرکزی ندارد ولی با وصف آن روی زندگی تمام کسانی که درین جریان شامل اند تاثیر عمیقی خواهد گذاشت. 

من این سطور را به خاطر آن نمی نویسم که هنتنگتون بزرگ را توهین کرده باشم. حرفهای او شاید درست ثبوت شود. دنیای عرب شاید در راه جداگانۀ خود به جهت مدرنیته روانه شوند. ولی اشتباهات او روی چند حقیقت مفید روشنی می اندازد: تمام انسانها یک تعداد آرمان های مشترک دارند و فضای تاریخ کاملاً باز است. آشوب حوادث می تواند صفات و کیفیت های که حتی در انظار بزرگترین متخصصان قابل تغییر نبود، تغییر دهد.

 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱٤٠       سال        هفتم      حوت             ۱۳۸٩  خورشیدی       مارچ ٢٠۱۱