کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

بخش اول

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

                                 خط دیورند،

                                        انگیزه ها، پیامدها، و دورنما ها

 

نصیر مهرین

 

(فشرده ی از یک متن مفصل)

بخش فرجامین

 

 

شخصی مانند داوودخان که برنامه های بلند بالایی را غرض رشد اقتصادی و اجتماعی وعده داده بود و منابع تمویل آنرا از کمک ها و قرضه هابیست حصول میکرد، برخی از منابع مهم را از دست داد. زیرا اتحاد شوروی و متمدین کمرشکسته آن به تنهایی نمیتوانستند همه خواسته ها را برآورده سازند. از سوی دیگر آرزوی شوروی نمیتوان تردید کرد ایجاد خشونت، تشنج بیشتر و مشغول سازی پاکستان در بحران های فزاینده بود. پس توقع طرف شوروی از تداوم درگیری و دشمنی با پاکستان بود. این آرزو داوودخان را در دوراهی میگذاشت تا یکی را انتخاب کند. ادامه وضع پدید آورده پس از کودتای 26سرطان ویا عقب نشینی به سیاست های دههء چهل خورشیدی داوودخان نتیجه تشنج کفیر را آزمود، در عمل دید که دولت پاکستان از چنان امکانات بهره مند است که حتا کودتای را سازمان بدهد و قیامهای خورد و کوچک را علیه رژیم داوود کمک کند که حیات رژیم را در معرض خطر قرار میداد. اما دولت افغانستان در بهره گیری و چشمداشت چنان حرکات و قیام ها دست خالی ار میدان بدر شد.

 

برخی از سرکوب شده گان و ناراضیان افغانستان که روانه پاکستان شده بودند، در ظرفیت های جدید علیه دولت داوود بهره مند شدند. در حالیکه طرف پاکستان برخی از رهبران بلوچ و پشتون را در همه جا زندانی کرده، توانایی سرکوب بیشتری را داشت. رهبران پشتون و بلوچ داخل افغانستان نیز غیر از اینکه مهمانان اسوده طلبی شوند، نمیتوانستند نقش کار ساز و مؤثری علیه دولت پاکستان برجای بگذارند.

 

چنان بود که داوودخان عقب نشینی دپلوماتیک و ظریفانه یی نمود. در خلال چانه زنی های سیاسی با ذوالفقار علی بهوتو؛ به آن بسنده کرد که رهایی رهبران بلوچ و پشتون از زندانها، برای او بینی خمیری بسازد و پذیرایی پرشکوه و مجلل بهوتو از داوودخان در پاکستان، رو پوشی به چهره تحقیر شده و شکست دیده او گذاشت.

 

داوودخان که در دهه سی خورشیدی، هنگامی که صدراعظم افغانستان بود و مسأله تشنج با پاکستان را داغتر کرد، در زمان ریاست خود سیاست تشنج آمیز و عقب نشینی از آن، هر دو را آزمود. اما مسأله یی بنام خط دیورند و چگونگی یک خط مشی سیاسی واقعبینانه و روشن در قبال مردمان پشتون و بلوچ در همان روال سنتی خود برجای ماند.پ

 

از طرف دیگر، آن عقب نشینی داووخان که لزوم دید گروهی از همکاران وی و با توجه به نقش او، نتیجه عبرت و تصیم او بود، واکنش های سایر حلقات را بازتاب نمیداد. به خلوص که تعدیل مواضع داوود خان گسست نسبی از شوروی و مراجعه با کشورهای که دوست آنکشور نبودند را نیز با خود داشت، نارضایتی اتحاد شوروی و عکس العمل حزب دموکراتیک خلق افغانستان را بایست در پی می آورد.

