هوای گریزی بر دلم سایه انداخته؛
وسوسهی هوا كردن
مرا سخت در خود پیچاندهاست.
بهگفتهی نسل پیشینم
پَر كردن میخواهم
و بهاصطلاح نسل پسینم
گیس كردن.
فرار از آموزشگاهي كه درسش
چنگی بهدل نمیزند
و راه بهجایی نمیبرد.
اوستادا!
حرف از مثلث و تثلیث،
سخن از قاعده و رأس
و بحث از اضلاعِ متساوی و غیرِ متساوی
حالم را بههم میزند.
چرا حرفی از دایره مطرح نیست؟
و دورهی لاهوتی آن.
محیط دایره
چی زیباست
كه همه اطراف در آن جمعاند
ولی سمتی ندارند
محیطی كه جهت درآن پدیدار نیست.
نه رأسی را درآن میبینی
نههم قاعدهیی را
فقط مركزست و شعاع
مگر چیزی بهتر از مركزی هست
كه اشعه بیافشاند؟
* * *
من از عملیهی تفریق سخت بیزارم
چرا سخن از جمع نمیگویی
و از قواعد آن؟
حاصل جمع از چی پدید میآید؟
از ضرب و ضرَبَ، ضرَبا، ضرَبوا هم
دلگیرِ دلگیرم.
چرا یكباره دو ضرب در ده؟
ده تا دو كه در كنار هم، همان قیمت بیست را دارند
و از آنهم گرانسنگتر اينكه ده تا دو،
همرنگ و همسنگ
پهلوی یكدیگر قرار دارند.
پس چرا فقط يك تُومَن* و بس؟
ضرَبَ، ضرَبا، ضرَبوا دیگر چرا ؟
ضربتُ، ضربنا، ضرَبتَ، ضرَبتِ، ضربتما، ضربتنَّ، ضربتم، ضربا، ضربوا، ضربن. او زد، آنها زدند، تو زدي، من زدم، ما زديم، زنان زدند، مردان زدند، همه زدند، همه زدیم، همه زده بودیم، همه خواهیم زد، همه می زنیم و . . . .
آه! كه حاصل این همه زد و كند
بهجز از بربادی و تباهی
براي ما چي ارمغان ديگري داشت؟
ضرَبَ رَجلان امرأةً چی نامردانه عملیست.
و فعلَ، فعلا، فعلوا، فعلتم، فعلتما، مفعولا چی ننگین!
و مایهي شرمساری.
چرا عمر را صرفِ صرف كردهایم؟
گردان،
گردان
و گردان
حركت از عین نقطه و برگشت به همانجا.
مگر نحو كه نحوهی درستی میآموزاند
شامل نصاب ما نیست؟
مرا نحو بیاموز
و برایم از نحوه های جمع سخن بگو
آنچه اشتیاق تمام مرا بهخود میكشد، جمع است.
نحوهی جمعبندی صفات؛
قواعد جمعبندی ذوات.
اگر این جزئی از نصاب درسی نیست
كه اشیأ چیگونه جمع بسته میشود،
فرقی نمیكند
من ازین جمع بستن نیز بیزارم.
فقط بهمن بیاموز كه افراد را
چگونه و تحت چی قاعدهیی
میتوان جمع بست
علامات جمع افراد چیست؟
كه دانستن قواعد جمع
دیدار علامات جمع
و پی بردن بهحاصل جمع
مرا دلشاد میسازد.