کابل ناتهـ، Kabulnath
از همین شاعر:
|
خالده فروغ
از کناره یی ...
ناجو به هیئت انسانی خشمگین در آمده است پاییز است فکر باد میوزد نگاهان باغچه های نیمه سوخته تن زخم برداشتهء زمین را مینگرند کوچه ها دیوانه هایی هستند که بر سکوت گیسوان خویش میریزند و می بندند نیمی خاکستر و نیمی برگهای برهنه یی را که در آنها ابروی شبنم به تاراج رفته است ابرها با ستهای پر لرزه غمنامه مینویسند ویرانه های آزادی سوگوار سر به زانو نهاده اند رگهای هوا را بریده اند و آسمان را به دار آویخته اند رنگ پنجره ها پریده است تو از کناره یی حضورت را به من بخش
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٢۹ سال دوم جون ٢٠٠٦