کابل ناتهـ، Kabulnath


 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

وضعیت رقتبار زنان و ضرورت مبارزات

ملی، سیاسی و فرهنگی در افغانستان

 

انجنیر سخی ارزگانی (آلمان)

 

 

افغانستان عزیز آمیزه یی از اقشار و بافت های مختلف فرهنگی، اتنیکی، جنسیتی، مذهبی، طبقاتی، دینی، سیاسی و... اجتماعی جامعه بوده که اگر گزاف گویی و مبالغه نگردد، بیش از نصف کل جمعیت ما را زنان تشکیل می دهند. شوربختانه که این مهمترین قشر اجتماعی جامعه یعنی زنان میهن ما در امتداد تاریخ کشور شان هیچگاه صاحب آزادی هستی فزیکی، حقوق ا قتصادی، فرهنگی، اجتماعی، روانی، سیاسی، فردی، انسانی، عادلانه و دموکراتیک خودها در بطن و شؤن نظام اجتماعی- سیاسی جامعه نبودند و اکنون هم نیستند. و همچنان زنان در نازل ترین حاشیه اجتماعی و نردبان جامعه قبیلوی زن ستیز تا هنوز هم قرار دارند.

 زنان همواره با اندوها و رنج های درد ناک در زیر چتر ابرهای دود گین خفاشان شب پرست و نظام ارباب- رعیتی و فرهنگ مسلط قبیلوی تمدن ستیز جامعه و آنهم با تمام گم نامی ها، بی سرنوشتی ها، بی هویتی ها و اسارت ها به سر برده و هنوزهم این مصائب فرسایشگر و استخوانسوز را با تمام خون و پوست خویش درکلیه مناسبات اجتماعی- سیاسی جامعه شدیدا حس می کنند و این بار سنگین را با هرگونه فقر سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فردی، روانی، شخصیتی و فرهنگی جبرا به دوش می کشند.

وقتیکه گفته می شود که نصف و یا بیشتر از جمعیت کل کشور را زنان به خود اختصاص می دهد، اصلا مسأله بر سر چونی و چندی جمعیت زنان کشور ما نبوده و نمی باشد. مثلا اگر آمار زنان کمتر از مردان باشد از حق خویش کمتر بهره مند باشند و یا اگر تعداد شان معادل با مردان و یا بالاتر نسبت به جنس مذکر باشند، داد خواهی از حقوق مساوی شان با مردان ورد زبان باشد تا حقوق شان مساوی گردند. اصلا موضوع در اینست که زنان هم مانند مردان جزء از بشریت و ملت ما به شمار می آیند و پیوند جدا ناپذیر به تاریخ، هویت، تمدن، سرنوشت جامعه، کشور و آیندگان افغانستان دارند. همچنان بدون وجود زنان اصلا اساس خانواده، اجتماع، ملت، دولت و بشریت از بین میرود و مسلما که بدون مردان هم بنیاد جوامع انسانی و... بقاء نخواهد داشت. یعنی زن و مرد در تمام شؤن، فلسفه خلقت، نظام مادی، اجتماعی، معنوی و سرنوشت مشترک انسانی از هم جدا ناپذیر می باشد.

پس چرا زنان قانونا و عملا با تمام معنا از لحاظ حقوق فردی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی وغیره در کلیه نهادها و سیستم اجتماعی- سیاسی جامعه با مردان از هر نگاه برابر و متساوی الحقوق نباشند ؟

