کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اظهار سپاس
 

از جناب واسع بهادری مدیر مسوؤل ماهنامهء خوشه که نبشته های استاد عبدالشکور حَکَم را برای کابل ناتهـ، وسیله می شوند، نهایت سپاسگذارم. خالق خوبیها و زیبایی ها در هرقدم و لحظه با ایشان بادا. ایشور داس

 

 

 

 

عبدالشکور حکم

 

 

کوتاه سخنی پیرامون هندوهای افغانستان

 بخصوص هندوهای کابل

 

 

 

افغانستان مهد تمدن آریایی و زیستگاه اقوام و قبایل متعدد در طول ادوار تاریخ بوده و بیش از 30 ملیت با لهجه های متفاوت درین کشور موجود است. از جملهء این همهء اقوام ساکن کشور یکی آنهم همین هندوها بشمول سکهـ ها اند که در اکثر ولایت کشور با مراسم خاص خود شان با معابد و پرستشگاه های مخصوص شان در پهلوی دیگر ملیت های ساکن کشور زیست دارند.

 

این مردم بصورت عموم پیرو آهین کهن هندو اند. کلمهء هندو اروپایی، عبارت از آریایی های از هند الی اروپا را در بر میگیرد که دانشمندان مبادی زبان و تمدن آنان را یکی دانسته اند.

 

هندو در  نوشته بعضأ بصورت (اندو) نیز آمده. اما کلمهء هندو در اشعار دری زیاد مورد استعمال دارد. بطور مثال:
حافظ شیرازی گوید:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را                بخال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

 

در مورد زیبایی هندو غنی کشمیری آورده:

 

سبزرنگی بخط سبز مرا کرد اسیر               دام همرنگ زمین بود گرفتار شدم

فضل الله حروفی گفته:

ای نفس هندووش برو ترکی مکن با من که من           سلطان صاحب قدرتم برتر کو هر هندو ترمنم

عرفی شیرازی گوید:

چنان با نیک و بد خوب کن که بعد از مردنت عرفی            مسلمان به زم زم شوید و هندو بسوزاند

ویا حافظ آورده:

حافظ گر وصل خواهی صلح کن با خاص و عام                  با مسلمان الله الله با برهمن رام، رام

 

کلمهء هندو در بسا نام های تاریخی و داستان های عامیانه و ضرب المثل ها و چهاربیتی ها و لندی ها و اعلام جغرافیایی کشور آمده. مثلأ هندوشاهان کابل، در ضرب المثل (هندو، هندو ره گفت به پیرت سلام) ویا در چهار بیتی جوان آشفتهء که به زیبا روئی چون رادو جان دلباخته (بی بی رادو جان دختر زیبای نرنجنداس برگد ملکی افغان که زبان زد خاص و عام بود) اینک یک بیت آن آورده میشود:
 

او دختر دیوان، بی بی رادو جان                  لالا ره قسم دادم که رادو ره نسوزان
 

ویا عاشق شدن جوان افغان بر هندو دختری که در عشق خود از همهء دارو مدارش گذشته و بخاطر عشق آن زیباروی هر روز درمسال را جاروب میکرد. بنایر این لندی پشتو:
 

یار می هندو ز مسلمان یم                دی یار دپاره درمسال جارو کومه
 

ویا درین آواخر (یعنی در عهد حکومت ظاهرشاه) عاشق شدن سردار محمد اسحق خان بر هندو دختری بنام «کرشا» که آن دختر از همهء هست و بودش در مقابل محبوبش گذشته و اسلام آورد و اسم (مریم) را انتخاب کرد و در قید نکاح سردار درآمد، اگرچه هندوها براین پیوند اعتراض کردند. لیکن از ترس سیاست قوماندان پولیس آن عصر دین محمد خان دلاور مهر سکوت بر لب نهادند.

 

اکنون برمیگردیم به اعلام جغرافیایی کشور، کلمه هندو در بسا اعلام جغرافیایی کشور موجود است. مثلا هندوکش که کوهیست معروف و مقرب دو رب النوع معروف آرایایی بنام (اندار) و (کرشنا) یا (آسمایی) کوه معروف در مرکز کابل و منسوب به رب النوع (سومهی) یا رب النوع مهتاب ک در دامنهء شرقی آن معبد مذکور تا اکنون موجود است.

