کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در حاشیه بازی با جمجمه ها

 

 

نصیر مهرین

 

 

 آنروز که برای نخستین بار، تصویر های از بازی عساکر المانی با جمجمه ها را دیدم، چند ساعت بعدتر نبشته کوتاهی را تهیه دیده،عنوانی سایت وزین برگنامه فانوس * فرستادم. احساسی که ازدیدن آن تصویر ها به عنوان انگیزه، ایجاد شد، در ژرفنای خویش، تعمق به چرا های افرینش و چهره های تبارز و چگونگی ها را نیز با خود داشت.
 

پیرامون موضعگیری های دولت آلمان، پیشبینی ها و انتظار های یاد شده در آن نبشته تحقق یافت. در آلمان برعلاوه وجود ماده صریح در قانون اساسی ملحوظات ومصالح این کشور نیز مطالبه میکند که بدان برخورد اعتراضی را مرعی دارند .

درقانون اساسی المان درین زمینه امده است:

«برهم زدن آرامش مرده ها و آسیب رسانی به قبور جرم است. »

 

 اما ایجاد ذهنیت چراها ودریافت عوامل وابعاد گوناگونی از سلسله موضوعات مرتبط  با آن هر روز مشغله فکری ام بوده است. زیرا مدارک و اسناد بیشتر با تصویر های بازی با جمجمه ها منتشر گردید و توجه جدی رسانه ها جمعی بدان خبرمعطوف است. زیرا به نسلی تعلق داریم که دوستان وعزیزان وآشنایان بیشماری را در خاک نهفته می بینیم.

 بحث های که در چند مورد همراه با گریه و ریختن اشک بود، گویای آن بود که تنی از هموطنان که عزیزان خویش را درین چند دهه از دست داده اند، گویی در کا سه سر جمجمه ها چشم های کسان خویش را نگریسته اند.



 

درپیامد های موضوع، هنگام پاسخ دهی به دلایل مشغولیت غم آمیز حواس در روز های اخیر، این نتیجه یک بار دیگر حاصل شده است که چگونه میتوان نماد های عمومی و کلی ازغم آمیز ترین رویدادهای چند دهه پسین کشور را دید. اما برای در یافت عوامل و زمینه های ایجاد آن ذهن را مبرا از اندیشه وتعمق رها کرد .

وقتی ار نماد کلی در چهره جمجمه های ناشناخته یاد می کنیم، کلیت قربانیان نظام نافی ارزش های انسانی متصور است که خود قربانی نیز یکی از ابعاد فجایع آن میتواند باشد. هنگامی که درکشورما حتا محل دفن یا قبر چند رئیس جمهور ناشناذخته مانده است و کسی دقیق نمیداند که محمد داوودخان، نورمحمد تره کی، حفیظ الله امین و ببرک کارمل در کجا افگنده شده اند؛ ذهنیت معطوف به ریشه یابی به قبر جویی و اسکلیت شناسی بسنده نمی کند.

خود قربانیانی را به ویژه پس از کودتای ثور وتجاوز شورویی ازمیان رفته نشان میدهد که صدها هزار انسان را به خاک وخون نشاندند و خود نیز اگر رگ وراست وبی پرده گفته آید، در یکی از بدنام ترین ومفتضحانه ترین اشکال جان همدیگر را گرفتند.
مگر میتواند تردیدی به میان آید اگر بگوییم که کسانی از وابستگان تره کی و امین و قربانیان سپاه آنها، هنگام مشاهده تصویرهای جمجمه ها اندکی این احساس را داشته اند که شاید آن جمجمه کسان ایشان بوده باشند.

این چنین است که در مقبره بزرگ تپه مرنجان که دولتیان آن را " تپه شهدا"  نامیدند و مخالفین "تپه گورها"، نیز قربانیان نظام اجبار وتحمیل و وادار سازنده جنگ مدفون هستند که چه بسا در آحرین لحظه های زندگی نیز راه  فرار می جسته اند.
بیشتر از آن اگر ادعای بی بی سی وچند نشریهء غربی رابپذیریم که احتمال جمجمه های عساکر روسی را نیز در حومه کابل مطرح کرده اند، آن قضاوت وحکم پیشین را میتوان درباره آنها نیزتعمیم داد. زیرا عساکر شوروی را دولت منفعت جوی، مداخله گر و متجاوزی به افغانستان فرستاده بود سیمای مشخص ظالمانه داشت. ور اثر همان سیاست غلط هزاران انسان آن جامعه جان خویش را در افغانستان از دست دادند