همه خوب به خاطر دارند که پس از سقوط حاکمیت نظامی- سیاسی و شؤنیستی- مذهبی طالبان در افغانستان، ائتلاف بین المللی در رأس آن ایالات متحده امریکا و حکومت های ادارهء موقت، انتقالی و دولت اسلامی افغانستان دلخواه غرب، شرق، جهان اسلام وغیره در کشور ما منجمله خواهان تحقق تساوی حقوق زنان با مردان نیز شدند. همچنان با طمطراق تمام از رعایت حقوق بشر، تأمین امنیت، جمع آوری سلاح، استقرار صلح پایدار، بازسازی، تشکیل دولت وسیع البنیاد، دموکراسی، مبارزه علیه طالبان، القاعده، حزب اسلامی حکمتیار، کشت کوکنار، قاچاق مواد مخدره، قدرتمندان محلی، فساد اداری و... بیانیه های آتشین و امیدوار کننده را نیز ارایه نمودند. همچنین کمک ها را اعلان کردند، مبلغ هنگفت دالر را با اهداف گوناگون در کشر ما سرازیر کردند، رفت و آمدهای رؤسای جمهور و مقامات بلند پایه امریکا، غرب، آسیا و کشورهای اسلامی شروع شدند که حتا تا حال هم ادامه دارند.

اما چنانکه ائتلاف بین المللی و حکومات آقای کرزی تعهد سپرده بودند، متأسفانه که در این جریان بیش از چهار و نیم سال به تعهدات خودها در مورد حد اقل کاهش مسایل بحران استخوانسوز افغانستان منجمله تأمین امنیت، جمع آوری اسلحه، رعایت لازم حقوق بشر، استقرار صلح لازم، قطع کشت کوکنار، منع کامل قاچاق، دموکراتیزه کردن واحدهای ولایتی، ریشه کن سازی طالبان و حزب اسلامی و القاعده، خلع قدرت و سلاح جانیان محلی، محاکمه قانونی قاتلین مردم، حل اساسی دارایی و ملکیت های غصب شدهء مردم، تشکیل یک دولت دموکراتیک با شعاع وجودی عادلانهء اتنی های کشور، رفاء اجتماعی مردم، حل اساسی حقوق زنان و... عملی نکردند.

منجمله مسأله وضعیت غم انگیز زنان و حقوق شان چنانچه لازم و ضروری بوده و همچنان تعهدات بلند بالای را که دست اندرکاران قضیه هم در مورد تساوی حقوق زنان داده بودند، مورد توجه اساسی و صادقانهء مراجع داخلی و خارجی کشور ما قرار نگرفتند و بازهم هر کی در پی سود خویش می باشد.

به طور مستند به این گزارش رقتبار و درد انگیز در مورد وضعیت زنان افغانستان یک بار دیگر عطف توجه خوانندگان گرامی، مجامع بین المللی و هموطنان عزیز خویش را جلب می نمایم:

  