از آثار تاریخی مربوط بدورهء هندوشاهان کابل (قرن اول هجری) و دیگر دیوار و قلعهء است که در زمان رتبیل شاهان جهت مدافعهء شهر کابل ساخته شده اند. همچنان در پای کوه شیردروازه نیز معبدی بنام «
شاه بهار» نیز موجود است. همچنان «شیوکی» مسکن قدیم مردم شیوائی منسوب به رب النوع شیوا یا «اندکی ـ هندکی» بگرام و پروان و ده ها مثال دیگر.

از قدامت این قوم البته از دوره های باستان که بگذریم، در هنگام استیلای عربها بخش مهم کشور را پیروان متعدد ادیان بشمول هندوها و دین هندوئیزم تشکیل میکرد که سلاطین هندوشاهان کابل نمونهء آنست که ارباب النواع متعددی را پرستش میکردند و دارای معابد و درمسال و آشرم ها [آسایشگاه ها] بودند و اکنون هم دارند، همچنان رایان کابل وغیره.

چون سلطهء عربها بر کشورما آغاز و بعدأ ایستیلا گردید، بسیاری از پیروان مذاهب متعدد بدین اسلام رو آوردند و بعضی ها بدین آبایی شان تا امروز باقی ماندند که همین هندو ها اند.

شاعری می گوید:

خون خود را گر بریزی بر زمین                 به که آب روی ریزی برکنار

بت پرستیـــدن به از مردم پرست                 پند گیر و کار هندو گوشـدار

 

نام های رای و رانه و نظاهر آن تا اکنون مروج است، اما در گذشته ها، رتبیل (رتن پال) معاصر یعقوب لیث ویا راجه جیپال معاصر سلطان محمود غزنوی، ویا «رای» هاییکه در قشون بهرامشاه غزنوی خدمت میکردند و به مقابل قشون علاوالدین غوری جنگیدند، چنانچه علاوالدین چنین آورده:

بهرامشاه بکینهء من چون کمانی کشید           کــــــــــندم به نیزه از کمر او کنانه را

پشتی خصم گرچه همه رای و رانه بود          کردم بگرز خورد سر رای و رانه را

 

در هنگام حملات چنگیز خونریز و تیمور خونخوار تمام اهالی کشور دچار مصیبت عظیم گردیدند که هندوها نیز از این سیل پراگندگی بی نصیب نماندند و مورد چپاول و تاراج و کشتار قرار گرفتند.

 

در داستانهای فلکوری روایات زیاد از صبر و تحمل، رنج و مشقات، شهامت و بردباری، عشق و دوستی، وفا به عهد، راستی و درستی و امانتداری این قوم مشهوراست، در عشق و عاشقی و مخصوصأ در وفای زن هندو به شوهر زبانزد عام و خاص است. شعر:

 

چون زن هندو کسی در عاشقی مردانه نیست            سوختن بر شمع مرده کار هر پروانه نیست

 

متن کامل این شعر در ختم همین نوشته آورده میشود*

 

مشهور است که سلطان محمود غزنوی بر زیبا رویی چون ایاز ایماق دل باخت. شعر

 

محمود غزنوی که هزاران غلام داشت          عشقش چنان گرفت که غلامی غلام شد

 

یا عشق ظهیرالدین محمدبابر بر زیبا پسری افغان بنام "بابری" که بابرشاه در فراقش چنین ناله سر میداد:

 

هیچکس چون من خراب و عاشق و رسوا مباد          هیچ محبوبی چون تو بیرحم و بی پروا مباد

 

همچنان عشق شیخ «سرمد» کاشانی متصوف بزرگ، شاعر و عالم عصر برهندوی پسری مقبول و ظلمانی صورت که سخت معروف است:

 

سرمد در دین عجب شکستی کردی               ایمان به فدای چشم مستی کردی

با عجز و نیاز جمله نـــقد خود را                 رفتـــی و نیاز بت پرستی کردی

 

برمیگردیم به صفحهء از تاریخ:

 

ظهیرالدین محمدبابر در تزک بابری آورده « در ولایت کابل مرکز خراستان اقوامی اند که به عربی، فارسی، ترکی، هندی، افغانی، [پشتو] پشه ئی، پراچی، وایگری، و لقمانی وغیره سخن می گویند، این مقدار از اقوام مختلف و الفاظ متمایز معلوم نیست که در هیچ ولایتی بوده باشد.»

