طارق هنگامی که داماد سردارعبدالولی بود، از طرف محمدظاهرشاه به کابل آمده بود تا از وضع عبدالولی اطلاع حاصل کند. طارق که با محمد داودخان هم ملاقات کرد، اما نتوانست عبدالولی را ببیند.
در بارۀ نگرانی وپریشانی محمد ظاهر خان از سرنوشت سردار عبدالولی در چند جای سخنانی آمده است، یک مثال آن را درذیل می خوانیم :
محمدظاهرشاه از وضع سردار عبدالولی نگران است، و یک نوع احساس شدید ناراحتی روحی نسبت به داماد خود دارد، زیرا سردار عبدالولی سهبار به پادشاه پیشنهاد کرده بود، که داودخان را بازداشت کند و هر بار به پادشاه میگفت، که داودخان تخت و تاج شما را به باد خواهد داد. شما به منزل داودخان به احوالپرسی او میروید و او یکبار بدیدن شما نمیآید. هر بار شاه به عبدالولی میگفت: تو با داودخان دشمنی داری و او هرگز برخلاف سلطنت عمل نخواهد کرد و آخرین بار دو ماه قبل از کودتا بود و سردار ولی اصرار داشت که باید داودخان بازداشت شود. پادشاه عصبانی شده گفت: دوباره اگر از داودخان حرف بزنی؛ دیگر روی تو را نخواهم دید. حالا که پادشاه اغلب به یاد این سوابق میافتد. خود را مسؤول گرفتاری سردار عبداولی میداند، چون پادشاه بیش از همه فرزندان به بلقیس علاقمند بود و هر روز شاهد نگرانی اوست. این
احساس، ناراحتی شاه را شدیدتر ساخته و بدتر شده است.
عکس از فردین واعظی ـ کابل پرس
خانهی سردار عبداولی را که قسمتی از آن با ده گلوله تانک خراب شده بود، تعمیر کردند، که مارشال شاولیخان از بیمارستان که به خانه میآید شاهد خرابیهای خانۀ پسرش نباشد.
توجه مخصوص محمدداودخان را بسلامتی سردار عبدالولی و وضع خوراک او را گیلانی تائید میکرد. از نظر علاقه دوستانه و بسیار عمیقی که میان سردار عبدالولی و گیلانی بود و بخصوص از عنایت مخصوصی که اعلیحضرت همایونی به بلقیس دخترش داشت بسیار زیاد بود.
گیلانی اظهار داشت که داودخان بسیار احتمال دارد که روز بروز بیشتر مراعات او را بکنند و شاید هم تا تیرماه که سال جمهوریت است او را آزاد کنند که در منزلش تحت نظر باشد.1
1- فشرده مذاکره سری نامه محرمانه سرهنگ آصف ایرانی با افندی گیلنی دوست سردار عبداولی ص 1 ج 4 یادداشت.
|