کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

           

سلسله ی  خرابات و خرابات نشینان کابل که به صورت مسلسل در مجله ی آشیان منتشره ی شهر تورنتوی کانادا در اخیر هر ماه به چاپ می رسد، به علت استقبال نیک هموطنان گرامی، همزمان از طریق سایت های انترنتی آشیان و کابل ناتهـ نیز در خدمت علاقمندان قرار داده می شود. دانشمندان و صاحبنظرانی که در مورد بحث های این سلسله گفتنی، تصحیح و یا اضافاتی دارند، میتوانند از طریق ایمیل با نویسنده ی آن جناب داکتر اسدالله شعور به این آدرس assadullahshour@gmail.com به تماس گردند. کابل ناتهـ

 

 

داکتر اسدالله شعور

 

 

بخش دوم

 

 

       ساز زنانه از روزگاران قدیم در سرتاسر کشور ما وجود داشته و هنوز هم دسته های آنها در مرکز و ولایات افغانستان فعال اند که حساب آنها از رقاصه های مورد بحث ما کاملاً جداست، زیرا اینها صرف در محافل خوشی مخصوص خانمها شرکت می ورزند.  اما رقاصه هایی که در دربارها و محافل قدرتمندان در برابر مردان هنرنمایی می کردند، با آنکه در گذشته های دور در دربارهای شاهان قدیم وجود داشتند که ستی زرین در دربارهای محمود و مسعود غزنوی،١ پری بانی خواننده، بانوی قوال و ماهوی رقاصه در دربار شیرزاد پسر مسعود سوم،٢ حورنژاد، شاه خانم و مهر طلعت رقاصه و شاهناز خاتون و حواماری خواننده در دربار سلطان حسین بایقرا در هرات٣ و درین نزدیکی ها  گلشاه رقاصه در دربار امیر عبدالرحمان٤  بارزترین نمونه های آنان اند؛ اما وجود چنین پدیده یی در گذر خرابات، بنا به گفته ی بزرگان آن محله، چیز جدیدی بود که پس از سفر امیر شیرعلی به هند، پدیدار گشته بود. این گروه از آن زمان به بعد در پهلوی پسران رقاص و مخنثان رقاصه ـ حیزک ها ـ در محافل و مجالس مردانه برنامه اجرا می کردند؛٥ در حالیکه پس از انقراض تیموریان وجود چنین هنرمندانی را در داخل کشور دیده نمی توانیم. آنانیکه به این شیوه در خدمت دربار ها قرار داشتند همه از کشورهای همسایه برای مدت های کوتاهی به کشور ما می آمدند که نمونه های آنها در مبحث گذشته یاد گردیدند. ولی گلشاه نورستانی یگانه رقاصه ی دربارست که در جریان استیلا یافتن امیر عبدالرحمن بر نورستان و اسلام آوردن اهالی آنجا، از منطقه ی یاد شده به دربار کابل آورده شد و نخستین حویلی پیشآهنگان خرابات در گذر خواجه خردک مکی برایش بخشیده شد. 

     با آنکه دستور امیر حبیب الله صرف پراگنده ساختن زنان رقاصه را ازین گذر در بر داشت، ولی کاسه های داغتر از آش همه هنرمندان را مجبور به ترک محل ساخته بودند، چنانکه خانواده ی استاد محمود و برادران واپس به قلعه ی حشمت خان کوچیدند، استاد غلام حسین و برادرش چاچه کرم حسین به گذر سنگتراشی، استاد فتح محمد به کوچه ی پشاوری ها، استاد نتو به گذر تخته پل، استاد معراج الدین به گذر ریکاخانه نقل مکان کرد و دیگران نیز مانند اینها باشنده ی سایر محلات کابل گردیدند، در حالیکه برنامه های موسیقی دربار هر هفته بدوش همین آواره گانی بود که در خانواده ی هیچ کدام از آنها رقاصه و آوازخوان بزمی یی از جنس اناث وجود نداشت.