 

پس از کودتای ماه ثور، طرح خط دیورند و مسأله پشتونستان، منعکس کننده مواضع حزب حاکم بود. تردیدی نبود که مناسبات دو کشور به نوع بی سابقه یی متشنج میگردد. از انگیزه های شناخته شده پیشتر گفتیم. اما نتایجی که بار آورد در شکستن کمر آن حزب بسیار مؤثر بود. میشود گفت که تمامی کمکهای که مخالفین دولت وابسته به اتحاد شوروی، یعنی امریکا، مصر، کشورهای عربی، چین و کشورهای اروپایی در اختیار سازمانهای مجاهدین میگذاشتند از نظر دولت پاکستان میگذشت و با درنظرداشت لزوم دید آن دولت در اختیار آنها قرار میگرفت. سیاست دشمانه یی از هر دو طرف در پیش گرفته شد. تمامی کمکهای طاقت فرسای شوروی از طرف آنچه مخالفین از طرف پاکستان در اختیار مجاهدین میگذاشتند، خنثی میگردید. دولت پاکستان، نه تنها با استفاده از فرصت غم تسلیحات خود را خورده و کمک های هنگفتی را بدست می آورد، بلکه در ادامه سیاستی که هنگام مرحله نخستین ریاست داوودخان از طرف بهوتو در پیش گرفته شده بود، با شدت وحدت بسیار، ابتکار عمل مداخله گرانه را تا سرحد قیام و وسیع شدن مخالفین شوروی در افغانستان حاصل کرد. حتا معاهده ژینو را در عمل بدو نخود نخرید. در واقع این بار پاکستان مصمم شده بود تا نشان دهد که اگر خط دیورند پذیرفته نمیشود این پاکستان است که با دنبال کردن آرزو های تسلط خواهانه در افغانستان نخواهد پذیرفت. سازمانها و احزاب جهادیی که به دولت پاکستان نزدیکتر بودند، موضعگیری های ایشان در رابطه با آن خط سرحدی بیشتر همنوایی با دولت پاکستان را نشان میداد.

در دوران حاکمیت تحریک اسلامی طالبان، کار بجایی رسید که وزیر داخله پاکستان اجرای امور را به عهده میگرفت.

****

 

اکنون که از معاهده دیورند 113 سال و از تاسیس 59سال میگذرد، متأسفانه ذهنیت ها در جهت سالم، تفاهم آمیز و خردورزانه رشد نکرده اند. بسیاری از ذهنیت ها و موضعگیری های مبتنی بر آن هنوز سنتی، پس مانده، غیرمسوؤلانه، غیرواقعبینانه و به دور از ارزیابی نتایج سیاست های ازموده شده به عمر خویش ادامه داده اند. ازینرو، دورنمای متفاوت، مستلزم پی افگندن سیاست متفاوت و با انگیزه های دور از بهره جویی های تشنج آمیز میباشد.

 

مبرهن سا که جداسازی اقوام یک جامعه از طرف استعمار به وسیلهء خطی تحمیلی، دردانگیز و ناراضی آمیز است. وقتی دولتی تاره (پاکستان) عرض وجود میکند، و این دولت برسمیت شناخته میشود، اما سرحدی زیر سوال می رود، ذهنیت های آشنا با تاریخ و کارنامه مشترک استعمار و امیر وابسته و مطلق العنان چون عبدالرحمان خان را به ایراد نارضایتی و عکس العمل علیه آن می کشاند. درین چند دهه، مورخین و بسیاری از سیاستمداران چنین نارضایتی را داشته و تبارز داده اند. با آنکه انگیزه های مشترکی، حرکت مواضع همه نبوده است. اما ذهن نقاد و بدیل جوی این سوال را نیز مطرح میکند که در کجا میتوان سراغ کرد که دست استعمار رسیده باشد و موضوعی بنام خط سرحدی مطرح شده باشد، اما استعمار در تعیین آن نقشی نداشته باشد؟؟

 

هنگامی که استعمار ابزار پیشین سیادت و بهره کشی را از کشورهای مستعمره خارج کرد، بذر اختلاف در سرزمین های مساعد برای بروز اختلاف، در غیاب هنوز ذهنیت سالم و تفاهم جوی، عامل ملی، قومی، مذهبی را در ادامه و تشدید معضلات دیگری درین جوامع برجای نهاد.