«زنان از بي عدالتي، عدم امكانات، توزيع نا عادلانه سهولت هاي تحصيلي و نبود داكتر، وجود خشونت هاي خانوادگي، خشونت در محل كار، خشونت در شهر و بازار رنج مي برند. كميسيون مستقل حقوق بشر به مناسبت فرا رسيدن 8 مارچ روز جهاني زن اقدام به انتشار گزارشي از وظعيت كنوني زنان افغانستان نموده است، در اين گزارش كه به بخشهاي تعليم و تربيه دختران، صحت و امكانات پزشكي، خشونت عليه زنان، ازدواجهاي اجباري و تجاوز توجه شده است، به بيان آمارهاي نسبتاً تكان دهنده اي پرداخته است. در بخشي از اين گزارش كه امروز توسط خانم انوري يكي از مسئولين امور زنان اين كميسيون نشر گرديد. نسبت به عدم توجه به امور تحصيلي زنان پرداخته و ياد آور شدند كه 85% زنان فاقد سواد خواندن و نوشتن مي باشند، كه متأسفانه كمترين توجه از سوي مقامات مسئول به آنها نشده است. در اين گزارش آمده است كه كل آمار محصلان نشان مي دهد، كه دختران دانش آموز نصف پسران دانش آموز را تشكيل مي دهند، اين در حالي است كه آمارها نشان مي دهد مثلاً در ولايت زابل اين رقم تا 3% دختران محصل را به خود اختصاص داده است، يعني 97 % دانش آموزان اين ولايت پسران مي باشد. وي در بخش ديگر از سخنان خويش به كاهش مكاتب دخترانه در سطح كشور از ابتدائي تا ليسه پرداخت و گفت؛ در ولايت قندهار 255 مكتب ابتدائي است در حالي كه فقط 20 ليسه‌اي دخترانه وجود دارد، همچنين در زون مركز، 256 مكتب وجود داشته، و تنها 27 ليسه! وي هم چنين ياد آورشد كه يكي از مشكلات زنان توزيع نا عادلانه امكانات تحصيلي مي باشد و خاطر نشان كردند كه در ولايت فارياب 4 ليسه دخترانه موجود است، در حالي كه در ولايت غور حتا يك ليسه دخترانه هم وجود ندارد، يا اينكه زون جنوب داراي 61 ليسه بوده و در مقابل زون ولايات مركزي 27 ليسه دارد در بخش ديگر اين گزارش به عوامل مكتب نرفتن دختران اشاره شده كه در جنوب عوامل نا امني عمده ترين عامل به مكتب نرفتن مي باشد، كه در سال گذشته بيش از 300 مكتب به آتش كشيده شده است، اما در جوزجان تحقيقات نشان داده كه عامل اصلي نبود مكتب دخترانه مي باشد! حتا در ولسوالي قرقين جوزجان به جز يك مكتب شخصي تا صنف 2 ديگر هيچ مكتبي وجود ندارد. همچنين در بخشي از اين گزارش عوامل ذيل را علت اصلي به مكتب نرفتن دختران برشمرده، تبعيض جنسيتي در عرف جامعه - فقر فاميلها- مسائل امنيت- نبود يا كمبود مكاتب دخترانه - هرچند همانطور كه ذكر شد در مناطق مختلف درصد آنها متفاوت اعلام شده است در اين گزارش به بخش صحت توجه نموده و اعلام كرده است، وجود صرف 1 داكتر و 5 نرس براي هر 100000 نفر و يك بستر براي هر 3000 نفر مشكلي است بسيار جدي براي حيات زنان. وي ياد آور شد كه به طور متوسط هر 30 دقيقه 1 زن در اثر مسائل بارداري جان مي دهد، كه رقم اين مرگها از هر 1000 نفر 16 تن مي شود كه 60 برابر كشورهاي صنعتي است، در حالي كه 80% اين مرگها در صورت وجود كلينك و داكتر قابل پيشگيري مي باشد. طبق همين گزارش 6/44% افراد به خدمات صحي قابل قبولي دسترسي ندارند و 8/54% افراد از آنچه به نام خدمات صحي وجود دارد به علت پائين بودن كيفيت و دوري راه استفاده نمي كنند. اين گزارش مي افزايد، در زابل و هلمند فقط 7-5% مردم به داكتر دسترسي دارند، اما در مناطق مركزي و زون مركز حتا يك داكتر يا كمك كننده صحي زن وجود ندارد.» (1)  

 

این گزارش بنا بر وظایف و مسؤلیت خاصی حقوق بشر سازمان ملل متحد تهیه گردیده و به آگاهی عامه گذاشته شده که خود بیانگر واقعیت حیات استخوان سوز و تأثر انگیز وضعیت رقتبار زنان جامعه ما، در این برشی از عصر می باشد.

 پرسش اینست که قبل از مساعدت های سازمان حقوق بشر، سایر نهادهای بشردوستانه و خیریه بین المللی؛ چرا ما مردم افغانستان به عنوان وارث این خطهء باستانی و جامعه خویش به خصوص مسؤلین دولتی، تشکیلاتی، تعلیم یافتگان، روشنفکران، نخبگان خردمند انسانی، اسلامی، ملی، اجتماعی، وجدانی؛ خودها را به طور همه جانبه وقف منافع ملی جامعه و مصالح خاک مقدس افغانستان به صورت آگاهانه و انسان دوستانه نکرده و نمی کنیم؛ تا نسل های آینده کشور ما با عقلانیت جدید، خردمندی عصر، صاحب نهادهای اساسی مادی، اجتماعی و معنوی «نظام انسان سالاری»برای یک افغانستن نوین و دموکراتیک گردند ؟

بلی !

