کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 

 

 

 
 
   پیوسته با گذشته
طرزی و سراج الاخبار

بخش پایانی

 

 

حضور زن در زمان طرزى

 

طرزی در چندين مقاله اش از رسم تعدد زوج به نكوهش ياد كرده٬ اما در اين مقالات كوشيده است كه خشم امير حبيب الله را كه خود زنان بيشماری داشت٬ بر نيانگيزد. احترام به زن در طرزی ناشی ميشده از آموزه های او از جهان غرب و اندوخته های او كه بدون سهم مستقيم زن در ارتقای كشور٬ كشور نميتواند پيشرفت سالم داشته باشد. البته از نظر طرزی تنها ارتقای اقتصادی٬ ناسالم جلوه ميكرده و او می گفت كه كشور بايد در ضمن پيشرفت اقتصادی٬ بايد پيشرفت اجتماعی هم داشته باشد. به گمان او يكی از چيز های مهمی كه در افغانستان مورد بررسی قرار نگرفته٬ حقوق زنان بود. او ميدانست كه با بالا كردن پرچم حقوق زنان با روحانيون طرف خواهد شد٬ روحانيونی كه ميانگاشتند كه زن از حقوق زيادی برخوردار نبوده و تنها ميتواند به عنوان مادر احترام شود. حتا در قاموس اين روحانيون زن به عنوان خواهر چندان قابل احترام نبود و علاوه بر پدر٬ برادران زنان هم ميتوانسته اند در سرنوشت زنان نقش عمده داشته باشند. زن برای شوهر بيشتر ارزش متاع داشت٬ به خصوص كه رسم جامعه اين بوده كه زن را چون ديگر اشيا ميتوان خريد. متأسفانه امير افغانستان خود نمونه يی زنده برای اين بود كه زن در قيد مرد اهميتی بيشتر از متاع ندارد.  طرزی از اين حالت رنج ميبرد و چون نميتوانست عامل طرحی برای خواستار حقوق زنان شود٬ حد اقل تلاش ميكرد تا در مورد حقوق زنان در سراج الاخبار بنگارد.

 

 

در جوامع عقب مانده نقشِ زن به عنوان عضو فعال و با ارزش ، در نظر گرفته نشده در حاليكه مرد سالارى و ستم مرد با نهايت افراط ، خودش را متبارز ساخته و  حضور زن را در چنبرهٴ زندگى سالم ناديده گرفته است. در طول ساليان متمادى عدهٴ از مردان به وسايل مختلفى دست يازيده اند تا ارزش زن را بكاهند. اگر بعضى از  جوامع اسلام را وسيله ای براى در بند كشيدن زن بكار برده، در بعضى از اجتماعاتِ ديگر روابط و قرارداد هاى قبيلوى و عشيروى با جزم و تعصب نگذاشته است زن ديواره هاى مرد ساخته را عبور كند و روزى در فضاى باز و  در جهانى فارغ از  محدوده ها٬ خودش را معرفى بدارد. كشور ما افغانستان نمونهٴ خوبى است كه ميتواند سؤاستفاده از اسلام را متجلى كند كه روحانيون بار ها و به تكرار خواسته اند با احكامى كه البته توجيه و تفسير درست نشده  زن را بی ارزش نشان بدهند. همين چند سالِ پيش كه جهانِ پيشرفته حضور زنان را در پيشبردِ چرخ زنده گى استقبال مى كرد بر عكس يكى از وزراى عالم و عادلِ طالبان كتاب به دست، ثبوت كرد كه زن چه از نقطه نظر جسمى و چه از  نگاه عاطفى با تناسب به مرد ضعيف است[1]. اين بى آزرمى و بى مروتى تا جايى در عمل پياده شد كه حتا بر سرشت مردمانِ با فرهنگ و آگاه اجتماع در داخل كشور اثر گذاشت[2]. البته اين بود نمونهٴ كه استفاده از دين ميتوانش نام نهاد، اما در افريقا جايى كه كه رسوم قبيلوى بيشتر از تعصباتِ دينى متبارز هستند، مردان افريقا قرارداد هاى اجتماعى خود شانرا عملى مى كنند، قرارداد هايى كه زن را در زنجير بردگى مى كشد. مرد سالارى افريقا احتياج به توجيه ندارد و جامعه پذيرفته است كه از بدو پيدايش انسان، اين رابطه ها همين گونه بوده اند و ضرورت به تغيير شان نيست. متأسفانه در كشور ما هردو شيوه به طرز فجيع آن به كار برده شده اند و سؤاستفاده از دين همراه با قرارداد هاى بدوى دود از دمار زن برآورده است. اگر از سويى گفته اند بهشت زير پاى مادران است، از سوى ديگر مادران را به گناهِ اينكه جوراب سپيد پوشيده و در بازار ها در گشت و گذار بوده اند در جلو فرزندان شان وحشيانه به چماق بسته اند[3]. ظهيرالدين محمد بابر هم سال ها پيش از اين در كتاب خود بابرنامه نوشته است كه چه گونه مرد با نفوذى از باجور مردهٴ مادرش را با فضاحت دفن مى كند، به سببى كه رسم قبيلوى چنين چيزى را تقاضا مى كرده[4].