     در سال ١٢٩٨ش (= ١٩١٩م ) که با تکیه زدن شاه امان الله غازی بر اورنگ شاهی افغانستان، تحولات عمیق اجتماعی در کشور آغاز گردید؛ محدودیت اقامت اهل طرب در گذر خرابات نیز رفع گردیده، هنرمندان پراگنده در اطراف و اکناف شهر، دوباره درین محل سکونت اختیار کردند. چون درین زمان هنرمندان غیر هندی و غیر خراباتی نیز به دور محور خراباتیان جذب شده بودند، همه شروع به نقل مکان درین گذر و اطراف آن نمودند که در بخش قبلی مثال های آن را نیز ارائه نمودیم. پس این نقل و انتقال نختسین مرحله ی انکشاف واقعی گذر خرابات و وسعت یافتن جغرافیای آن شمرده می شود. چنانکه پیش ازین در نقشه ی شماره یک مشاهده کردید، اقامتگاه اهل هنر در اطراف گذر خواجه خردک نیز پهن گردیده بود. استاد قربانعلی ربابی و برادرش استاد نوروز در میدانی شوره خانه و پهلوی دروازه ی گذر شانه سازی مقیم گردیدند، چاچه عبدالواحد سارنگی در حاشیه ی دیگر شوره خانه در کنار گذر چواته، بابه سایین کنداله شاه با پسرش حقداد، و همیشه گل در تقاطع گذرهای چواته، چارده معصوم، کوچه ی شاه طاؤوس و درخت شنگ؛ لاله رحیم و خانواده اش در میدانی شوره خانه و عقب گذر فراشخانه و مانند اینها. با اینهم می بینیم که حدود اربعه ی خرابات از حواشی میدانی شوره خانه بیرون نرفت.

     بعد از سقوط دولت امیر حبیب الله کلکانی و به قدرت رسیدن نادرشاه در ١٣٠٨ش = ١٩٢٩م، با آنکه سرکوبی خونین آزادیخواهان و روشنفکران مشروطه خواه به شدت ادامه یافت، اما وضع امنیت عمومی روز به روز مستحکمتر شده، آرامش سرتاسری و صلح پایدار در افغانستان برقرار شد و این امر زمینه ی نفس کشیدن آرامتری را برای عامه ی مردم به ارمغان آورد. در نتیجه ی همین صلح و امنیت بود که زنده گی مردم با تمام مشکلات و کمبودهایی که حس می کردند، بازهم در روال عادی تری به جریان افتاد و در نتیجه، محافل خوشی و سرور چون عروسی ها، شب شش ها، تخت جمعی ها، شیرینی خوری ها و نامزدی ها در فضای آرام و مطابق عنعنه های باستانی مردم به اجرا در می آمد که موسیقی رکن اساسی این مجالس بود؛ پس چنین ضرورت ها در انکشاف گذر خرابات سهم چشمگیری داشت. با آنکه درین جریان ازدیاد نفوس خراباتیان و ظهور نسلهای جدیدتر آنها در توسعه ی جغرافیایی آن محله نقش داشته است، ولی مرکزیت یافتن خرابات