کابل ناتهـ، Kabulnath
|
بشير سخاورز
سفر آيينه
ماه تنهايي خود را از دور مي نوازيد سفر آيينه ها آغازيد كس به شب چهره خويش در آيينه نديد شهر بي آيينه گرديد رود مستي كه غزل ها مي خواند همچو ماري كه زده نيش به خويش آرامست وان زلالين آبش كدرست شهر ديريست نديده خود را به تن آيينه وار دريا دختر كوچي نياراست خودش را امروز بچه ها بر سر ره ننشستند عشق بي آيينه مرده ست.
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٣۸ سال دوم نومبر ٢٠٠٦