کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

داکتر اکرم عثمان

 

 

از خودکش بیگانه پرور!

 

 

وقتی که امریکایی ها بر افغانستان مسلط شدند اگر نه تمام مردم، عدهء زیادی خوشحال شدند که ابرقدرتی برای تلافی مافات آمده است و میکوشد پیام آوران مرگ و مدافعان جهل و جنون و تبعیض و تعصب را که خود برانگیخته و تربیت و تمویل کرده بودند به مدرسه های شان برگردانند.

 

پیش از فاجعه یازدهم سپتامبر 2001 هنوز به درستی معلوم نبود که مراد از اسلامدوستی امریکایی ها چه میباشد، گفته میشد که آنها در صدد پرکردن خلایی هستند که از شکست و عدم حضور اتحادشوروی در افغانستان ایجاد شده بود. همچنین شایع شده بود که آنها چشم طمع به ذخایر انرژی آسیای میانه دوخته اند و هم در افواه افتاده بود که امریکایی ها در صدد تاسیس یک فدارسیون یا کانفدراسیون مرکب از پاکستان و افغانستان هستند تا به طفیل آن، مشکلات خرد و ریزه ناشی از کشاکش های منطقه ای را بخوابانند و راه را برای هدفهای درازمدت امریکایی از گونهء تعمیم دموکراسی در خاورمیانهء بزرگ! و تکمیل محاصرهء جمهوری اسلامی ایران تسطیح نمایند.

 

آن هدفها مراحل و ترتیب برنامه های ابرقدرت زمانهء ما را در داخل و گرد نواح کشورما میرساندند ولی برغم کوشش های فراوان، امریکایی ها بار شانرا کج بسته بودند! و قبل از رسیدن به منزل با دشواری های جدیده ای مقابل شدند. مداخلات نظامی آنها در عراق و افغانستان به اثبات رساند که دموکراسی طلبی و پشتیبانی از آزادی های مدنی و انسانی، لفافی ابریشمین برای پوشاندن دستکش خونین می باشند.

 

از قدیم ها گفته اند که زور و ظلم برادران همزاد همدیگرند. ظالم و زورآور اگر بخواهند بازهم نمی توانند که ظلم نکند. بعید از احتمال نیست که چنین مسأله ای سرشتی باشد و طبیعت دندانهای برا را برای خوردن و دریدن عنایت کرده است! هیچ گوشتی در جهان شیرینتر و خوشمزه تر از گوشت ظلم نیست و امریکایی ها که در استفاده از گوشت مظلوم در عراق و افغانستان نوبت گرفته بودند که سرانجام به آرزوی دیرین شان میرسند و در اعمال شقاوت و آدم خواری دست انگلیسها، فرانسوی ها، پرتگالی ها و هالندی ها را از پشت سر می بندند. درین آواخر در عراق به خاطر گرفتن انتقام از عراقی ها که یک سرباز امریکایی را در شبیخونی کشته بودند داخل خانهء بیگناهی میشوند و بیست و چهار نفر عراقی را که بیشتر شانرا کودکان و زنان تشکیل میدادند تیرباران می کنند. سپس به منظور کتمان و توجیه آن جنایت تفنگی را کنار جسد یک مرد عراقی میگذارند تا وانمود کند که عراقی ها در جریان زدو خورد با امریکایی ها تلف شده اند. اما این راز از پرده بیرون می افتد و دخترک دوازده ساله از آن خانواده که در مخفیگاهی پنهان شده بود چگونگی آن جنایت را افشا می کند و خبرنگاران و فلمبردران خارجی وعراقی که در صحنه حضوریافته بودند، بعداز مدتی معتبرترین رسانه های جهان را در جریان می گذارند.

 

همچنین چند روز پیش در افغانستان یک سرباز مست امریکایی که به اصطلاح به فرق سوار بود واسطه سنگینش را در مزدحم ترین بخش کابل ـ سرای شمالی ـ به جمع کثیری از کسبه و غریبکاران می کوبد و چندین نفر را جابجا خرد و خمیر می کند. مردم خشمناک، در مقام گرفتن انتقام می برایند و با سنگ و چوب برامریکایی های سوار به بروسیله نقلیه حمله می کنند و امریکایی ها بالمقابل با ماشیندارها مردم را درو می کنند و در ظرف چند دقیقه ده ها نفر به خاک و خون می غلتانند و خود فرار را بر قرار ترجیع میدهند.

 

از آن پس هزارها نفر در جاده های کابل به خونخواهی هموطنان شان دست به مظاهره میزنند و در مواردی به تخریب موترها و مغازه ها اقدام میکنند.

از تشابه و تقارن حوادث بر می آید که تاریخ در کشورما سر تکرار دارد. چند سال پیش هنگامیکه افغانستان در اشغال نیروهای اتحادشوروی بود درست در همین موسم گرما یک عراده تانک روسی در منطقهء خیرخانه یک موتر سرویس شهری را که پر از سرنشین بود زیر چرخهایش زیر می گیرد و شصت هفتاد نفر را در یک آن تکه و پارچه می کند.

در آنوقت مقامات مسوؤل که به اصطلاح دهان پرآب بودند و جرئت عرض حال در مقابل نیروی اشغالگر را نداشتند بر آن جنایات سرپوش میگذارند، گفتی آب از آب تکان نخورده است!

 

اکنون مقامات مسوؤل به خاطر حیای حضور !یا هر ملاحظهء دیگری در مقام پشتیبانی از اشغالگر می برآیند و میکوشند جنایتش را با دلایل عقلی و مردم پسند توجیه نمایند. میگویند سپاهی امریکایی بی تقصیر بود چه تسمه های برکهایش بریده شده بود و نمیتوانست رهگذرها را نکشد.

 

در ضمن عامل تیراندازی، پولیس های افغان و تظاهرکننده ها را معرفی میکنند، گفتی امریکایی ها معصوم مادرزادند و فقط به جرم خوردن گندم، از بهشت اخراج شده اند!

درین شکی نیست که مردم ما به امنیت اشد ضرورت دارند اما این امنیت نباید به قیمت جان مردم ساده متعارف تمام شود.

 

وقتیکه کارد به استخوان رعیت برسد ناچار از عصیان و استیفای حق اند. «هرکه را دردی رسد ناچار گوید وای وای!»

مگر یک محکوم زیر تیغ حق ندارد که هنگام جان کندن، دست و پا بزند و قاتلش را لعنت کند؟

 

بی عملی ارکان قدرت در کابل در برابر امریکایی ها، سخت زیرسوال رفته است. آنها اعاده حیثیت نخواهند کرد مگر اینکه ثابت کنند که هنوز از عرق ملی و وطنی خالی نشده اند.

 

 

***********

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٢۹                           سال دوم                                   جون ٢٠٠٦