کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

               کودتای هفت ثور،

                               باد کشت کرد وتوفانی درو!

 

                                                                                          نصیرمهرین

 

 

هفت ثور١٣۵۷ خورشیدی، در تاریخ چند دههء پسین افغانستان، نقش چشمگیر وغم آمیزی دارد. چه بسا که این نام برای اکثریت آزاردیده گان یاد آور مصیبت ها وغم های بیشمار میشود. و یاد از روزگاردشواری که مردم درد دیده و حرمان کشیدهء ما به آن بازگشته اند، نام کودتای ثور را در انظار تجسم هیبتناک می بخشد.
میتوان گفت که بازتاب موضوعات و مسایلی که این کودتا آفرید در ادبیات چند دهه پسین به اندازهء است که شاید هیچ اصطلاح دیگری حتا کاربرد "جهاد" نیز با آن همسری نتواند کرد. در واقع با نگرشی به کاربرد و استفاده ازاصطلاح کودتا در افغانستان، این نتیجه حاصل میشود که پس ازین کودتاست که این گونه یی از راه و روش تصرف قدرت سیاسی، جایی گسترده در ادبیات یافت.

 

با آنکه در بیشترین سالیان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان، قدرتمندان آن حزب، اصطلاح کودتا را اهانت تلقی میکردند ودر پندار تحقق انقلابی بودند که سطح ودرک وفهم ایشان تعیین کرده بود، اما با تشدید سیر نزول وبا انگیزه های مصلحت جویانه برخی از آنها نیز، اندک اندک کودتای ثور را نام بردند.

تأمل علاقمندان وپژوهشگران مسایل افغانستان در موضوعات کودتا وپیامدهای آن نیز نشان داد که رویدادی که با نام کودتای ثور عجین شده است، بدلیل آفرینش تکان ها وایجاد نقطه تلاقی منافع قدرت های جهانی وقت و تبارز سیاست های که معرف کشورهای همسایه و منطقه بود، دارنده اثرات واهمیتی بوده است که نمیتوان از آن سرسری گذشت.

با وجود ی که تلاشهای بسیار به کار میرود که از راه آفرینش ادبیات توجیهی وبه مقایسه گرفتن حوادث وجریانات همچنان غم آمیز پس از حاکمیت آن حزب، به سیمای مصیبت آمیز وپیامد زای کودتای ثور چهره معصوم وقابل تبرئه یی را ببخشند، اما بدلیل کارکردهای اثر گذارتباهی آوروآفرینش پهنه یی از کم مانندترین اندوه ها درتاریخ معاصر افغانستان از یکسو واز سوی دیگر بدلیل آنکه زمینه ساز حوادث پسین است، تأثیرات آن نتوانسته است پنهان شود. یکی از تاثیرات آنرا میتوان در تشدید عامل فروپاشی شوروی نام برد.

بنابر آن بر سرگذشت وسرنوشت این کودتا باید بسیار نگریست.

 

کودتای ثور علیه قدرت داوود خان ودستگاه رهبری او برخاست. پس بهتر آنست که انگیزه های کودتا را در بستر زمانی و شرایط وعوامل شکل دهندء آن دوره به بررسی بگیریم. درین راستا عامل نزدیک بر انگیزنده کودتای ثور را در قصد نجات رهبران زندانی حزب می یابیم. قصدی که نمیتوانست در محدوده نجات زندانیان پایان بیابد. واگر چنان می بود، با رهانیدن ونجات آنها از پنجه تهدید های محاکمه وافتادن چندین ساله در زندان کارشان پایان میافت ودست به تصرف قدرت سیاسی نمی بردند.

گفتیم اقدام نخست یا نجات زندانیان نمی توانست در همان محدوده پایان بیابد. زیرا انتقال رهبران به کشور دیگری که جز اتحاد شوروی نمی توانست کشور دیگری باشد، مقدور ومیسر نبود. وبا نگاهی بیشتر به پیش زمینه ها، تدارکاتی را می یابیم که سخن از کودتا دارد. واز جانب دیگر، داوود خان با اتخاذ سیاست مرحله دومی که با بی التفاتی به آنها و اتحاد شوروی شناخته میشود، سبب سازچنان تحرکاتی شده بود.

 

برای فهم بیشتر زمینه های کودتا وقیام های مسلح باید پیش از همه آن سیاست های داوود را بازشناخت.

از آغاز جمهوری خنده آمیزش، روح کلی دیکتاتوری را به نمایش گذاشت. چنانکه در بررسی خیزش های مسلح سازمان جوانان مسلمان و تدارکات همیشگی مخالفین جدی وابسته به حلقات سیاسی مذهبی دیده میشود، دیکتاتوری داوود کودتازا وقیام آفرین بود. 

تجمع فروپاشیده شعلهءجاوید و سازمان جوانان مترقی که در رهبری آن قرار داشت، به رغم اینکه در اثر زمینه های درونی فروپاشیده بود، اما اعضا و هوادرانش از لمس فشار در امان نبودند. از جمله استادانی که در دانشگاه کابل (پوهنتون) تدریس میکردند از کار تدریس سبکدوش شدند. همان فضا وهوا بود که در شکل گیری نهاد دیگری باآرزوهای مشابه، که عبدالمجید کلکانی در آن نقش موثری می یافت، طی جلسات تدارکاتی در زمستان ١٣۵٤، "باید آمادگی جنگی گرفت"، در دستور کار مقابله قرار گرفته بود.