 

البته خلت نژادی و مذهبی باعث وحدت است. یک از بازمانده گان بابر در هند جلال الدین محمد اکبر است، شیفته اخلاق، وفا، زیبایی و مروت هندوها شده با زن هندویی بنام (جوده بائی) ازدواج کرد و تمام مراسم هندوها را احترام میکرد و در قصر خود راه داد. همچنان عدهء از هندوهایی بودند که با زنان مسلمان پیوند داشتند.

جلال الدین محمد اکبر اولین امپراطوری در هند بود که مراسم (ستی) که هندوها بعد از مرگِ شوهر، زنش را نیز زنده با وی می سوختاندند، منع قرار داد.

 

در دورهء اضمحلال و فتور در کشور ما هندو های افغان بیشتر صدمه دیدند. زیرا کاروبار اینها اکثرأ تجارت بود و حتی جزیه را که سالیانی در کشور متروک شده بود؛ امیر دوست محمد خان برقرار کرد که تا عصر حبیب الله خان دوام داشت.


امیرحبیب الله خان هندوهای کشور را مجبور به پوشیدن لباس زرد و نصب قشقه در پیشانی هنگام گشت و گذار شان در بازار های عمومی وضع کرد. در حالیکه از نگاهء شکل و قیافه بین هندو و مسلمان هیچ فرق دیده نمیشد. در بعضی نقاط کشور حتی زنان هندو را فراموش کرده به زبان پشتو یا دری فارسی تکلم می نمایند.

 

اعلیحضرت امان الله خان آزادی مذهب را محترم میشمرد. لذا هندوها مجبور نبودند که لباس زرد بپوشند ویا قشقه بزنند ویا جزیه بدهند. لذا هندو ها ازادی خود را یافتند و در امور سیاسی و اقتصادی و عرفانی کشور شان سهم فعال گرفتند، که می توان از خدمات هندوی مبارز افغان روان شاد دیوان نرنجنداس برگد ملکی نام برد که بحیث عضو هیأت افغانی در مذاکره منظوری برای استقلال افغانستان اشتراک کرد، این هندوی مبارز در امور توسعهء معارف خدماتی قابل قدر به وطنش انجام داد و حتی دو دخترش بنام های (رادو) و (انجو) به مردم هندو بصورت معلمه تدریس میکردند. این دو در زبان و ادبیات دری معلومات کافی داشتند. با افسوس فراوان که دولت نادری دیوان مذکور را بجرم همکاری به امان الله خان با عدهء دیگری هندوها مورد خشم قرار داد و جایداد و زمین و اموال و دارایی شان را ضبط کرد.

 

یکی دیگر از هندوهای خیراندیش کشور (موتی سنگهـ) از سکهـ های افغان از گذر سکهـ بچه ها بود که سرای خود واقع سراجی به کرایه وقف مکتب کرد که در این مکتب پسران هندو و مسلمان مشغول فراگیری دروس بودند.

افسوس فراوان که این مکتب در عصر نادر و بازمانده گانش به زندان مبدل گردید. تا اینکه در هنگام صدارت اقای محمد یوسف نظر به شکایات مردم منطقهء شوربازار و هندو گذر و خرابات به انتقال زندانی ها از سرای موتی شده و سرای مذکور دوباره به صاحبش مسترد گردید، که بعد از ترمیم . مرمت دوباره به مرکز تجارتی و بعدأ به سرای چوب فروشی مبدل گردید. این سرای در گذرشوربازار در آستان گذر پندت ها موقعیت داشت که در جنگ های تنظیمی حکومت ربانی با حزب اسلامی گلبدین حکمتیار بکلی ویران و با خاک یکسان گردیده و از بین رفت.