به عنوان مارکیت عرضه ی خدمات در ساحه ی موسیقی، درین راستا نقش اساسی تری را ایفا نمود؛ زیرا این مرکز، هنرمندان اطراف کابل و ولایات دور و نزدیک را نیز به خود جلب کرد و در  بعدی دیگر آموزشگاه های موسیقی خرابات که در عهد امیر حبیب الله از بین رفته بودند، درین برهه ی زمانی با عروج یافتن استادان شناخته شده یی چون استاد غلام حسین، استاد قاسم، استاد معراج الدین معروف به ماستر مدهم و اندکی بعد با تبارز استاد محمدنبی نتو، استاد غلام دستگیر شیدا، استاد محمد عمر، استاد محمود، استاد فتح محمد، استاد سلطان احمد ناظر و امثال اینها خرابات را در محراق تحولات هنر موسیقی قرار داده، این محله را بار دیگر به دانشگاه با اعتبار هنر ساز و آواز مبدل ساخت.
 در نتیجه، تا اواخر عهد امانی خانواده ی استاد قربانعلی ربابی و استاد نوروز (پدر و کاکای استاد شیدا) و استاد سلطان احمد ناظر و برادرش استاد شیر محمد (کاکا و پدر داکتر عزیز شیرزوی و صابر شیرزوی) که اهل چاردهی کابل بودند، از آن منطقه به حواشی گذر خواجه خردک انتقال یافته بودند. استاد قربانعلی و برادرش در حاشیه ی میدانی شوره خانه و استاد سلطان احمد و برادرش در شاخه ی نخست گذر فراشخانه ساکن گردیدند. بعد ها استاد رحیم گل و برادرش استاد غلام نبی از کلکان شمالی به گذر درخت شنگ کوچیده و در مقابل مسجد آنجا در همسایه گی خانواده ی نجم الدین اخگر کاویانی رحل اقامت افگندند. استاد نبی گل تیرایی نیز مانند استاد رحیم گل، به تشویق استاد غلام حسین به خواندن و نواختن روی آورده، ساکن گذر چارده معصوم گردید. لاله نورگل (پدر استاد غلام حسن و غلام نبی پپل) از لغمان، استاد آقامحمد ربابی (پدر موسی قاسمی) از قابل بای، استاد محمد عمر و خواهرزاده اش استاد امیر محمد از یکه توت کابل، بابه سایین کنداله شاه از جلال آباد، بابه خیر محمد مزاری (پدرکلان مادری استاد الفت آهنگ) و خسربره اش حضرت شاه طنبوری از مزارشریف، تاج محمد ربابی (پدر اندر دوست توله چی) از غوربند به کابل کوچیده و به گوشه و کنار خرابات بود و باش اختیار نمودند. این هنرمندان افغانی الاصل را بر سبیل مثال نام بردیم، ورنه با جستار بیشتری میتوان اسامی هنرمندان دیگری را نیز درین سیاهه افزود که با تأسف به علت قلت منابع این کار فعلاً برای ما مقدور نیست.

