کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 

 

 



 

اگر در حیات اجتماعی، مبنای مناسبات انسانی را بر آزادی عقیده و وجدان بگذاریم هر انسان حق انتخاب دارد و گسترهً چنین حقوقی، تمام ساحات روابط عمومی را می پوشاند الا تحدید حقوق و آزادی دیگران.


پس حدود اختیارات و صلاحیت های هرفرد را در یک جامعه، مرز و محدودهً حقوق فرد دیگری تعیین می کند.


در جغرافیای سیاسی نیز چنین قاعده ای برقرار است و اصل مراعات حق حاکمیت کشورها از همین قاعده منشأ می گیرد.
 

اگر آزادی فرد را تعمیم بخشیم شامل حق گزینش باور های آئینی و معنوی نیز می شود و رکن دیگر جامعهء مدنی همین اصل آزادی مذهب می باشد.


تردیدی ندارد که فلسفه پیدایش بیشتر آئین های آسمانی، تزکیه نفس و تهذیب اخلاق آدمها می باشد و بدون شبهه یکی از علل معتبر بقای ادیان، چنین نیاز مبرم بنی نوع انسان به حسن سلوک در برابر همدیگر می باشد.


ولی در جامعهء ما بادریغ و تأسف وضع برعکس بوده است. ما نه تنها به زندگی کردن در بین عقاید و باورهای متفاوت عادت نکرده ايم بلکه پنداشته های اخلاقی و معنوی خویش را چون سلاحی در برابر از خود ضعیف تران بکار برده ایم. از همین جا اقلیت های مذهبی ما با حداکثر اجحاف و ستم اجتماعی مقابل بوده اند.


در صدسال اخیر در هر فرصتیکه تحول طلبان ما خواسته اند بنیاد های ناسزاوار و ناستودهً اندیشه ای را در سرزمین ما تغییر بدهند باعکس العمل خشن و خانه برانداز گروه های متحجر و تنگ نظر سنتی مقابل شده اند.


علت العلل شکست نهضت های مشروطه خواهی اول و دوم همین طرز نگریش متصلب به مسایل زندگی بوده است. این مخالف ها عمدتأ دو سویه بوده است. از سوی نهاد سلطنت به نمایندگی از قدرت سیاسی، در برابر جنیش تحول طلبی قدعلم کرده است و از سوی دیگر عوام الناس، در تبانی با جناح عقبگرای روحانیت و سلطنت در مقابل هواداران جامعهء مدنی علم دشمنی برافراشته اند.


اصلاحات حکومت امانی که به تبعیت از منویات و آرمانهای مشروطه خواهان دوم آغاز شده بود در تقابل با تحریکات جدی عقبگراها به ناکامی انجامید.


غایلهء ملای ملنگ که منجر به قتل صدها جوان بیگناه شده در واقع نبرد بین نو و کهنه، ترقیخواهی و عقبگرایی و شهر و روستا بود. آخر امر حکومت شاه امان الله با تحریک و دخالت مستقیم جناح مرتجع روحانیت پسگرا و دیگر یاران امپریالیسم انگلیس بکلی ساقط شد و طومار یک نهضت مدنی برچیده شد.


از آن پس تمام کوشش های نوطلبان افغانستان با چنان موانعی روبرو شد و هیچ کوششی منجر به آزادی و رهایی تودهً مردم نشد.


این وضع کماکان ادامه دارد. راه نجات ما دربازسازی اندیشه ای ما نهفته است. و بازسازی اندیشه ای نیز فقط در تاسیس جامعهء مدنی نهفته است، جامعهء که آزادی و تساوی بنی نوع انسان را در تمام ابعاد آن تضمین می کند.

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣٧                     سال دوم                               اکتوبر ٢٠٠٦