با تمام شکایات و انتقادات که بر دولتمداران افغانستان صورت گرفته و می گیرد و با عدم کارآیی دولتمداران و نبود برنامه های سازندهء سیاسی- اجتماعی دولت که شاهد اوضاع غم انگیز کنونی کشور خویش هم هستیم؛ باید ما مردم افغانستان شرایط وارده را در کشور خویش مورد مداقه دقیق و بی غرضانه قرار دهیم. باز هم واجب است که با شناخت خردمندانه، ما به اتکا و توانمندی خویش از همین شرایط کنونی کشور استفادهء حد اعظم را برای موجودیت سازندهء خاک مقدس افغانستان، استقلال و تمامیت ارضی کشور، تعیین سرنوشت ملی، سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، دموکراتیک و... مردمان کشور خویش برده و همچنان صادقانه در صف پیکار عالمانه، طبیعی، مسالمت آمیز و تدریجی شامل گردیم:

 

مبارزه ملی:

راقم این سطر باورمند است که درک عمیق و پر رژف از ماهیئت «اسارت ملی»و سایر مسایل زیر بنایی ساختار جامعه با «خود آگاهی ملی» و «خود سازی ملی» وغیره از سوی جامعه بوده که نیاز «مبارزه ملی» را جهت تحقق «حقوق عادلانه ملی»آحاد افراد و شهروندان کشور ما در بطن سیستم جامعه بر می تابد.

غرض رسیدن به مبارزهء ملی، باید زنان و مردان عدالت پسند هر اتنی کشور ما مطابق با امکانات دست داشته، توانایی ها و با توجه به اوضاع عینی و ذهنی جامعه شان دست به کار و مبارزهء خردمندانهء ملی و سرنوشت ساز میهن عزیز خویش شوند. تا با مبارزهء خردمندانهء ملی به خاطر رهایی و آزادی اساسی تک تک افراد و شهروندان کشور شان هم از قید هرگونه نابرابری ها، بی عدالتی های، بردگی ها، تعصب ها، اسارت ها، کنیزی ها، استبدادها و... در هستهء مرکزی نظام جامعه گردند. زیرا، نه زنان و نه مردان به تنهایی قادر خواهند شد که پیش زمینه های اساسی و لازم برابری، عدالت سیاسی، رفاء اجتماعی، حل اساسی مسایل اتنیکی، جنسیتی، طبقاتی، واحد های اداری کشور و تحقق جامعه مدنی و دموکراسی را بدون طی مراحل مبارزاتی لازم و آماده سازی رشد نهادهای مادی، اجتماعی و معنوی در افغانستان تدارک دهند.

پس مبارزه زنان بدون مردان و برعکس و خلاصه «مبارزه تک جنسیتی» هرگز در هیچ یک مقطع تاریخ بشری شاهد پیروزی «مبارزه ملی»در حل همه جانبهء مسایل ملی شان نبودند و همچنان «مبارزه زنانه» و «مبارزه مردانه» جدا ازهم از مؤثریت مبارزهء ملی چندانی برخوردار نخواهد شد. زیرا، بر اساس مبارزهء ملی و حل اساسی منافع ملی کل کشور ما مطمح نظر است که حل دموکراتیک مسأله حقوق زنان را به صورت ریشه یی نیز شامل می گردد. یعنی مبارزه زنان جزء از مسایل مبرم ملی بوده که باید در چار چوب مبارزات خرمندانه ملی صورت گیرد و نه خارج از محور آن.