     در همین زمانست که استاد قاسم نیز به این گذر رجوع نمود. او که از برکت بخت بلند و استعداد فطری اش مورد توجه شاه امان الله غازی و اهل دولت او واقع گردیده بود، به نان و نوایی رسیده، عصری ترین خانه ی گذر چواته را که بر سر راه خرابات و در نیم کیلومتری آن واقع بود، از سوداگر معروف هراتی الاصل به نام مختارزاده خریداری نموده، از اقامتگاه اصلی خویش در محله ی ده افغانان، در جوار آن مرکز کوچید و به عنوان سلطان خرابات در آنجا متمکن گردید. خانه ی جدید او که یگانه حویلی سه منزله ی منطقه بود، ازین جهت نیز در شوربازار نمونه شمرده میشد، زیرا هیچ یک از حویلی های شهر کهنه ی کابل بیشتر از دوطبقه نداشتند. خانه هایی که به نام مهتابی روی بام منازل ساخته می شد، در شمار طبقات خانه به حساب نمی آمدند.

     خانه ی استاد قاسم تا زمان ویرانی شهر کهنه ی کابل به عنوان مدخل خرابات باقی ماند. زیرا بر اساس فرهنگ خراباتیان که به بزرگان خویش احترامی در حد تقدس قایل بودند، هیچ هنرمندی حاضر نشد بالاتر از خانه او اقامت اختیار کند، هر تازه واردی که به خرابات کوچ می کرد به طرف عمق خرابات که پایین آن محله شمرده می شد، سکنا می گزید؛ حتی استاد غلام حسین و استاد سرآهنگ نیز با همه ی بزرگی مقام شان در میان اهل خرابات، این حد را نشکستاندند. این کوچه که تا اوایل سده ی بیستم چواته خوانده می شد، معنای آن بر نگارنده ی این سطور روشن نیست؛ اما پس از بود و باش استاد قاسم در آن، به مرور زمان به عنوان جزئی از خرابات شناخته شد و حتی اسم آن نیز تغییر یافت. گذر چواته که از شوربازار آغاز می گردید و در تقاطع گذرهای درخت شنگ، چارده معصوم و شاه طاؤوس خاتمه  می یافت، پس از آن، از تقاطع شوربازار تا حمام غلام حسین که تقاطع گذرهای چواته و راه خندق بالاحصار و گذر تخته پل نیز بود، به نام کوچه ی قاسم جو معروف گشت و از حمام غلام حسین تا به تقاطع گذرهای درخت شنگ، چادره معصوم و شاه طاؤوس یا کوچه غرغره، به سرک اصلی و مرکزی محله ی خرابات مبدل شد. زیرا از آغاز دهه ی بیست هجری شمسی به بعد، خراباتیان به سبب تکثر نفوس، حاشیه ی غربی خندق بالاحصار را به منازل مسکونی مبدل ساختند. نخستین خانه را در سه راهی بعد از حمام غلام حسین نورمحمد کاکای همآهنگ اعمار نمود. در پهلوی او استاد آقا محمد ربابی داماد استاد قاسم (پدر استاد موسی قاسمی) و به امتداد آن استاد محمد عمر، استاد امیرمحمد، استاد فقیر حسن سارنگی (بعدها ویلون نواز)، توکلشاه ربابی و غلام حسن ربابی (پدر بشیر الفت) منازلی را اعمار کردند. امتداد خانه های آنها بعد از یک خالیگاه کوتاه، دو سه حویلی دیگر نیز بود که توسط خوشدل مُگد و پسرانش در همان زمان ساخته شده بودند. به این ترتیب کوچه چواته که در کرانه ی غربی خندق بالاحصار قرار داشت؛ از آن آب ایستاده و بالاحصار که اکنون دانشگاه نظامی در آن مستقر بود، بکلی مجزا گردیده، به سرک مرکزی محله ی خرابات مبدل گردید و به چنین شکل گذر خرابات به محله ی خرابات انکشاف یافت که اکنون خود مجموعه ی چندین گذر بود. در همین آوان چاچه عبدالواحد سارنگی که تعداد فرزندانش زیاد شده بود، ترک موسیقی نموده در حاشیه شوره خانه درست در برابر منزل جدید استاد محمد عمر خانه ی جدیدش را وسعت بخشیده، در منزل اول آن دکان ترشی فروشی یی باز کرد که به سبب بالا بودن کیفیت تولیداتش به زودی به مرجع مردمان سرتاسر شهر کابل مبدل گشت. مخصوصا" در ایام مبارک رمضان، ترشی و مربای ساخت چاچه عبدالواحد در تمام کابل نظیر نداشته، همیشه مشتریان او از راه هایی دور برای خریدن چنین مشتهیات به محله ی خرابات می آمدند. با آنکه چاچه عبدالواحد از مردمان درون کوچه یی٦ بود، به شکل کامل دست از موسیقی کشید و تا اخیر عمر به پیشه ی جدیدش مشغول بود. حتی پسران متعددش چون ظاهر، واسع و دیگران نیز به دکانداری پرداختند. یگانه کسی که از خانواده ی او در ساحه ی موسیقی باقی ماند، استاد غلام سرور پسر بزرگ او بود که هارمونیم نواز پایه یک رادیو افغانستان شمرده می شد و تا اخیر در درون کوچه در منزل پدری اش میزیست.

