کابل ناتهـ، Kabulnath
|
پرتو نادری
تنهايي
ابر ها در تمام شب باريدند ابر ها با دل من خويشاوندند آه چه لذتی دارد گريستن وقتی انسان دست هايش را بر گردن يک دوست می آويزد و بغض دلش را خالی می سازد های با تو ام تنهايي من دست هايم را بر گردن چه کسی بياويزم من دست هايم را بر گردن چه کسی بياويزم
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٣٧ سال دوم اکتوبر ٢٠٠٦