همچنان مرا در مورد مبارزه اتنیکی اندیشه بر این است که «مبارزه تک اتنیکی» نه تنها به حال خودش مفید تمام نخواهد شد، بلکه باعث نفاق اتنیکی با سایرن و حتا منجر به «فاجعه ملی» نیز خواهد شد. پس خرد و عقلانیت و حکم زمان ایجاب می کند که مبارزات تک پشتونی، تک تاجکی، تک هزارگی، تک ازبکی، تک ترکمنی، تک بلوچی و...، خلاصه هر مبارزه تک اتنیکی جامعه را آگاهانه، هوشمندانه و پیگیر به «مبارزات سرنوشت ساز ملی» تلفیق دهیم که از خصوصیت ملی و دموکراتیک برخوردار گردد. تا به دین وسیله «فرهنگ مبارزات ملی» در عوض مبارزه تک اتنیکی در تمام نهادهای جامعه به طور قانونی، اجتماعی و عملی خلق گردد. و مقصد از مبارزه ملی به سمر رساندن خواست ها، نیازها و آرمان های ملی تمام مردم افغانستان می باشد.

 لذا با قانونمندی ضرورت و جبر زمان، باید مبارزات جنسیتی، اتنیکی، طبقاتی، روانی وغیره را در «متن مبارزات ملی»سرنوشت ساز جامعه رهنمون گردیم تا مبارزه ملی که بالاخیره عالی ترین هدف آن «انسان سالاری» در جامعه است، تدریجا در جامعه ایجاد و نهادینه گردد.

مبارزه ملی با «خرد همگانی اجتماعی و ملی» و برنامه های بنیادی «تمام شمول ملی»که ممثل اراده ها، نیازمندی های اساسی و آرمان های منطقی جامعه، تضمین کنندهء حفظ استقلال، تمامیت ارضی کشور، ضامن تحقق جامعه مدنی و مردم سالاری در جامعه باشد، کاملا واجب است. در این راستا اگر «مضمون مبارزات خردمندانهء ملی» بناء بر تحقق عدالت اجتماعی، برابری، حقوق دموکراتیک اتنیکی، جنسیتی، محیطی و تحقق نهادهای جامعه مدنی و دموکراسی برای تمام شهروندان و اتنی ها و جوامع ساکن و تابع در افغانستان استوار باشد، با جرئت می توان گفت که تساوی حقوق زنان با مردان نیز در این زمینه قانونا و عملا از لحاظ سیاسی تضمین و تحقق عینی خواهد یافت.

پس به نظر من از آن جائیکه زنان در زیر چندین سنگ آسیاب قرون وسطایی و همچنان استبداد نوین عصر سرمایه داری نیز قرار دارند و ستم های بیشمار فرهنگ قبیلوی و مرد سالاری کهنه و نو را در تمام ابعاد نظام اجتماعی جامعه با خود ها حمل می کنند؛ از این رهگذر هم کاملا واجب است که زنان افغانستان نسبت به هر زمان دیگر و مقدم تر بر مردان، علم مبارزات ملی را نیز عاشقانه، خردمندانه و عاقلانه به اهتزاز درآورند و آنرا با مبارزات مردان به طور منظم، هوشمندانه، مسؤلانه، پیکارگرانه و آگاهانه همراه و تلفیق دهند تا «فرهنگ مبارزات ملی»در کلیه نهادهای جامعه خلق و با نیازمندی عصر گسترش یابد.

 مسلما که حل اساسی- علمی مسایل اتنیکی، جنسیتی ( تساوی حقوق بین زن و مرد )، شهری، روستایی، فرهنگی، طبقاتی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی، زبانی، اجتماعی، واحدهای اداری و... کشور فقط از طریق مبارزات آگاهانه ملی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، طبقاتی، روانی، فرهنگی و... و همچنان در چوکات عالمانهء «استراتژیدی ملی» برومند و همه جانبه قابل تحقق است نه از غیب. در واقع امر از همین طریق هم بوده که پایه و مایه های عناصر «وحدت ملی» لازم خلق و تدریجا گسترده خواهد گردید.

 

مبارزه سیاسی:

درست می دانیم که مبارزه سیاسی، یکی از اشکال مبارزات ملی، اجتماعی، اقتصادی، طبقاتی، جنسیتی، فرهنگی، آرمانی و... در جامعه بوده که منوط به قدرت سیاسی در امور نظام اجتماعی- سیاسی جامعه می گردد و از سایر بخش های مبارزه هیچگاه جدا مانده نمی تواند. مبارزه سیاسی به منظور نایل شدن خواست ها، نیازها و آرمان های حقوقی، قانونی، انسانی، اجتماعی، تشکیلاتی، صنفی و همچنان تحقق لازم حق تعیین سرنوشت سیاسی عادلانه و دموکراتیک جامعه در بطن حاکمیت و قدرت اجتماعی- سیاسی نظام جامعه می باشد.