 

مشکل مرزها میان بسا از کشور های جهان خونین ترین برخورد ها و تلفات جانی و خسارات مالی را بار آورد. کشورهای با تمنیات بهره بردرانه و سیاسی و اقتصادی و رهبردی از نفع برده اند. زبانه کشیدن آتش جنگهای که روی مرزها نیز بمیان آورد، در رونق اقتصادی و افزایش تولیدات نظامی، فروش اسلحه آنها تمام شده است. امروز، استعمار و در مورد مشخص نمایندگان هندبریتانیایی در هند حضور ندارند تا مخالفین خط مرزی دیورند آنها را مخاطب قرار دهند و یا با بسیج توانمندی ها، به جنگ متوسل شوند. واقعیت های امروزی و پشتوانه یی از تجارب که افغانستان در زمینهء مساله خط دیورند، از ان بهره مند است، موضوع و طرح متناسب با این واقعیت ها را مطالبه میکند. واقعیت این است که چندملیون از هموطن تاریخی ما در داخل کشور پاکستان زنده گی میکنند. آنها خود رهبران و احزاب و قانون اساسی کشوری را دارند که بدان متعهد اند. نخستین اصل احترام آمیز، واقعبینانه و خردورزانه اینست که بدان ها احترام گذاشته شود. بدون تردید، آنها بهتر از عناصر و احزابی به سرنوشت خویش علاقه مند اند و آگاهی دارند که در افغانستان از آنها گپ می زنند و در باره خط دیورند، اتخاذ سیاست واقعبینانه و تعقل آمیز این است که طرف افغانستان با وضاحت، صراحت و جسارت سیاسی آنرا برسمیت شناخته، عطای سیاست کجدارمریز و زیانمند داوودخانی و دیرپای را به مقایش ببخشد.

 

اتخاذ این موضع، در هیچ صورتی از صمیمت های قلبی، قومی نخواهد کاست. برخلاف در کنارِ زد و دن زنگاره های بدبینی و آسیب رسان، در ایجاد فضای حسن نیت، تفاهم و مشارکت منطقه یی مؤثر میباشد.

 

از پس منظرتاریخی می بینیم که تحمیل خط دیورند، اثرات نفرت انگیز و تاثرباری را در میان مردم کشورما برجای نهاده است. اما همانگونه که پیشتر یادآوری شد، افزودنی است که خردمندانه آنست که برای امروز سیاست درست در پیش گرفته شود. و این سیاست، در رابطه با پاکستان، صراحت لهجه سیاسی را خواهان است. تا آنجایی تعدیل و تجدید نظر در سیاست سنتی در قبال خط دیورند ارتباط میگیرد، همین تواند بود که گفتیم.

 

تردیدی نتواند باشد که دنبال کردن این سیاست دورنمای دیگری را در چشم انداز مناسبات مردمان دو کشور میگذارد. مناسبات و مراودات جدید اقتصادی را میتوان برمبنای ان انسجام بخشید.

 

از سوی دیگر، نباید غافل بود که موضعگیری های اشتباه آمیز در پاکستان در قبال افغانستان طی چند دهه پسین، به نگرانی ها می افزاید. آن تمایلاتی که قصد استیلا بر افغانستان را حمل می کنند و زمینه های مساعد سیاسی ـ نظامی دهه هشتاد مؤجد رشد آنها شده است، احتمال دارد، بزودی پایان نیابد.

اما درهرحال، رعایت اصل دفاع از حق حاکمیت ملی و تمامیت ارضی، همراه با احترام نهادن بدان در باره پاکستان، مقابله با آن سیاست های اشتباه آمیز را حقانیت می بخشد.

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٣٠                           سال دوم                                   جون/جولای ٢٠٠٦