     به این ترتیب می بینیم که گذر خرابات در طی مدت نیم قرن، چار پنج کوچه ی مجاور را نیز زیر تأثیر آورده، آنها را در خود مدغم ساخت. اصل گذر خرابات که چهارده حویلی بیشتر نداشت، اکنون بیش از چهل حویلی را در پنج گذر چواته، شوره خانه، حاشیه خندق بالاحصار، خواجه خردک و درخت شنگ در بر گرفته بود. این خانه ها تنها محل بود و باش صاحبان منازلی که از آنها نام برده شد، نبودند؛ بلکه در هر حویلی یکی، دو خانواده ی دیگر هنرمندانی نیز می زیستند که خود خانه ی شخصی نداشته، کرایه نشین منازل دیگران بودند. اکثریت اهالی خرابات را همین بیچاره گان تشکیل می دادند. جالب توجه اینست که از جمله ی چهارده حویلی داخل گذر خواجه خردک نیز اغلب آنها در ملکیت کسانی بودند که نه اهل هنر بودند و نی هم خراباتی؛ بلکه این حویلی ها نسل اندر نسل به آنها به میراث مانده بود، ولی کرایه نشین اکثر آنان خراباتیان اهل طرب بودند که چندین خانواده در یک حویلی به صورت مشترک زنده گی داشتند.

     جغرافیای خرابات در اوایل دهه ی چهلم بار دیگر دچار انکشاف گردید. طی بیست یا بیست و پنج سالی که از اعمار منازل جدید در حاشیه ی خندق بالاحصار گذشت، نفوس اهالی خرابات نیز رو به افزایش بیشتر گذاشته بود. به طور مثال منزل استاد قربانعلی ربابی که برای سه پسرش ـ استاد غلام دستگیر شیدا، غلام سخی گمدل، و غلام حسین و دو پسر برادرش استاد نوروز به نامهای نعیم و جلیل به میراث مانده بود، اکنون محل زیست پنج خانواده بزرگ بود. استاد شیدا با پنج دختر و دو پسرش؛ غلام حسین که وکیل اهل خرابات نیز بود و پسرانش نثار احمد و حسن شیدایی ـ که امروز هنرمندیست معروف ـ  و حیدر پسر گمدل با خانمش ملینای باختری  به اضافه ی خانواده های محمد نعیم و عبدالجلیل در آن خانه زنده گی می کردند و یا اینکه طلا محمد با پسران متأهلش عبدالمحمد همآهنگ، غلام محمد و محمد عزیز در یک خانه ی کوچک زنده گی می کردند که نه جایی برای تمرین برای شان باقی مانده بود و نی هم جای کافی برای زنده گی خانواده گی. استاد رحیم بخش نیز با سه برادرش کریم بخش، عظیم بخش، حکیم بخش و سه پسرش امین بخش، سلیم بخش و حسین بخش به عین مشکل مواجه بود، پس اینها همه ناچار شدند که دست به اعمار منازل جدیدی زده میدانی شوره خانه را به خانه های نشینمن شان تبدیل نمایند. پیش از همه استاد شیدا زاویه ی جنوب غربی میدانی را که یکی دوسال پیش ازآن، در آنجا گاراجی برای موتر ماسکویچ تاکسی اش که توسط پسر غلام حسین حمامی رانده می شد، اعمار نموده بود. آن را بیست برابر توسعه داده، شروع به اعمار خانه ی جدیدی نمود. چندی بعد استاد رحیم بخش نیز در سمت شمال این خانه ی در حال تعمیر به اعمار منزلی جدید پرداخت و در پهلوی شمالی استاد رحیم بخش نیز ماما ربانی و در عقب خانه او امیرجان پسر رحیم چوب تول خانه هایی ساختند. در عقب منزل جدید استاد شیدا، داماد او حاجی همآهنگ و در پهلوی او برادرش غلام محمد (پدر سلطان همآهنگ) منازلی اعمار نمودند. در حاشیه ی شرقی میدانی شوره خانه نیز فاروق سماوارچی و سه چهار تن از اهل هنود و برادران استاد رحیم بخش به احداث حویلی هایی پرداختند که به این ترتیب میدانی شوره خانه از نقشه ی محل حذف گردیده، به قلب محله ی خرابات مبدل گشت و گذر خرابات را در عمل به یک محله ی وسیعی مبدل ساخت.