 باید افزود که مبارزه سیاسی بدون «خرد سیاسی»کاملا ناقص و دور از کانون و اشکال مبارزاتی در جامعه می باشد. خرد سیاسی ناشی از شناخت نهادهای اجتماعی، مادی و معنوی جامعه بوده که زیر بنای «مبارزه سیاسی» را در نظام اجتماعی- سیاسی جامعه تشکیل می دهد. مبارزه سیاسی به مثابهء خلق ارزش ها، آگاهی دادن ها و ساماندهی اجتماعی شعوری جامعه برای اراده عادلانه سیاسی جامعه در حاکمیت نظام دولتی می باشد.

 مقصد از مبارزه سیاسی بر سر انسانی نمودن، مدنی داشتن و عادلانه ساختن قدرت سیاسی در ساختار حاکمیت سیاسی نظامی اجتماعی- سیاسی جامعه در کشور می باشد که منعکس دهندهء اراده دموکراتیک مردم در متن قدرت سیاسی باشد. یعنی قدرت سیاسی میان مستحقین و اقشار مختلف جامعه اعم از مردن و زن و مسلمان و غیر مسلمان کشور ما به صورت عادلانه، انسانی، خردمندانه و دموکراتیک تقسیم و بر آن نظارت قانونی و عملی گردد.

در همین رابطه است که زنان جهت تحقق تساوی حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، جنسیتی، فرهنگی و اجتماعی خویش از راه «مبارزه سیاسی»به «قدرت سیاسی» کاملا نیاز دارند. پس در این راستا واجب است که زنان جهت نایل شدن به حقوق ساسی- اجتماعی خودها منجمله به مبارزه سیاسی به طور آگاهانه و عاقلانه نیز «پناه»ببرند؛ و شعار آگاهانه و شعوری را در متن افکار و فرهنگ جامعه انتقال دهند تا «ارادهء آگاهانه جامعه»از اساس در حاکمیت سیاسی- اجتماعی جامعه تمثیل گردد.

 باید مکررا علاوه نمود که مبارزه سیاسی زنان بدون مبارزه سیاسی مردان چندان مثمر سمر نخواهد بود. پس لازم است که مبارزه زنان و مردان مشترکا از یک محور سازنده، آگاهانه، انسان محورانه، استراتیژی واحد ملی و همه جانبه بر بنیاد عقلانیت، خردمندی و شناخت کامل از جامعه و جهان بشریت استوار باشد تا در سطح کل ملی ارزش آفرین گردد.

مضاف بر آن، زنان باید نسبت به مردان، جان نثارانه تر، دل انگیزانه تر، طبیعی تر، منظم تر خود ها را به ویژه با ابزار «مبارزه سیاسی»هم مسلح نمایند. تا با مبارزه سیاسی آگاهانهء خویش به مردان نیز این بینش و خرد لازم سیاسی را بدهند که مردان نه تنها حقوق سیاسی- اجتماعی زنان را قانونا و عملا به رسمیت بشناسند، بلکه آنان نیز صادقانه، داوطلبانه، مسؤلانه، بشردوستانه و شعوری در صف پیکار عادلانه، سرنوشت ساز و دموکراتیک با زنان هم سفره و همسفر شوند و سرنشینان کشتی را از کام طوفان های مدحش و تباه کننده، مشترکا به ساحل نجات سوق دهند.

