کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

خلیل الله خلیلی

 

 

 

سرود آریایی

(آخرین سوار)

 

 

 

ابر آشفتهء ارغند سیاه

گشت از قلهء شمشاد بلند

شام هم پردهء تاریک مخوف

با سراپای سپین غر افگند [١]

 

 

باد باطرهء آشفتهء موج

مست می آمد و بازی میکرد

گاه با گیسوی سر و آزاد

بی جهت دست درازی میکرد

 

دورترف رود خروشندهء مست
تند و مواج و خروشان و کبود

چون سیاهی همه تن جوشن پوش

پیش می آمد و می خواند سرود

 

ظلمت آهسته در آغوش کشید

برج و با روی جلال الدین را [٢]

 

ناگهان در پی آن شام سیاه

ناله ای از دل صحرا برخاست

«سیل» زان نالهء جانکاه حزین

چون سپندی شد و از جا برخاست

 

دید کز دور سواری پیداست

لرزلرزان چوبکی سایه بر آب

گاه می افتد و گه می خیزد

دست رفته ز عنان یا ز رکاب

بر سر است (براییدان) بود [٣]

 

چشم بگشود (براییدن) و کرد

منفعل و از بر اطراف نگاه

گفت کشتند و به خون آغشتند

افسر و رایت و سردار و سپاه

 

جنگویان دلیر افغان

شیرمردی و شهامت کردند

بر سر چشم کبودان فرنگ

چه بگویم، چه قیامت کردند

 

چه سپاهی، چویکی ابر سیاه

مست و شوریده و تند و سرکش

مرگ میریخت از آن چون باران

غیظ می جست از آن چون آتش

 

چشم، کانون فروزان از خشم

سینه، دریای خروشان از کین

حملهء چون برق شتابان به زمین

 

آب این مرزبو آتش زا

خاک این قوم بود غیرت خیز

کوه باشند گران، وقت ثبات

باد باشند سبک، روز ستیز

 

(سیل) فرمود که شیپور زنند

گردگردند به یکجا لشکر

بی سر قلعه فروزند آتش

که شود گمشدگان را رهبر

 

صبحگاهان چو از این کاخ کبود

افسر مهر نمایان گردید

باز در طارم مینایی چرخ

تخت جمشید زرافشان گردید

 

(سیل) بر کنگره قلعه نشست

خیره بر دامن صحرا نگریست

دید چون ینست ز لشکر اثری

زار بر خویش چودر یا بگریست

 

چشم خونیار به بالا افگند

دید چیزی ز هوا می آید

مست و مغرور عقابی از دور

به فضا بال گشا می آید

 

هست در جنگل آن پارچه ای

که از آن پارچه خون می ریزد

گفت این خوندل لشکر ماست

که چنین زار و زبون می ریزد

 

(سیل) ماتمزده از جا برخاست

مرغ آزاد، به کهسار نشست

پرچم حق به فضا گشت بلند

عل ظلم، نگونسار شکست

 

 

 

١ سپین غر، نام سلسله کوهیست در شرق افغانستان

 ٢ مراد از باروی جلال الدین، قلعهء نظامی جلال آباد است که نیروهای انگلیسی در آن مستقر بودند.

 ٣ داکتر براییدن نام طبیب انگلیسی نیروهای انگلیس در کابل بود و او تنها فردیست که از میان بیست هزار نفر انگلیسی در راه کابل جلال آباد از حملات افغانها جان بدر برد. این واقعه در شوال 1275 ق برابر 1841 میلادی اتفاق افتاده است.

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٣                          سال دوم                               اگست/ سپتامبر ٢٠٠٦