 

پیشترازآن محمد هاشم میوندوال صدراعظم پیشین وبار دیگر جنرال گردیزی با ده ها تن دیگر روانه زندانها واعدامگاه شدند.

 

حال ببینیم که وقتی در یک جامعه برخی از مردم به فعالیت سیاسی ومطبوعاتی علنی نسبی خوی وعادت کرده اند و طرح ها وبرنامه های دارند، اما نظامی روی کار می آید که جز خود را لایق وشایسته سیاست دیده و دیگران نمی خواهد درصحنه ببیند، تکلیف این دیگران را چگونه باید تعیین کرد.

از میان دیگران یا آنانی که دارنده گان نهاد سیاسی بودند، همه در معرض سرکوب نظام داوود قرار گرفتند. تنها این شاخه های حزب دموکراتیک خلق افغانستان بود که کودتا در آن تاحدودی بازتاب های دوگانه داشت.

 

شاخه پرچم تحت رهبری ببرک کارمل وضعیت را در راستای نزدیک شدن به اهدا ف می دید، تا سرحد انحلال حزب و پذیرش جمهوری داوود خان موضع گرفت. شاخه پرچم اعضا (ویا وابستگان زیر نفوذ) در کابینه داشت. از سرکوب های مخالفین نه تنها دل خوشی داشت بلکه در سرکوب آنها همکاری میکرد. موضعگیری دولت داوودخان علیه پاکستان و دوستی با اتحادشوروی را با دلجوشی پذیرا بود.

شاخه خلق تحت رهبری نورمحمد تره کی که از نظر سیاسی ومهارتها و زرنگی سیاسی در مقایسه با پرچم در سطح نازلی قرار داشت با وجود احساس خوشی از کودتای داوودخان استقلال خود را حفظ کرد. تردیدی نتواند باشد که با چنین موضع آرزومندی داشتند تا طرف توجه داوودخان قرار گرفته ودر جبهه متحدی تشریک مساعی کنند.

 

اما آنچه وجه مشترک هر دو شاخه را نشان میدهد این است که در طی مرحله نخستین سیاست های دولت داوود صدای اعتراضی علیه دیکتاتوری و زیانهای آن از آنها برنخاسته است. این شیوه که در موضعگیری های شیطنت آمیز و غیر دموکراتیک، بیشتر با موضعگیری های تاکتیکی توجیه میشود، در عمل خود از حضور استراتیژی و تقدیس روزمره دیکتاتوری حاکی بود.

 

در ایران پس از انقلاب اسلامی، دقیقا حزب توده ایران همان راه و روش شیطنت آمیز را بکاربرد. با توجه به آن سیاست ها می بینیم که نظام داوودخان نظامی بود قهقرایی و دیکتاتوری. جامعه ومردم افغانستان به دموکراسی نیاز داشتند.

 

حزب دمکراتیک خلق افغنستان خدمتگذار دیکتاتوری داوودخان بود. زیرا دولت داوودخان به سوی اتحاد شوروی متمایل بود. و دربسا از موارد سیاست های آن کشور را عملی میکرد. و این سیاست برای حزب.د. خ.ا اهمیت تعیین کننده داشت. پشتیبانی ازسیاست های دیکتاتوری وسرکوبگرانه داوودخان از افکارخصمانه نسبت به مخالفین و بیگانه با اندیشه وافکار و دیمکراتیم برخاسته بود. این اندیشه ها که روح خویش را از افکار سیاسی شوروی و در از صورت برژنفی آن گرفته بود، در صحنه سیاست بازی با داوود خان، زمینه ساز شرایطی نیز بود که روزی داوودخان حزب د. خ.ا. را با مزه آن دیکتاتوری آشنا بسازد.

وقتی ضرورت تحکیم و تثبیت قدرت سیاسی برای داوودخان، چرخش نسبی وگسست از شوروی، مدارا با پاکستان وبی لطفی به حزب دموکراتیک خلق افغانستان را همراه داشت، بایست دست به کار دیگر می شدند. وچنین نیز شد.

 

نخست سران دوشاخه، حزب واحدی را تأسیس کردند. وپس از ترور میر اکبر خیبر هنگامی که مراسم خاکسپاری او با مظاهره همراه شد، داوودخان امر زندانی شدن برخی ار سران آن حزب را داد. آن تصمیم داوودخان دور از تصور به نظر نمی رسید. زیرا نظام فکری او و رزمیی که آن را رهبری میکرد، فاقد حوصله وتحمل چنان حرکت ها بود. واین بی تحملی او پس از بهبود مناسبات با پاکستان... ویا مرحله دوم سیاست های رژیم او، پیدا نشده بود. درمرحله نخست نیز دقیقا همان سیاست و راه و روش دیکتاتوری را داشت.

 

زندانی شدن برخی از رهبران حزب زمینه ساز و عامل ظاهری کودتای هفتم ثور تحت رهبری حفیظ الله امین شد. میگوییم عامل ظاهری. زیرا دیکتاتوری داوودخان منظورعدم موقع دهی گران را دنبال میکرد. و کوشش حزب د. خ. از همراه بود با کوشش در راه بقا وحصول اهداف.

 

ازینجاست که نشان دادن دیکتاتوری کودتای زای رژیم داوودخان به عنوان یکی از زمینه ها مطرح میگردد. و حزب د. خ.ا. که مانند بقیه نهادهای سرکوب شده توانمندی خویش را از دست نداده بود، سه سال پیش از کودتای ثور، گامی لازم برای تصرف قدرت رابرداشته بود.

  

 

***********

بالا

دروازهً کابل

سال دوم          شمارهً ٢۷         می 2006