کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

هرکسی را، راهش

 نصیر مهرین

 

 

 

مصاحبه گلب الدین حکمتیار با مجله اشپیگل ( (Der Spiegel 3/2007را خواندم، و به راهی که درپیش گرفته است، اندیشیدم. راهی را که او سالها دنبال کرد، کم وبیش، وبا تفسیر ها وبرداشت های متفاوت، ممکن است، بسیاری از مردمان کشورما بدانند. حتا اگر نبشته های توجیهی - گروهی نیز آن افکار واعمال وی را همراهی کنند، قدر مسلم این است که در تصویر واقعی مرامی وی تغییر فاحشی رونما نخواهد شد. زیرا نقش وی درسینه تاریخ چند دهه پسین بسیار برجسته نقش شده است. همانگونه که خونریزی ها وآتش افروزی هایی که در جنگ های کابل ( البته با سهمگیری کلیه اجزای جهادی ) از او سر زد، در تداوم پیشینه های ترساننده، اختطاف ها واعدام ها وسایر اعمال خرابکارانه وهم جوشی سیاسی اش با پاکستان بود، برامد های سیاسی اش درین اواخر، زیرنام مبارزه با حضور قوای خارجی، در هیچ صورتی از آن انگیزه های محرک وی جدا نتواند باشد.

 

اگر اندکی به پیشینه هایش اشارتی رود، به عنوان انسان فعال واکنشی مجسم میشود. اما واکنش هایش در محدوده برامدها، علیه نهادهای چون خلق وپرچم وشعله جاوید که با بار های عقیدتی وفلسفی متضاد او معرفی شده اند، نبوده است. حکمتیار با جلوه های مدرنیته دولتی در جامعه به ستیز برخاسته و قدرت میخواست. کودتای 26 سرطان محمد داوودخان، وحاکمیت او که خاستگاه انحصاری قدرت وسرکوبگرانه داشت، هرچند درظاهر امر به تضعیف توان حکمتیار در جامعه منتج شد، اما حکمتیار را در راه نیل به اهداف رهبردیش کمک رسانید.

 

حکمتیار نیاز داشت که بهره برداری های عقیده یی را به کار ببندد. مخالفین را در چهره ضد اسلامی نشان دهد تا در دل مردم مسلمان ره ببرد. به عقبگاه استراتیژیک ضرورت د اشت، آن پشتوانه مساعد در پاکستان بود. ذخایر بسیار زیاد بالقوه وهر آن آماده کمک برای وی، در وجود نهادهای سیاسی – مذهبی پاکستان از یکطرف و از طرف دیگر، استفاده از همچو کار ابزار های سیاسی – نظامی برای حکومت ذوالفقار علی بوتو به عنوان وسیله فشار علیه دولت افغانستان، حکمتیار را برای اقدامات عملی ورهبردی مدد میرسانید.

کودتای 7ثور وادامه ارزوهایش در تجاوز شوروی، میدان فعالیت وبهره گیری های حکمتیار رادر گستره جهانی از واشنگتن تا پکن و کشورهای اروپایی وعربی موقع مناسبتر داد.
حضور ظلم در جامعه، غذایی تبلیغاتی بهتر رابرایش فر اهم آورد. با توجه به سوابق سیاسی که از فعالان وفرد با قریحه در سازماندهی بود وبرعلاوه نمایندگی اتحادیه محصلان رادر دانشگاه ( پوهنتون) کابل داشت ؛ وبا توجه به نارسایی های فعالان هم اندیش دیگر در مقایسه با او، ذهنیت دست یافتن به مقام شماره یک، همواره او را به عنوان یکی از جاه طلب ترین انسان های که تاریخ ما درین چند دهه دیده است، شناسانید. وبرای تحقق این هدف نیز از خشن ترین شیوه ها همواره بهره گرفت. راه تحقق آرزوهای حکمتیار پس از 8 ثور مسدود گردید. اما او از پای ننشست. در پهلوی انتقال پیام های راکتی وشهر سوزانه اش، از روزنه های متفاوت نیز بهره جست. ازشروع ده هفتاد ببعد، از عامل مساعد وهمواره موجود قومی بهره برداری کرد. ضعف حکومت برهان ربانی را که دربسا از اساسی ترین مسایل وجه مشترک داشت، در معرض استفاده نهاد. صدراعظم مقرر شد. اقسام نازهای سیاسی درپیش گرفت.

با جان وتوان حرکت یافتن تحریک اسلامی طالبان، گویی دوران بازنشستگی حکمتیار فرارسیده بود. از نظر ها افتاد...

 اما اینک او باریگر دریکی از مقاطع بحرانی، سر برآورده طرح های خویش را برای نجات افغانستان مطرح میکند. و دولت جمهوری اسلامی حامد کرزی پنهانی وعلنی دست همکاری بسویش دراز کرده است.

 این بار حکمتیار در مقام یکی از طرف های جنگ در افغانستان، در پاسخ به این سوال خبرنگار اشپیگل که تحت کدام شرایط حاضر به آتش بس هستید، چنین میگوید، ما پیشنهاد نکات پایان را میکنیم :

·       خروج همه قوای خارجی از افغانستان

·       ایجاد حکومت انتقالی، بدون حضوروسهمگیری گروپ های که تواقفقتنامه جلسه پطرزبرگر(بن) را امضأ کرده اند.

