کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

دپلوم انجنیر خلیل الله روؤفی

 

تا چند این همه خون؟؟؟

چرا جهان در برابر تجاوز اسرائیل،
خاموشِِ خاموش است؟؟؟

 

 

 

 

 

"جنگ" را "ادامۀ سیاست با وسایل دیگر" تعریف کرده اند. در جهان امروز اما ممالکی را سراغ داریم، که "جنگ" را "سرلوحۀ دکان" خود ساخته اند. اینان چون امیال شوم خود را از طرق صلح آمیز برآورده ساخته نمیتوانند، دست بدامان جنگ میبرند. بعض کشور ها در نتیجۀ جنگ و غـصب سرزمینهای دیگران بوجود آمده اند و یا که بوجود آورده شده اند. ممالکی با رقبۀ بزرگ و به پهنای یک "بر اعظم" و قارۀ عظیم، فقط بر اثر تسلط بر ضعیفان، میتوانستند بوجود آیند. اما وجدان آگاه میتوانست حدس بزند، که مردم سرزمینهای منکوب و اشغال شده، روزی بپا خواهند خاست و برای احیای حقوق از دست رفتۀ خود، دست بکار خواهند گشت.

 از زمانی که مضمون "تا چند این هـمه خون و جهان هـمچنان تماشاچیست؟" را نوشتم (1) و ضمن آن تجاوز جنایتکارانۀ دولت روسیه را بر مردم شجاع اما بیدفاع چچنستان بباد انتقاد گرفتم، هفـت سال میگذرد. دولت جبار فدراتیف روسیه که از هـشتاد و هـشت جمهوریت و واحد اداری مختلف تشکیل گردیده، اساس زمامداری خود را بر زور و تجاوز و سرکوب ضعیفانِ منکوب، بناء کرده، تا این سرزمین پهناور و بی سر و پا، از پا نیافتد و ازهـم نپاشد. بعد از فروپاشی اتحاد شوروی و زاده شدن پانزده مملکت مستقـل از بطن آن، سیاست اکثر این کشور های نوپای و نوزاد، بر نوک برچۀ ظلم و سنان ستم ابتناء گردید. زمامداران ممالک آسیای مرکزی ــ از قزاقـستان گرفـته تا ترکمنستان ــ فقط یک امر را در صدر امور روزمرۀ خود قرار داده و محض یک نکته را می شناسند؛ زور را، زور را و فـقـط زور را.

ده قرن پیش "سیاست" را در ملک ما در معنای « زهـر چشم نشان دادن، تنبیه نمودن و به اصطلاح عوام کابلی "نسق کردن" رعایا» می دانستند. ابوالفضل بیهقی ــ منشی مشهور دربار مسعود غزنوی و مؤلف "تاریخ بیهقی" یا "تاریخ مسعودی" ــ ضمن وصف عدل سبکتگین، پدر سلطان محمود، داستان فیلبان و متظلم را می آورد، و اینکه پیلبان را بجرم غصب مال مردم به درخت ببست و بدیار عدم فـرستاد. گوید: « ... امیر فرمود تا رسنی آوردند و پیلبان را به رسن استوار ببستند و متظلم را هزار درم دیگر بداد و درخت خرما از وی بخرید، و حشمتی بزرگ افتاد، چنانکه در همه روزگار امارت او ندیدم و نشنیدم که هـیچ کس را زهره (2) بود که هیچ جای سیبی به غصب از کس بستدی. و چند بار به بُست رفتیم و پیلبان بر آن درخت بود. آخر رسن ببریدند و مرد از آنجا بیافتاد. و از چنین سیاست باشد که جهانی را ضبط توان کرد » ( صفحۀ 674 تاریخ بیهقی، چاپ داکتر خلیل خطیب رهبر، تابستان 1373، انتشارات مهتاب )

 هیهات که در روزگار ما نیز، "سیاست" هم آغوش زور و توبیخ و مُجازات، و بلکه عین "جنگ" است.

