کابل ناتهـ، Kabulnath
|
آرش آذیش
خاطره
در بامدادی پاکیزه
عصمت آسمان ِ آبی را
به یادت مرور می کنم
نه موجی از دریا
نه آوایی ازبالا
تُـرا می جویم
تنها وتنها تورا .
داد میزنم؛
دوستــــــــــــــــــــــــــــــت می دارم......
گناه به رقص بر می خیزد
موج ها و صخره ها
به هم می آویزند
من دوباره فریاد سر می دهم
آ ری
آری
می خواهمــــــــــــــــت......
وصخره ها موج ها را
به آغوش می کشند.
برکلی کالیفورنیا 1اکتبر دوهزار
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٣٢ سال دوم جولای/ اگست ٢٠٠٦