·       بستن همه دستگاه های فرستنده رادیویی، تلویزیونی، وکلیه انتشاراتی که با پول منابع خارجی تمویل وکنترول میشوند.

·       فراخواندن نمایندگان حقیقی مردم به منظور اتخاذ تصمیم برای قانون اساسی، پارلمان، حکومت، ارتش ملی...

 

این سخنان را حکمتیار، هنگامی میگوید که ایالات متحده امریکا واقعا در رنج وعذاب بن بست های دست وپاگیر در افغانستان و عراق بسر میبرد. از سوی دیگر، دپلوماسی ونیات آزمندانه پاکستان دوباره جدی تر در دفاع از طالبان که شامل حال حکمتیار نیز میشود، قدبرافراشته است. ودرین ارتباط نباید فراموش کرد که نفوذ طلبی پاکستان در افغانستان برای امریکا با نفوذ طلبی ایران درعراق فرق دارد. هزار ویکرشته دولت پاکستان را با امریکا و بریتانیا پیوند میدهد. ازینروست که میشود گفت، خاطر خواهی وپذ یرش طرح های پاکستان برای امریکا بعید بنظر نمیرسد. در حالی که موقف جمهوری اسلامی ایران در قبال اسراییل و تلاشهای غرض دسترسی به کوره های اتومی، همچنان نفوذ در عراق برای امریکا قابل تحمل نتواند بود.امریکا، راهی را که برای کنترول جهان درپیش گرفته، در نمونه نخستین افغانستان وسپس عراق به شکست مواجه شده است. فشارهای داخلی وعکس العمل ذهنیت عامه وگستره تر شدن دامنه اعتراض ها بر دولت بوش فشار میاورند. ( H.Abenblat.Politik. 29 janur) گسست هواخواهان دبلیو بوش از او فزونی یافته است. شمار نمایندگان دموکراتها از جمهوری خواهان پیشی گرفته است.
در بقیه کشورهای که عساکر شان در افغانستان خضور دارند، نیزصدای نارضایتی بلند شده است. بیروکراسی واستفاده های سو، نارسایی مدیریت، شکست برنامه های مبارزه با تروریسم، مواد مخدر در افغانستان، در مطبوعات غربی بازتاب فزاینده دارد. انتشار خبر مرگ هر جوان این کشورها در افغانستان به دامنه نارضایتی ها می افزاید. واین درحالی است که مشکلات اقتصادی وبحرانها دامن همه را گرفته است. بعید بنظر نمیرسد که وعده های کمک مالی
20 ملیارد دالری جنوری 2006 لندن (Wirtschaftwoche.Nr.441.30.10.2006) در اینده با مشکلات بسیار مواجه شود. میشود گفت که تا حال پول وعسکر وابزار جنگی برای راهی که امریکا درپیش گرفته است، کمک نرسانیده اند. دیموکراسی وپارلمان موجود را نیز نباید جدا از تمنیات حضور ایالات متحده در افانستان درنظر گرفت. باید آن را جدا از مقوله دیموکراسی که یک جامعه دارنده ظرفیت های آن هست واز دل آن بیرون میاید به تعریف گرفت. این دیموکراسی را همانگونه که B52 با خود بعنوان ملزومات سیاسی با خود آورده است، در صورت لزوم با خود خواهد برد.

 

حکمتیار انسانیست تجربه دیده و سرد وگرم روزگارچشیده. تاکتیک واسترانیژی را نیز میداند. او همان کسی است که شهر کابل را بخاک وخون کشانید با این ادعا که ملیشه ها در دولت هستند، وبا همان ملیشه ها شورای سیاسی وجنگی ایجاد کرد... رقبا ومخالفین خود را به داشتن ارتباط با خلقی ها وپرچمی محکوم میکرد اما نماینگان خویش را برای تماس با نمایندگان نجیب (سلیمان لایق) به لیبیا میفرستاد. این آدم با حفظ تمام آرزوهای جاه طلبانه اش چرا از بحران امریکا بهرهبرداری نکند ونتواند ؟

 

 اوضاع چنان بحرانی است که امریکا همانگونه که دیموکراسی B52 را با هیأت معیتی اش برد، دور از احتمال نیست که گلیم آنرا روزی جمع کند ؛ ودرعوض جمهوری ریاستی، اضطراری، نظامی با ادعای مطابق شرایط قبیله یی جامعه افغانی... را نیز برقرار کند. ودرنتیجه تحریک اسلامی طالبان ( شاید بدون ملاعمر ) وحکمتیار وحکمتیار اندیشان در تأمین امنیت خواهند کوشید !

 

 اما چرا به این احتمالات تکیه می کنیم ؟ برای آنکه اختیار دارما دیگران هستند. وهمواره چنین بوده است که اختیار دار، مصلحت خود را درنظر دارد. وامروز وضع بحرانی چنان است که بی اطمینانی به راه ادعایی آنها را( برعلاوه صد دلیل دیگر)، نمیشود مطرح نکرد. راه حکمتیار به راه امریکایی حل معصلات افغانستان به رنگی جور میاید. بدا به حال راه نرفته وکمتر اندیشیده شده. به راهی که با استقلال درپیش گرفته میشود و دردورنمایش استقلال را نشان میدهد.

 

 

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤۳                      سال دوم                          فبروری۲۰۰۷