     بازهم بیست سال دیگر را دربر گرفت که محله ی خرابات آخرین مرحله ی رشد و انکشاف ساحه ی خود را بپیماید. در آغاز دهه ی شصت که دیگر چندین سال از خشکی خندق بالاحصار می گذشت، نه صدای غوک های آن شام و سحر با ترنم خراباتیان در هم می آمیخت و نه در بهاران کودکان محله های دور و پیش برای گرفتن بمبیرک به کرانه های آن در تگ و پو بودند و نی هم ریخته گران و ساچمه سازان از میله های وسط بتری های از کار افتاده ی موتر در بیغوله ها و مغاره نماهای پای دیوار قشله ی واحدهای کماندوی بالاحصار ـ که دانشگاه حربی از آنجا به پلچرخی انتقال یافته بود ـ به ریختن ساچمه برای تفنگ های بادی در فعالیت بودند. پس تعدادی از اهل خرابات به همراهی بیخانه های گذرهای مجاور به تصاحب سطح خندق پرداخته، در آنجا در حدود هشتاد منزل جدید آباد کردند. چون دولت کمونیستی وقت درگیر مسایل حاد امنیتی و جنگ در سراسر کشور بود، کسی مانع اعمار ساختمان های بدون نقشه ی این محله ی جدید نشد که مردم آن را چورآباد نام نهادند و در رسمیات آن محل را نوآباد بالاحصار خواندند. ولی مردم خارج از محدوده ی خرابات آن را جزئی از خرابات می شمردند. البته پیش از آن در حوالی خندق منازلی اعمار شده بود که در اوایل دهه ی پنجاه استاد دری لوگری نیز چند سالی در یکی از آنها اقامت داشت، اما سایر حویلی های آن به اصناف دیگری متعلق بود. محله ی نوآباد بالاحصار مدت تقریباً ده سال نشینمنگاه برخی از هنرمندان سطوح پایین خرابات بود. نقشه ی شماره (٢) دو مرحله ی اخیر جغرافیای خرابات به خوبی نشان می دهد.

 برای بازدید نقشهء دوم اینجا کلیک کنید

 نقشه ی شماره (٢)

محله ی خرابات در آخرین مرحله ی انکشاف

توسعه ی خرابات در سه مرحله ی اخیر یعنی از ١٣٢٥ تا ١٣٦٠ بر روی این نقشه قابل رؤیت است.

  

     طی دهه ی پنجاه، هنرمندان سطح بالای خرابات اغلب ازین محله کوچیده بودند. سطان کنونی خرابات استاد محمد حسین سرآهنگ بعد از یک عمر خانه به دوشی بالآخره در سال ١٣٥٢صاحب حویلی یی در محله ی باغ علیمردان شد. استاد رحیم بخش و حاجی عبدالمحمد همآهنگ در منطقه ی قلعه چه ی شیوه کی خانه های جدیدی ساخته به آنجا کوچیدند. استاد یعقوب قاسمی و برادرش یوسف قاسمی (پدر وحید قاسمی) به سرک دوم کارته ی پروان رحل اقامت افگندند، استاد فقیرحسن ساکن گذر خانعلوم شوربازار شد و استاد هاشم به سرک اول کارته ی پروان از آنجا به یکه توت نقل مکان کرد و امثال اینها. به این ترتیب روح خرابات از آن محله دور شده، تنها گروه های ساز زنانه، برخی از هنرمندان درجه دوم محلی و هنرمندان سطح پایین هنری درین محله باقی مانده بودند.

 

