کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

استاد عبدالشکور حکم

 

 

مروری کوتاه بر نبشتهء جوان دانشمند کشور محترم خالد نوسا که بر نبشتهء اینجانب یعنی (یاد از استاد قاسم «افغان» بزرگمرد موشیقی کشور) انتقادی چند ارزنده نموده اند، پاسخ گفته آید:

 

محترم خالد نویسا اینکه به مقام معلم که سری در تربیهء اولاد وطن سفید کرده احترام دارید قابل قدراست. برادر گرامی شما در نبشته خود تذکار فرموده اید اینکه (شنیده اید) اثری از من بنام (از عیاری تا امارت) که دربارهء امیرحبیب الله کلکانی است. کاش دانشمند محترم این اثر را مشاهده میکردند گمان دارم از نبشته های دیگرم که بنام های (سربداران خراسان)، (چهره های شگفت انگیز تاریخ افغانستان یا ملکوک کرت) و نبشتهء چندی که گردآورده شده از نویسندگاه نامور کشور بنام (آن کلکانی عیار بود نه دزد سرگردنه) به همین ترتیب مرتب و گردآوردهء از نویسندگان نامور کشور بنام (مبارزهء خونین  مردم افغانستان در راه استقلال)، (شپور تباهی) و (خاطرات سردارمحمد رحیم خان) وغیره که حتی خبری هم از آنها ندارید چه رسد به مطالعهء آنها.

 

دانشمند گرامی! اینکه نبشته اید که ( می گویند) کی میگوید؟ من که نگفته ام، بلکه نبشته ام (مولف کتاب « از عیاری تا امارت، امیرحبیب الله کلکانی» عبدالشکور حکم و منابع و ماخذ آن بیش از صد منبع و ده ها اشخاص موسفید و شاهد صحنه است.

 

اینکه مولف نوشته ام، این کلمه در فرهنگ فارسی بازهم گردآورندهء یا نویسنده کتاب است. دانشمند محترم، خالد نویسا، اینکه فرموده اید که بعضی نقاط نبشتهء من قابل اصلاح است، من هر نظراصلاحی را که درنبشتهء من کسی اصلاح نماید، با کمال صداقت قبول دارم. اما کی نبشتهء کوتاه که غرض آن شناسایی یک موسیقی دان کشور به نسل جوان کشور که دور از میهن اند، و هرروز با مکالمهء خارجی ویا کتاب های خارجی و نظاهر آن سروکار دارد و زبان مادری را آهسته آهسته از دست میدهدف یک مقالهء کوتاه بخواند این نسل دادن چه عیب دارد، این نبشتهء کوتاه برای تحقیق نه بلکه شناسایی یک موسیقی دان کشور است به نسل جوان دور از میهن.

 

برادر گرامی! در کشورهای خارجی قلت کتاب های معتبر فارسی که از سفارت کشور در اختیار دارد و نه کدام کتابخانهء شخصی به زبان مادری  موجود است و اگر هم وجود داشته باشد دسترسی به آن مشکل است و من ناآگاهم ایکه نبشته اید، مقاله را قاب می نمایید، باید گفته شود که ارزش قاب کردن را ندارد. بیندازش بیرون برادر گرامی چون در مورد سال تولد استاد قاسم بعضی به شمول وابسته گان استاد قاسم نظیر موسی قاسمی که سال تولدش را 1881 گفته و من آنرا در مقالهء خود آورده ام یا نقل قول غلام حبیب نوابی که 1883 ذکر کرده و به تعقیب آن دگروال ناصر پورن قاسمی که همین 1883 را ذکر کرده اند پس هر سنه را که شما قبول دارید مورد رضایت تان میشود بنویسید، تا من آنرا درج مقالهء خود نمایم واما دانشمند گرامی، من نبشته ام واژه خرابات (یعنی لغت خرابات) توضیح  مفهموم خرابات است نه محلهء خرابات.

نازم بخرابات که اهلش اهل است                 گر نیک نظر کنی بدش هم سهل است

از مدرسه برنخاست یک اهل دلی                ویران شود اینخانه که دارالجهل است

 

چون این رباعی منسوب به غمرخیام چاپ کرده شده و درمورد وجه تسمیه آن در شعر منسوب به عمر خیام چون براهلیت خرابات یعنی مردم خرابات استوار است برگزیده شده است.

 

واما این رباعی که منسوب به خیام است ویا به او منسوب نیست باید گفت که من این رباعی را از صفحهء اول شماره 566 سال 2003 هفته نامهء امید نقل نموده ام. این هفته نامه که هزاران خواننده در سراسر جهان دارد و با خط درشت این رباعی منسوب به خیام را درج اخبار هفتهء نامه اش کرده است.

من خیام را فیلسوف و ریاضی دان و (طبیب) و نویسنده و شاعر یاد کرده ام برای رضایت خاطر تان باید علاوه گردد که طبیب بودن آن بازهم از فرهنگ عمید تاریخ ـ جغرافیا ـ اطلاعات عمومی، که فوتوکاپی آن تقدیم است. حکایتی را که شما در رابطه با رفتن وی بر بالین سلطان سنجر نیز می رساند که خیام در علم طبابت نیز دسترسی داشته است.

 

موضوع بحث مقاله استاد قاسم افغان بوده هست نه عمر خیام.که منابع رباعی و القاب او نیز روشن گردید. با احترام

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٤                     سال دوم                          فبروری/ مارچ۲۰۰۷