کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

نعمت حسینی

جرمنی

 

 

تاء ملی روی یک شعر طرزی

 

 

 

 

بدون تردید وشک، محمود طرزی، قیافه ی برجسته ادبی و درخشانترین قیافه ی مطبوعاتی ما، درنیمه ی اول قرن پیشین است. باید معترف بود، که محمود طرزی قیافه ی کلیدی پدیده ای روشنفکری ومشروطه گرایی در افغانستان بوده است.
 

ناگفته نباید گذاشت، که محمودطرزی در یک دوره ای خیلی عقب افتاده گی سیاسی و فرهنگی، دیدگاه هایی را عرضه می کند که درشرایط آن وقت، درحقیقت تحول زا بوده است. این که از دیدگاه امروز دیدگاه های وی ـ چه در شعر وچه دراندیشه ـ درکدام سطح قرار دارد، حرفی است جدا وسخنی است دیگر. اما در اثارش به ویژه درشعرهایش، ما حتا بازتاب جنبه یی ازمدرنیته ی سطحی تخنیک گرایی را می نگریم.

 

باید از یاد نبرد، که بدون شک، تخنیک امروز ارتباط مستقیم باپدیده ای مدرنیته دارد، ولی پدیده ای مدرنیته، خیلی وسیعتراز دیدگاه تخنیک گرایی محض است. خلاصه شدن پروژه ای مدرنیته را به دیدگاه تخنیک گرایی محض آدرنو مستقیما" و شدیدا" مورد انتقاد قرار می دهد.
واژه ی تخنیک
( تکنیک) که ریشه ی آن به واژه ی Tekhne می رسد، یک معنای آن آفریدن است. هایدگرمی نویسد: نکته ای اساسی در تخنه نه کنش ساختن بود ونه کاربردافزار. نکته در برداشتن حجاب بود. اگر تخنه تولید دانسته می شد، به دلیل برداشتن حجاب بود ونه به دلیل نظم آفرینی .(١)

 

بااین پیش نوشتار، می خواهم بگویم، که به باورمن، دررابطه به گذشته گان، حتاباوجود احترام عمیق به محمود طرزی، نباید دیدگاه انتقادی را ازدست داد. درغیرآن، به این نظرکانت: خروج از نابالغی هرگز و هیچگاهی دست نخواهیم یازید وهمواره در بند قیمومیتUnmndigkeit یک دیدگاه ترافرازنده ای انتقاد ناپذیرخواهیم ماند. و قیمومیتUnmndigkeit درحقیقت، خودش دشمن بزرگ نوآوری وخلاقیت است. به هررنگ، توجه کنید به این شعر شادروان طرزی:
 

 

 

به حیرت شدم که این صدا ازچیست
چه جایست اینجا؟ که بس غم فزاست
که باز آن صداآمد با غم و ناله گفـــت
که این روم روم یلی ملک اجدادماست
زن ومرد و پـیر و جوان بی گــناه
همه کشــته ی قتــل عامیــم راســت
اگــرپرسی از قــا تل ما که کیست
زصرب ز یــونان و بــلغاریا ســت
وگــر از گناهم بپــرسی که چیست
به جز بغض دین فکـر دیگر خطاست
نه عسکر بودیم ونه تـیـغی زدیـم
چرا کشته گشتیم حیرت رواست (٢)

 

ما اگراز زمان اسکندرمقتونی ( (Grosse Alexander  334ق م بگذریم، معلوم نیست که، محمودطرزی ازکدام دیدگاه سیاسی یا جغرافیایی، صربستان وبلغارستان و یونان رادشمن ما پنداشته است، به ویژه صربستان و بلغارستان را؟ درحقیقتف بلغاریا وصربستان با پدیده ای سیاسی وفرهنگی افغانستان کاملا" بی ارتباط است.

 

یونانی ها، صربی ها و بلغاری ها را به خاطر لشکرکشی های ترکیه عثمانی، می توان دشمن ترک ها قلمداد کرد، ولی ما، هرگز با صربی ها وبلغاری ها از نگاه فرهنگی وتاریخی طرف نه بوده ایم .

 

به باورمن، چون شادروان طرزی حدود دو دهه درسرزمین ترکیه در غربت به سر برده است، دراین شعر شدیدا" تراکم اندیشه و باورمردم آن دیار را می نگریم.

 

رویکرد ها:


١ـ احمدی، بابک، مدرنیته و اندیشه ی انتقادی، چاپ چهارم، 1380خ، تهران.
٢ـ س. ن ، محمود طرزی،١٣۶٧خ ، مطبعه دولتی ، کابل.

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٤٣                          سال دوم                               اگست/ سپتامبر ٢٠٠٦