     در دهه ی شصت، دولت دست نشانده ی وقت برای جذب هنرمندان به طرف سیاست های ضد ملی خود، برای بسیاری از هنرمندان خوب اپارتمان های مکروریان توزیع نموده، استاد محمد هاشم چشتی، استاد الطاف حسین سرآهنگ، استاد الفت آهنگ، استاد محمد آصف چشتی، استاد محمد عارف چشتی، استاد شریف غزل، استاد رحیم بخش، استاد غلام نبی دلربانواز، محمد ولی طبله نواز و محمد حنیف هارمونیم نواز (پسران استاد نبی گل)، و هنرمندان غیر خراباتی و آماتور چون محمد دین زاخیل و قمرگل، گلزمان، ناهید، سیما ترانه و تنی چند دیگر به مکروریان ها کوچیدند. زنده گی هنرمندان فقیر و بد بختی که در محله ی خرابات باقی مانده بودند، دیری دوام نکرد، زیرا در سال ١٣٧٢ش گلبدین حکمتیار ماموریت یافته بود تا شهر کابل را به کلی از روی نقشه ی جغرافیایی محو سازد. خدای را شکرگذار باید بود که درین راه موفقیت کامل نصیب او نشد، ولی شهر کهنه ی کابل را که نمایانگر بیش از دوهزار سال تاریخ و فرهنگ کشور بود، با محله ی خرابات آن برای ابد از روی نقشه کابل زدود و به این طریق گذری و محله یی به نام خرابات که هم دانشگاه موسیقی سرتاسر کشور بود و هم بزرگترین مارکیت عرضه ی خدمات موسیقی شهر کابل و اطراف آن، به تاریخ پیوست. یاد خرابات و استادان نامی آن گرامی باد !

 

توضیحات و رویکردها :

 

١ ـ ابوالفضل محمد بیهقی در تاریخ معروف خود از ستی زرین به عنوان یکی از مقربان دربار سلطان مسعود غزنوی یاد نموده و با نقل حوادثی را از قول او از سخنانش به عنوان سند قابل اعتبار استفاده کرده است. چنانکه شرح جهیزیه دختر باکالیجار را با عبارت « من که بوالفضلم از ستی زرین مطربه شنیدم» درج اثرش ساخته است.

ـ بیهقی، ابوالفضل محمد. تاریخ بیهقی. به کوشش داکتر غنی و داکتر فیاض. تهران : شرکت چاپ رنگین. ١٣٢٤. ص ١٢٤.

            منوچهری شاعر برجسته ی دربار سلاطین غزنه ی افغانستان ـ محمود و مسعود ـ در قصیده یی که در صنعت جمع و تقسیم دارد، نیز از ستی زرین به عنوان یکی از برجسته ترین آوازخوانان روزگار خود نام برده و گفته است :

            نوای قمری و طوطی که با رود است و می بـر سر

                                   نـشـیـد بـلـبـل و صلـصل، قـِفـا نـَبـ۫کِ و مـِن ذِکـری

            یکـی چـون مـعـبـد مطرب، دوم چون زلـزل رازی

                                   سـوم چـون سـتـی زریـن، چـهارم چون عـلی مکی

ـ دیوان منوچهری. به کوشش داکتر محمد دبیر سیاقی. تهران : انتشارات زوار. ١٣٧٠. ص ١٢٤.

 ٢ـ  مسعود سعد سلمان. دیوان مسعود سعد. به کوشش رشید یاسمی. تهران :  مؤسسه ی چاپ و انتشارات پرویز. ١٣٣٩. صص ٥٧٩ ـ  ٥٧٦ .

٣ ـ  دانشپژوه، محمد تقی. صد و سی اند اثر فارسی در موسیقی. به استناد : الغ بیگ میرزا. حل مشکلات دیوان انوری. هنر و مردم. شماره ٩٤ (مرداد ـ دی ١٣٤٩)  ص ٢٩.

٤ ـ پوهنیار، سید مسعود. ظهور مشروطیت و قربانیان استبداد در افغانستان. ج ١و ٢. پشاور : کتابخانه ی سبا. چ ٢. ١٣٧٦ . صص ٢٣ ـ ٢٢.

