کابل ناتهـ، Kabulnath
|
پرتو نادری
برادران من
برادران من امشب برگلوی دختران جوان شان تیغ کشیده اند برادران من میدانند که پشت هر دروازه دیوی کمین کرده است برادران من امشب پرندگان روشنایی را در قفس تاریکی آب داده اند و گریه های کودکان شان را با مشتهای گرسنه گی خاموش کرده اند برادران من امشب عاشقورا کفنی از ایمان به بر کرده اند تا سرخ روی تر از ستاره بامداد سپیده دم شهادت را و پیروزی را جشن گیرند برادران من از نژاد کاوه اند با زبان حماسه سخن می گویند در باغچه های ایمان شان درخت شهامت و آزادی در چهار فصل خدا پر شگوفه است.
*********** |
بالا
شمارهء مسلسل ٢۸ سال دوم می ٢٠٠٦