 

یک هندوی دیگر افغان دست به تاسیس قهوه خانهء واقع در پل باغ عمومی بنام کافی (مترسنگهـ) زد به مرکز تجمع جوانان انقلابی بود که جوانان انقلابی دور هم می نشستند و به مباحثات سیاسی می پرداختند. مشهور است که عبدالخالق شهید (قاتل نادرشاه) با یارانش اکثرأ به کافی می آمدند و دور هم می نشستند و به مباحثات سیاسی می پرداختند این کافی که مورد تعقیب حکومت وقت بود، پس از ترور نادرشاه ـ صاحب کافی مورد پیگرد پولیس دولت قرار گرفت و کافی (مترسنگهـ) مسدود ساخته شد.

کوتاهء سخن هندوان افغان بدون در نظرداشت مذهب، در پهلوی برادران مسلمان خود در همهء امور کشوری مشغول فعالیت بودند و هستند. این قلم شخصأ در مکتب ابتدایی خواجه کرام الدین واقع سه دکان عاشقان و عارفان (رح) پهلوی ماموریت سمت تندور سازی با عدهء از برادران هندوی خود مشغول درس بودم که نام چند نفر آن تا هنوز در خاطرم است بطور مثال دولت رام، بنسری لال، کمار وغیره با من مکتب را تا صنف ششم ختم کردند و همه شامل لیسهء غازی واقع صدارت پیش روی باغ ارگ شدیم (بعدأ مکتب غازی از صدارت انتقال و در کارته چهار رفت) البته دیگر هندوهای هم مکتبی ام به دیگر لیسه ها شامل و بعد از ختم لیسه ها هر کدام به فاکولته ها مشغول درس شدند که از انجمله نصیب من فاکولته ادبیات بود از جمله عدهء از همصنفی هایم شامل دوره مکلفیت عسکری شدند. (هندوها مانند دیگر ساکنین مسلمان کشور دارای تذکره تابعیت بوده و مجبور به سپری نمودن دورهء مکلفیت عسکری بودند) البته غیر از یهودی ها.

 

زمانیکه از فاکولته ادبیات و بعد از سپری نمودن دورهء مکلفیت عسکری به صفت معلم در لیسهء نادریه مشغول تدریس شدم به دها شاگرد رسیده و فعال بشمول شاگردان هندو به جامعه تقدیم کردم که هر کدام آنها در امور پیشبرد کشور خود تا امروز فعال اند.

اکنون از مردان رسیده و فعال هندو های کابل بطور نمونه نام میگیرم البته هندوان ولایات کشور بحث جداگانه می خواهد.

مرحوم داکتر بالمکند داس فارغ فاکولته طب و بعدآ داکتر و استاد پوهنثی طب داخله و طب عدلی مرد مبارز و سخاوت مند که اکثرأ از مردمان غریب حتا فیس نمی گرفت. تاتوان داشت به نادران کمک میکرد.

موهن سنگهـ فارغ فاکولته طب و بعدأ استاد در همان فاکولته. داکتر فقیر چند داکتر داخله و اطفال در شفاخانهء جمهوریت.

در امور دواسازی مدن لال و اتم سنگهـ مالک دواخانه "احمدشاه بابا" در طب یونانی داکتران در تهیهء ادویه یونانی عطاران بودند. در امور نجوم، تعویز و کف شناسی مرحوم لالا قندی هندوی گذری پدر تهاری لال صراف بانک ملی افغان و عده دیگر.

در امور تدریسی باید از محترم جنت کمار که ابتدا معلم لیسه امانی و بعدأ سرمعلم در آن لیسه بود. در پیشبرد امور موسیقی در رادیو و استاد در  مکتب موسیقی مرحوم پران ناتهـ غنیمت میشود نام برد.

 

اساسأ در دورهء صدارت شاه محمود و محمدهاشم خان حقوق مدنی و آزادی های قانونی هندوان کلأ یا حداعظم تحریم گردیدند.

