کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در مـیان لای وگل خیر است اگر نانم فتاد

بوتل تـیلم درین شـــــــــام غریــبان نشکند

عشقری

 

 

 

 

  شام هفتم دسامبر بود. از سردی هوا در کابل و مشکلات مردم نادار وفقیر صحبت های میان  دوستان جریان داشت. همه به حال مردم  بی سرپناه وبیکار وفقیرابراز دلسوزی داشتند.

 

 خبرهای تلویزیون آریانا افغانستان که با نام انجنیر احسان الله بیات گره خورده است، جلب توجه کرد. دلسوزی و تأثر دوستان بیشتر گردید. در صفحه تلویزیون دیده میشد که انسان های بیشمار حیران وسرگردان ونالان بودند. لای وگل شهر کابل همراه با هوای سردش  جلب توجه میکرد.

 

 یادم آمد که ما حاشیه نشینان بیغم وآزاد ازآن مشکلات، هنگامی که قصد سفر به افغانستان می کنیم، اکثرا تابستان را انتخاب می کنیم. ویا اگر بهار وخزان هم در نظر باشد، این سخن همیشه است که بگذار زمستان سپری شود. زیرا زمستان و سردی هوا، مشکلات زیادی را باخود دارد.

 

دریکی ازین تابستان های سالهای پسین، درمیان ازدحام مردم که تاریخ پیشینه کابل آن چنان جمعیت را بخاطر نتواند داشت، انسانهای نیز جلب توجه میکردند که خریطه های کوچک پلاستیکی نازک ورنگ پریده را دردست داشتند وبا شتاب راه میرفتند.در میان خریطه ها، کچا لو، پیاز ویا مقداری ترکاری وجود داشت. میشود گفت که شاید زن در خانه منتظر بوده است تا رسیدن مرد  به خانه، غذای شب را تهیه کند. 

یکی از روز ها از دوستی پرسیدم، خریطه ها ی نازک پلاستیکی را از کجا آورده اند ؟ گفت از پاکستان. گفتم اگر حین دویدن آن شخص کچالو ها از خریطه بیرون بیفتد، بیچاره چه خواهد کرد. گفت بارها ازین خریطه ترکیدن ها را می بینیم. ولی حالا تابستان است. زمستان اش را ندیده ای. در هر طرف کوه کوه گل ولای جمع میشود.
در زمستان اگر  کچالوها به زمین بیفتند آنها را کسی پیدا کرده نمی تواند.  ولی مشکل چنان است که صاحب کچالو نیز ماندنی نیست باید آن را پیدا کند وبه خانه برساند در غیر آن باید همه اعضای خانواده شب را با گرسنگی سحر کنند.

گفتم  مرحوم صوفی عشقری بیان این حال را کرده است :

 

درمیان لای وگل خیر است اگرنانم فتاد

 بوتل تیلم درین شام غریـــــــبان نشکند.

 

اگر کچالو تاخانه هم برسد، چون برق گاهی هست وگاهی نیست، بدون تیل بازهم کار پختن مشکل است. قصه را به دوستان میگفتم که میز مدوری در تلویزیون جلب نظر کرد.
 

وزیر مالیه دولت آقای کرزی که یکی از شرکت کنندگان میز مدور بود، در رابط با پول های که به افغانستان سرازیر شده اند ویا شاید آن را بدهند، چنین گفت: 

بیست ونه (29) ملیارد میشود.(19) ملیارد داده شده است.

یازده(11) ملیارد رادولت افغانستان گرفته است. وهشت(8) ملیارد را موسسات خارجی.

 

 دوستی دست را با تعجب در پیشانی گذاشت وگفت: از برای خدا من که تازه از افغانستان آمده ام، میگویم که از این پول ها خورد وبرد شده است. 19 ملیارد دالر بسیار پول است. خدا  دکتور رمضان بشردوست را ارام داشته باشد که تشبثی کرد وباجسارت اخطار داد که حساب پول ها روشن شود...

 

تلویزیون همچنان به انتشاربرنامه های خویش ادامه میداد. دوستی گفت، سالهاست که مردم ما نه تنها درکابل بلکه در تمام ولایت ها شام غریبان دارند.

وقتی سخن ازآنانی رفت که با دشواری زنده گی دارند، و بدون چشم داشت های مادی  وجاه ومقام درین شام غریبان زنده گی دارند،  گفته شد که صد آفرین به آنها و این همه هنرمند ونویسنده وشاعر آزاده یی که با وجود دنیای از مشکلات بارزحمتی را برشانه های خویش نهاده اند.

چه بسا شاید هم گرسنگی بکشند اما نگران باشند که بوتل رنگ  شان درین شام غریبان نشکند...

 

 

 

************

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٢                      سال دوم                          جنوری ۲۰۰۷