اگر زنان عاشقانه و عالمانه به صورت هدفمند طراز نوین سیاسی نشوند، و مبارزه سیاسی آگاهانه را هم جهت «تعیین سرنوشت سیاسی کل جامعه» داوطلبانه و خردمندانه انتخاب نکنند؛ و همچنان پیکار همه جانبه، مسالمت آمیز، تدریجی و عاقلانه خویش را در تمام ابعاد جامعه به خاطر شکستن جوهر استبداد، زدودن و خشکانیدن نهادهای نظام مرد سالاری، فرهنگ حاکم قبیلوی به صورت پیگیر و دل انگیزانه آغاز ننمایند؛ رهایی و آزادی عینی، ریشه یی و عملی کل جامعه و به خصوص آزادی اساسی زنان از قید اسارت های رنج افزا و فرسایشگر و نهادهای تاریخ زدهء اجتماعی به حکم خواب و خیال است.

 

مبارزه فرهنگی:

هر جامعه دارای یک فرهنگ به خصوص خود می باشد. و یک جامعه بدون فرهنگ شده نمی تواند و بدون فرهنگ قابل شناسایی و تکامل هم نخواهد بود. پس فرهنگ عبارت از هستی یک جامعه است که اصالت معنوی وغیره جامعه را نیز معرفی می دارد و در بخش تمدن خیلی ها ارزشمند می باشد. بناء بر همین اصل است که ضرورت «مبارزه فرهنگی»در نظام اجتماعی جامعه به میان آمده و مهم ترین نقش را در تعیین سرنوشت ملی، سیاسی و دموکراتیک اجتماعی در جامعه ایفاء خواهد نمود.

مبارزه فرهنگی، عبارت از «اجتماعی ساختن خود آگاهی جامعه»مطابق به ایجاد ارزش های اعتقادی، فکری، باورهای نوین و دورانساز، آزمون ها وغیره در جامعه می باشد که با تأثیر گذاری و تأثیر پذیری در رابطه علت و معلول نهادهای مادی، معنوی و اجتماعی جامعه قرار دارد.

 

القصه در این زمانه:

 باید پذیرفت که «مبارزه فرهنگی» بدون «خود آگاهی فرهنگی» به حکم انتحارجامعه نیز می باشد. لذا، از همین سبب است که اجتماعی ساختن خود آگاهی جامعه بدون مبارزه فرهنگی ناممکن و یا نهایت دشوار خواهد بود که یک جامعه صاحب خلق ارزش های لازم اجتماعی، مادی و معنوی و ابعاد مبارزاتی گسترده گردد.

پس جامعه ما برای رسیدن به آزادی هدفمند و تحقق نهادهای عادلانه مادی، اجتماعی و معنوی به مبارزه فرهنگی شدیدا ضرورت دارد. به خصوص زنان کشور ما، قبل از همه خودها را باید به زیور مبارزه فرهنگی و علمی بر مبنای آگاهی لازم اجتماعی، سیاسی، ملی و... همچنان با عقلانیت طراز نوین، منطق عصر و قانون تکامل زمان اصولا آراسته نمایند تا در صف «پیکار سرنوشت ساز ملی» به صورت شایسته شامل گردند.

 ناگفته نماند جامعهء که فاقد «مبارزه فرهنگی»باشد، بدین معنا است که این جامعه از نگاه اعتقادی، فرهنگی، سیاسی، فکری و... هنوز هم در «زنجیرهای اسارت» قرار دارد. چنین اسارت با مبارزات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، طبقاتی، ملی، فرهنگی و... توسط تمام شهروندان کشور اعم از ازبک و غیر ازبک و مسلمان و غیر مسلمان میهن ما تدریجا و به صورت مسالمت آمیز به سمت زوال رفته و بالاخیره با حکم و قانمندی تکامل زمان نابود خواهد گردید.

مکررا تأکید می گردد که اگر واقعا زنان خواهان رفع اساسی هرگونه نابرابری ها، بردگی ها، حق تلفی ها، رنج ها، بی سرنوشتی ها، تبعیض ها، اسارت ها و... از جامعه و خودها در تمام شؤن اجتماعی و سیاسی جامعه باشند، باید که منجمله به «مبارزه ملی »، «مبارزه سیاسی »، «مبارزه فرهنگی» و... باور و ایمان کامل نیز بیاورند و آنرا با سایر اشکال مبارزه به صورت آگاهانه، سیستماتیک و منطقی تلفیق دهند.