 

صد سال پيش محمود طرزى با ديدِ ديگرى نقشِ زن را در ساختارِ جامعه مورد دقت قرار داد. او با درك اينكه زن نيم ديگر پيكر جامعه است، نخست شروع كرد تا به جامعه يى كه در بند تعصبات مذهبى و قرارداد هاى قبيلوى زن را بى ارزش ساخته بود بفهماند كه زنان را بايست طوريكه شايسته است احترام كند. او به عنوان يك معلم خوب و هم مردى كه آگاه از جامعه است، ميداند كه ناممكن است تغيير كلى و آنى در روش مردم پديد آورد، اما با تكيه به دانشى كه از دين دارد نخست ميپردازد به معرفى زنان نامور اسلام، كه بديهى است موردِ پذيرش جامعهٴ اسلامى بود، مگر او زرنگتر از آن است كه تنها به اين بسنده كند زيرا كه بعد ها ميرسد به معرفى زنانِ پيشگام و تأريخ سازِ جهان. مقالات طرزى در موردِ زن به طور متداوم سراج الاخبار را تزئين مى بخشند و مردمِ افغانستان، خاصه گروه روشنفكر آن وقت از طرزِ ديد او استقبال مى كنند. طرزى اگر از سويى زنان با وقارِ اسلام را نمونه مى آورد، از سوى ديگر زنانِ اروپايى را كه در ساختار و انكشاف كشور شان نقشِ فعال دارند ميستايد٬ زنانى كه  داكتر، انجنير و يا نرس هستند و بدون خدمات شان جامعهٴ غرب فلج خواهد شد.

 

اما طرزى به اين باور هم است كه زن خود بايد خواستارِ حقوق مشروع خود باشد و براى همين منظور عرصه را براى ايجاد نخستين نشريهٴ زنان به سردبيری زن و دخترش كه ارشادالنسوان نام دارد، در زمان امان الله خان٬ فراهم مى كند و بارى اين نشريه پژواكِ افكارِ زنانِ افغان كه در اسارت مردسالارى ميزيستند، مى گردد و افغانستان يكى از اولين كشور هاى آسيايى مى شود كه زنان در امور كشور سهم فعال مى گيرند. اين سهمگيرى هر چند كه بعداً توسط ارتجاع مختل مى گردد اما اثراتش، سالها بعد از طرزى و بيشتر در زمان ظاهرشاه خودش را تبارز مى دهد٬ طوريكه مى بينيم  زنان افغان با مقايسه به زنانِ كشور هاى همسايه در بسا موارد پيشگام بوده اند[5]

 

تنها طرزی نبود كه توجه به امور زن در افغانستان داشت. در واقع زنان خانوادهٴ طرزی كه خود روشنفكر بودند٬ سهم فعال و مستقيم در بهبود شرايط زندگی زن ها شدند. نخست زن طرزی كه از زنان با سواد و دانشمند بود٬ ميخواست سمت رهبری زنان تجدد خواه افغانستان را داشته باشد و البته در گام دوم دو دخترش كه يكی زن امان الله خان و ديگر زن عنايت الله خان بود٬ نقش عمده در دگرگون كردن وضعيت اجتماعی زنان داشتند و ميخواستند تا جامعه را از مرد سالاری بيرون آورند. 

  

 

رويكرد ها

 

 

1- لودويك ادمك٬ سياست خارجی افغانستان تا اواسط سدهٴ بيستم

2- همانجا ص 19

 

مؤخذ

 

١- مرگ يا تجدد، ماشا الله آجودانى، لندن ٢٠٠٢ ميلادى
 

رف: هميلتون 1910


 

[1] - رجوع كنيد به كتاب گروه خياطان هرات، نوشتهء  كريستينا لمب، چاپ هارپر، لندن.

[2] - نويسندهء الجزايرىياسمينه  خضره در كتاب خود به نام پرستو هاى كابل مى نويسد كه روزى در  مراسم سنگسارى زنى، يكى از مرد هاى كابل كه از دانشكدهء حقوق سند فراغت دارد، سنگى بر مى دارد و به سوى زن پرتاپ مى كند. اين تصوير وحشتناك انعكاس يك واقعيت است كه چه گونه دستگاه جهل و ستم با سياست مى تواند حتا شخص با معرفتی را از راه به بيراهه بكشد.

[3] - برخوردِ طالبان با زنان در وقت قدرت شان.

[4] - در باجور رسم بوده كه زن ها را فقط در صورتى دفن مى كردند كه جنازهء زن حين حمل به طرف گورستان تكان بخورد. اين تكان خوردن ثبوتى بوده مبنى بر اينكه زن متوفا از زنان پاك و مؤمن در زمان حياتش به شمار مى رفته. بابر مى گويد كه خانِ باجور تا زمانى مادرش را به خاك نسپرد كه جنازه تكان نخورده بود. اين داستان خود معرف خرافات و بى حرمتى به مقامِ مادر است. رجوع كنيد به بابرنامه.

[5] - ما زنانى داريم كه چندين دهه پيشتر از زنان هند، پاكستان و ايران به سمت وزير و يا رئيس  ايفاى وظيفه كرده اند. ارشادالنسون خود معرف استعداد زنان افغانستان است كه اين نشريه توسط زنان اين كشور به طبع مى رسيد. جا دارد كه بگويم عايشه طرزى نخستين زنِ شرقى چترباز (پراشوت باز) بوده است، اما هستند تعداد زياد زنان گمنامِ كشور كه بايد به آنها افتخار كنيم، مگر با تأسف سندى از كارنامه هاى ايشان در كشور مرد سالار در دست نيست. 

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل    ۱۳٩       سال هفتم      حوت             ۱۳۸٩  خورشیدی       مارچ ٢٠۱۱