 

هرگاه پای مسولیتی در ارزیابی خسارات و تلفات چند دهه پسین در جامعه ما در میان آید، در خارج از کابل گونه های بیشماری از مظالم و قربانیان استبداد وبی حرمتی به کرامت انسانی را میتوان دید. قربانیان بیشماری که طرف تحمل ناپذیری تنظیم های اسلامی و یا تحریک اسلامی طالبان و القاعده قرار گرفته اند؛ چه در اثر جنگهای داخلی وچه در اثر صدور حکم شتابناک وصحرایی قوماندانانی که افراد مظنون ویا مخالف را کشته و در گوشه ای رها کرده و پسانتر ها تنی چند با احترام ویا  لزوم دید دیگری بر آنها خاک انداحته اند، همه قربانیان گونه های از ناهنجاری های سیاسی و چهر ه های از بی حرکتی به انسان ها هستند .

 

مهاجرینی که حین فرار از کشور جان خویش را از دست داده و درگوشه وکنار جمجمه های ایشان پوسیده است نیز کم نیستند.

ازین روست که ما فراتر و ژرفتر از درد و رنجی که بر ما هنگام مشاهده جمجمه ها هجوم میاورد، درچهره این قربانیان درس وعبرت دوره یی از تاریح کشور خویش را میشود باز بخوانیم و بدون اینکه در وجه تمایز سیاسی و فرهنگی قر بانیان محتلف غفلت ورزیم از منظر امتناع ازورود مجدد بدانها بنگریم .

 

این نیاز هنگامی بیشتر به سوی ما روی میاورد که سوگمندانه تنشهای سالیان پسین نه در جهت فراگیری فرهنگ گسست با افکار واعمال استبداد آمیز و خونریزانه بلکه در صف بندی ها وصف ارایی های کینه توزانه وسنتی ره پیموده وبا دشواری میتوان اندک چهره های از مجریان سیاست های ظالمانه وانسان کش وبی اعتنا به کرامت انسانی را سراغ کرد که بادوره آمیخته با ستم وشکنجه وخونریزی مرزبندی کرده باشند.

حضور بسا از پیشینیان مقصر در نهاد های دولتی، نبود فضای نقد وطرد آن اشکال انسان کشی، تقویه وتجهیز وتسلیح طالبان، اتخاذ سیاست هایی که زیر نام مبارزه با تروریسم، تروریست زایی رابا خود دارد با ارتکاب اعمال دلخراش وغیر مسولانه ایالات متحده امریکا، حضور فرهنگ خشونت وبیرحمی و نبود لازم وموثر صفوفی که در صحنه سیاسی راه مورد نیاز را در چشم اندازوضع کنونی بگذارد، کوشش وجدیت را بیش از پیش خواهان است. کوشش برای رسیدن به راهی که در هرگوشه وکنار آن اعدامیان را نظاره نکنیم .

این مامول مستلزم تقبیح نهاد های سیاسیی است برای جامعه ما ارمغان اش همین جمجمه ها وصد ها هزار شهید بی کفن بوده اند .

 

 

*

برگنامه فانوس به مدیریت جناب ظاهر تایمن

 

 

 

یادداشت:

 

جهت آگاهی بیشتر خواننده گان عزیز عرض میگردد که این حادثهء شرمناک اصلأ در سال 2003  رخ داده ولی  روزنامهء پرفروش آلمان بنام Bild (تصویر)، درین اواخر به تکاپوی آن دستیازید، که عکس ها و اخبار آن را روز چهارشنبه و پنجشنبه هفتهء اخیر ماه اکتوبر سال روان به نشر سپرد.
البته حکومت المان در یک نشست ویژه، این عمل را تقبیح کرد. همچنان احزاب و سازمان های سیاسی و اجتماعی سراسر المان ـ آن عمل ناشایسته را  نیکوهش کردند. وزارت دفاع المان تحقیق سریع موضوع را حکم کرد و مرتکبین آن بازداشت شده اند. ایشور داس

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣۸                  سال دوم                              نومبر ٢٠٠٦