از وقتی که اختطاف کنندگان فـلسطینی یک عسکر اسرائیلی را ربودند، از زمین و هوا بر مردم مظلوم، بیگناه و بیدفاع فـلسطین خون و آتش میبارد. دولت غاصب و زورگوی اسرائیل که از روز تأسیسش تا امروز، فقط از زور و ظلم و تطاول کار گرفـته، با تجاوز عریان دوازده روز پیشش بر نوار غزه، یک بار دیگر چهرۀ شدادی خود را نشان داد. اردوی زورگوی اسرائیل با تهاجم گسترده و دوامدار خود در باریکۀ غزه، آنچه در توان دارد دریغ نمیکند و با قوای زمینی و هوائی سرزمین مظلوم فـلسطین را میکوبد؛ و جهان خاموشِ خاموش است. عمال جفاکار اسرائیل، وزراء و وکلای دولت فـلسطین را به زندان می اندازند و جهان خاموشِ خاموش است. سپاهیان سفـاک اسرائیل وزارتخانه ها و دوائر دولتی فـلسطین را از بیخ میکنند و فرش زمین میسازند و جهان خاموشِ خاموش است. قوای مهاجم رژیم درندۀ اسرائیل دهها فـلسطینی بیگناه را از دم تیغ میگذرانند و این کشتار را هرروزه دنبال میکنند و جهان خاموشِ خاموش است. نه از عرب صدای اعتراضی بلند میگردد و نی از عجم. نه شرق نیم نگاهی بر حال ویران فـلسطینیان می اندازد و نه غرب. از حنجرۀ سازمان ملل ــ این مِلعبۀ زورگویان دوران، که بناحق دل بدان بسته ایم ــ نیز صدای اعتراض برنمیخیزد. گوئی جنگل و قانون جنگل حکمفـرما گردیده و "زورآور" باید "کمزور" را بدرد. همانطور که گفـته اند "زور قالب ندارد"، میبینیم که زور اسرائیل ــ و در واقع زور امریکا ــ در هیچ قالبی نمیگنجد، نه در قالب شرق و نی در قالب غرب. گوئی جهان باید به دهـل اسرائیل و امریکا برقصد.

چقـدر شرم آور است، که ممالک غربی و ملل متحد پیوسته از فلسطینیان میخواهـند، تا گروگان اسرائیلی را رها کنند، ولی هـیچ کسی از "ترور دولتی" اسرائیل لب به سخن نمی گشاید. مثلی که "ترور" فقط در میزان کوچک مردود و مذموم است. کس نمیپرسد، که چرا دول غاصب و جابر، دست به ترور و دهـشت میبرند؟؟؟ از نگاه زورگویان "ترور" فقط در پیمانۀ محدود "مذموم" است و "دزد" آنست که خس را بدزدد، نه آنکه عالمی را در جیب زند. از دید ایشان فقط "خس دزد" دزد است، نه "شاهـدزد". آنکه یک نفر را میکشد قاتل است، ولی دولتی که یک ملت مظلوم و بی دفاع را تباه ساخته و پیوسته ترور میکند، نه غاصب است، نه جابر، نه ظالم و نه.... و لعنت خدا بر چنین نظم جهانی!

 

 

توضیحات :

 

1 ــ این مضمون در شمارۀ دهم "فصلنامۀ رنگین"، چاپ آلمان، ( زمستان 1378 ) و همزمان با آن، در هفـته نامۀ "امید" آذین بست.

2 ــ "زهره" در معنای "جرأت" که ده قـرن پیش در بین دری زبانان تداول داشت و بیهقی ــ آن مؤرخ راستگو ــ آنرا در اثر مشهور خود بسیار بکار می بندد، هنوز هـم از زبان عوام کابلی شنیده میشود.

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣١                          سال دوم                                   جون/جولای ٢٠٠٦