 

در دوره حکومت های به اصطلاح کمونیستی عده از هندوان روی جبر و تهدید ویا نظر به ارادهء شان شامل حزب خلق و پرچم شدند و کسانیکه از شمولیت به حزب انکار میکردند، از طرف اعضای حزب تهدید می شدند. در دوران به اصطلاح جهاد سهم هندوها به شمول سکهـ های افغان در کمک های مالی به مجاهدین جهت نجات استقلال کشور از سلطهء روسها قابل قدر است. با دریغ فراوان که در  دوران حکومت مجاهدین هندوها مانند مسلمانان دچار مصایب و چپاول، قتل وغارت اموال قرار گرفتند. مانند دیگر ساکنین کشور مجبور به مهاجرت از وطن آبایی شان به کشور های  بیگانه گردیدند.

 

در دورهء طالبان پاکستانی، هندوها بازهم دچار مشکلات و تهدید و سکنجه و تارج و چپاول قرار گرفتند و حتی مجبور به نصب قشقهء در پیشانی و پوشیدن لباس زرد جبری گردید حتی باید دروازه های خانه های شان را رنگ زرد میکردند.

 *

 

از شبیم شوهر او را پاک تربت خانه نیست              دیدهء او آشنای صورت بــــــیگانه نیست

خو گر جذبات سفلی این بت جانـانه نیست                بر هوا و حرص دنیا واله و دیوانه نیست

                            چون زن هندو کی در عاشقی مردانه نیست

                            سوختن بر شمع مرده کار هر پروانه نیست
 

نـــیک خصلت پاک طینت راست گو عصمت باب               در نظام عالم امـــکان حیاتش لاجواب

شافی درد حیات و همدم عهد شبــــــــــــــــــــــاب             صبح پیری می کند روشن مثال آفتاب
 

                            چون زن هندو کی در عاشقی مردانه نیست

                            سوختن بر شمع مرده کار هر پروانه نیست
 

نیست هندو زن بجز شوهر پرستار دگر                   جز وفا کوشی نه دارد در جهان کار دگر

غیر شوهر دلبری دارد نه دلدار دگـــــر                   در سر او نیست شوق ســــیر گلزار دگر
 

                            چون زن هندو کی در عاشقی مردانه نیست

                            سوختن بر شمع مرده کار هر پروانه نیست
 

در نگاه شرم بارش جوهر پاکیزگی               در نایاب شرافت اختـــــــــــر پاکیــــــــــــزه گی

جان عفت روح پیـــــکر پاکیزگی                لالهء فردوس الفت گـــــــــــــــــــــــوهر پاکیزگی
 

                            چون زن هندو کی در عاشقی مردانه نیست

                            سوختن بر شمع مرده کار هر پروانه نیست
 

ناخدای کشتی عمر روانش شوهر است               در تفیتش حاصل هر دو جهانش شوهر است

اختر تقدیر و مهر آسمانش شوهر است               ظل قدرت رونق کاون و مکانش شوهر است
 

                            چون زن هندو کی در عاشقی مردانه نیست

                            سوختن بر شمع مرده کار هر پروانه نیست
 

جو شوهر در نگاهش حاصل لطف و کرم                از پی خوشنودی او میکشد رنج و ستم

در ره عشـــــق و وفا باشد زبس ثابت قدم                 مثل قسمت شامل احوال شوهر دمــبدم
 

                            چون زن هندو کی در عاشقی مردانه نیست

                            سوختن بر شمع مرده کار هر پروانه نیست
 

بر جبین تابناکش حــــس تــــــــــنویر وفا                 در نگاه سرمه گیــنش ثبــت تحریر وفا

در لب خاموش سوز و ساز تــــــقریر وفا                 هر ادای جلوه بارش عین تصـــویر وفا
 

                            چون زن هندو کی در عاشقی مردانه نیست

                            سوختن بر شمع مرده کار هر پروانه نیست

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣۶                         سال دوم                               اکتوبر ٢٠٠٦