٥ ـ توبه دادن رقاصه های خرابات توسط امیر حبیب الله، زمینه را برای ترویج هرچی بیشتر رقص امردها و حیزکان مهیا ساخته، باعث هجوم رقاص های ولایت به گذر خرابات شد که هنر شان حتی از طرف شخص امیر نیز خریدار داشت. این رقاص ها که از تیراه، چترال، مشرقی، شمالی و ولایات شمال افغانستان بودند، اغلب شان در عهد امانی توسط استاد غلام حسین توبه داده شده به خواندن و نواختن تشویق و تربیت گردیدند که برخی از ایشان بعد ها به مقام استادی نیز رسیدند. چون هنوز هم اجتماع ما درین زمینه ذهنیت منفی دارد، از بردن اسامی آنها خودداری می کنیم. از کثرت این رقاص ها از یک نوشته مستوفی عبدالقیوم خان (پدرکلان استاد عبداللطیف پاکدل و خسر استاد محمد ابراهیم خلیل) آگاه می شویم که در زمره ی خاطرات شان از جشن سنتی شهزاده محمد عمر فرزند امیر عبدالرحمان نوشته است که در عهد امیر یادشده گروه بزرگی از هنرمندان رقص، موسیقی و تمثیل هند وارد کابل شده و سه شب متواتر به مناسبت آن جشن برای مهمانان دربار به اجرای نمایش پرداختند. یکی از نمایشات آنها که رقص پریان بود، توسط گروه چهل نفره تمثیل می گردید، میزرای یادشده می نویسد که برای بیشتر ساختن تعداد رقاصان از بازیگران خرابات نیز استفاده نموده بودند. (خاطرات میرزا عبدالقیوم مستوفی. نسخه ی قلمی. ص ٣٣٥) وی در پهلوی این، صحنه ی رقص عبدالله تیراهی را در قریه توتوی حصارک غلزایی به تفصیل تمام شرح داده (صص ٢١٨ ـ ٢٠٩)  و در جایی دیگر از طالب بچه ی بازیگر که از مشهورترین رقاصان شمالی بود نام برده است. (ص ٣٩٤) محمد دین ژواک نیز از علاقمندی مفرط امیر حبیب الله به رقص امردها و حیزکان یادآوری نموده می نویسد که او علی گل، مومن چهارآسیایی، پیچی حیزک و دادوی حیزک را برای رقص با موسیقی لوگری، با خود به آن سرزمین می برد و همین امیرست که استفاده از زنگ و جامن هندی را در رقص امردها رایج ساخته است. (افغانی موسیقی. چاپ اتحادیه ی هنرمندان. کابل ١٣٧٠ صص ١١٠ و ١١٣) چنین است مسلمان نمایی امیران و شاهان که دفع فاسد را به افسد می نمودند.

            در هندوستان که سرزمین رقص و موسیقی است، استادان هنر رقص به صورت عموم مردان اند، ولی آنانی که این هنر را به نمایش می گذراند، خانم هایند نه مردان. زیرا ظرافتی را که طبیعت در حرکات یک زن به ودیعه گذاشته، در حرکات یک مرد مشاهده شده نمی تواند. روی همین علت است که در تمام جهان و در همه ادوار تاریخ اغلب اجرا کننده گان هنر رقص، زنان بوده اند. ولی حرکات متعصبانه ی دربارهای مذهبی نما به جای از بین بردن هنر رقص پدیده ی منفی رقص امردها را به میان آورد، آنهم به شکل بسیار ننگین و غیر هنری آن.

٦ ـ درون کوچه یی و بیرون کوچه یی دو اصطلاح تبعیض آمیز اهل خرابات است که هنرمندان هندی الاصل و افغانی الاصل توسط آنها همدیگر را توصیف می کردند. چون درون کوچه ی خواجه خردک محل زنده گی هنرمندان مهاجر هندی و وارثین آنها بود، که خود را صاحب اصلی خرابات و اختیاردار مکتب موسیقی امیرخسرو بلخی دهلوی می دانستند و هنرمندان کابل و ولایات را که به علت موقعیت مارکیتی خرابات در گرد و نواح آن سکنا گزیده بودند، یکدرجه پایین تر از خود تلقی نموده، بیرون کوچه یی می خواندند. در مقابل، آن ها نیز از اصطلاح درون کوچه یی مفهوم بیگانه و نماینده ی فرهنگ بیگانه را منظور می داشته اند.  

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤۳                      سال دوم                          فبروری۲۰۰۷