 پس بناء بر این امر زنان کشور ما بیش از پیش خودها را باید با ابزارهای مبارزات انسانی، ملی، اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، طبقاتی، مادی، روانی، فرهنگی، آرمانی و نظایر آن با زیر بنای عقلانی اندیشی، خرد اندیشی، نو اندیشی و نیازمندی زمان مسلح سازند تا نقش و رسالت مبارزاتی سازنده را تدریجا به وجه احسن در جامعه به سمر برسانند.

 در اخیر یک بار دیگر عاجزانه و احترامانه سر تعظیم را به پیشگاه والای انسان و انسانیت خم نموده و چنین عرض می نمایم که:

 

بیا مادر اسیر و داغدار !

          بیا پدر غمزده !

                     بیا خواهر بی سرنوشت !

                                   بیا برادر در سوگ نشسته !

                                                    و بیا ارجمند نو رستهء آزادگی !

 

بیایید که خواسته های بی حاصل «تک قومی و تک اتنیکی زیانبار» و دموکراتیک خود ها را آگاهانه کنار گذاشته و همه هست و بود خویش را قربانی «خواست و آرمان فرا ملی»مردمان افغانستان نماییم !

بیایید که اندیشه و عمکرد های «فاشسیتی تک قبیلوی- تباری» خودها را مسؤلانه، عاقلانه و مبنی بر اساس نیازمندی زمان و قانون تکامل دفن گورستان نموده و در عوض جهت ایجاد و نهادینه سازی عادلانهء هستی مادی، اجتماعی و معنوی «آرمان والای ملی»، «استقلال» و «تمامیت ارضی» و بالاخیره تحقق «نظام مردم سالاری» شامل در صف پیکار بشردوستانه، دموکراتیک و سرنوشت ساز ملی گردیم !

بیایید که مبارزات اتنیکی را به «مبارزه ملی هدفمند»رهبری و ادغام نماییم تا «فرهنگ مبارزه ملی» در تمام نهادهای جامعه خلق، نهادینه و قانونی گردد !

بیایید که مبارزات تک جنسیتی را با وجدان انسانی و خردمندی به «مبارزه اجتماعی و خرد جمعی»منطق عصر تلفیق دهیم تا «انسانیت» محور اصلی در زیر بنای جامعه گردد !

بیایید که مبارزه اجتماعی را به «مبارزه فرا ملی» به طور آگاهانه، عقلانی و عینی تبدیل نماییم تا «خرد و ذهنیت منافع دموکراتیک- ملی» در تمام استخوان بندی جامعه ترویج و قانونی گردد !

بیایید که مبارزه فرا ملی را به «مبارزه فرا انسانی» و «فرا معنویت» تغییر ماهیئت دهیم تا فقط «آرمان های عاقلانهء انسانی، خردمندانهء انسانی، دموکراتیک انسانی، انسانی و... انسانی» جهت ایجاد ارزش های متعالی لاینهایی غایه و هدف باشد و بس !

بیایید که «مبارزه فرا انسانی» را به آن معراج ملکوتی در کلیه زیربنای مادی، اجتماعی و معنوی جوامع بشری به جلو ببریم که بالاخیره بشر با عالی ترین سطح رشد فرهنگی، مادیت، انسانیت، عقلانیت، خرد، پارسایی، تقوا، خدمتگذاری، نوزایی فکری، خلاقیت ارزش های بی پایان و... به خصوص با عظیم ترین شکوهمندی معنویت خویش، رسالت و شایستگی «خلیفگی خدا»را در روی کره یی زمین کسب نماید !

و من الله توفیق

 28/4/2006

پایان

 پاورقی:

1- وضعيت زنان افغانستان طبق گزارش کمیسیون مستقل حقوق بشر 15/12/1384 سایت حزب وحدت اسلامی افغانستان

 

***********

بالا

دروازهً کابل

سال دوم          شمارهً ٢۷         می 2006