کابل ناتهـ، Kabulnath
|
داکتر اسدالله شعور سابق کارمند علمی مرکز زبانها و ادبیات اکادمی علوم افغانستان
ريشههاي نمود ادب
شفاهي «چيستان»
همايشی بين المللی «فرهنگ زرتشتی و جايگاه آن در تمدن جهانی» به روز جمعه پنجم سپتامبر ۱۳۸٢ در شهر دوشنبه، پايتخت تاجيکستان برگزار شده بود. اين همايش به ابتکار دولت تاجيکستان و حمايت سازمان علمی، آموزشی و فرهنگی ملل متحد (يونسکو) صورت گرفت که آن سال را سال فرهنگ زرتشتی اعلام نموده بود. مقاله ی زيرين متن سخنرانی پژوهشگر کشور ما داکتر اسدالله شعور در آن گردهمايی بود که در مجموعه ی سخنرانی های آن همايش به خط سريليلک به چاپ رسیده است. اینک متن آن را به خط دری برای استفاده ی علاقمندان فرهنگ و تاریخ افغانستان عزیز به نشر می رسانیم.
* * *
رديابي نمود چيستان تا آنجا كه اسناد در دست است، به اساطير باستاني و اديان قديمه ميرسد؛ چنانچه ریشه ی اين ژانر در آرياناي باستان تا اسطورههاي قديمه و فرهنگ اوستايي رسيده و در حوزهی شرق ميانه تا عهد نزول تورات، در يونان باستان تا دوران اساطيري پادشاهان تب و در شبه جزيره اسكانديناوي تا مقارن تمدن روم ريشه يابي شده ميتواند. در فرهنگ ما واژهی چيستان خود صورت جمع واژهی اوستايي چيستاست كه مفهوم دانش را افاده ميكند و ريشه در فرهنگ و زبان عهد زردشت بزرگ دارد. قديمترين نمونههاي چيستان آرياناي كبير را که امروز در اختیار داریم نیز متعلق به همان عصرست كه ذكر آنها در يشتهاي اوستا آمده و بخشی از متون آنها نيز توسط يكي از متنهاي زبان پهلوي به روزگار ما انتقال يافته است. گرچي نمونههاي چيستانهای پيشتر از عهد زردشت را نيز بدست داريم كه با ساختار چيستانهاي امروزي شباهت زيادي بهم ميرسانند، ولي چيستانهاي عهد اوستايي از وجوه بسیاری با ساختار گونه های مختلف چيستان هاي امروزي ما مطابقت داشته، ميتوان آنها را ريشههاي نمود ادبي- شفاهي چيستان خواند. اسناد تاريخی نشان مي دهد که در زبانهاي اوستايي و پهلوي چيستانرا «فرشن» faršn ميگفتند۱ كه با واژه «پرسان» دري و «frage » آلماني كه هر دو به مفهوم پرسش است، ريشه ی مشترك دارند . ۲ همچنان براي حل كننده يا گشاينده چيستان در آن زبان، اسم «فرشن و يجار» ۳ وجود دارد كه جزء دوم كلمه حل كردن يا باز كردن معنا مي دهد و ممكن است با كلمه «ويجار» زبان پشتو كه به مفهوم خراب و ويران مستعمل است، همريشه باشد. چندين سده پيش از به ميان آمدن زبان پهلوي نيز مردمان ما چيستان را ميشناختند، زيرا در آغازين سالهاي دوره ی مدنيت اوستايي اين گونه ی ادب مردمي «خروژ درنم تبه ينشه پرشتنم» یعنی «پرسش دشوار»٤ خوانده ميشد و از بركت همين چند سئوال مشكل است كه ما امروز از نام چيستان در زبانهاي اوستايي و پهلوي آگاهي مييابيم. اما آنچه را كه ميخواهيم به ارتباط بحث اصلي خويش بگوييم ايناست كه به احتمال قوی در همين دوره ی تمدن اوستايي ژانر چيستان وسعت يافته و نام «چيستا» بخود گرفته است، زيرا دلايل گفته شده براي اثبات اين امر كه «چيستان» مركب از «چيست» و «آن» باشد، ناكافي و نادرست به نظر مي رسد؛ ازینرو اين گمان قوت می یابد كه شاید همین واژه ی اوستایی منشأ و منبع نامگزاری اين گونه ی ادب شفاهي گردیده باشد. واژه «چيستا» كه به دو شكل «چيستا» و «چيستي» به صيغه ی مونث استعمال ميگرديد هر دو به مفهوم دانش و معرفت بوده، بسا معاني ديگر كه انديشه و آگاهي و آيين و دستور ديني باشد از آن بر ميآيد. اين واژه در اساس از فعل «چيت» كه به معناي انديشيدن و آگاهي يافتن و دانستن است و به همين معاني در اوستا نيز استعمال گرديده، اشتقاق يافته است٥ و خود مشتقات زيادي دارد، مانند: چيستونت به معناي دانشمند و پئوروچيستا كه به مفهوم پردان و فرزانه بوده و نام دختر سوم زردشت نيز هست. ٦ بارتولومه اين لغت را به تلفظ čistay ثبت نموده آنرا فكر، تفكر، ديدن معاينه كردن و فهمش تفسير مي كند،٧ و سوكولف از حالات ديگر كلمه سخنرانده مي نويسد كه čistam حالت مفعولي واژه بوده čistim به معناي تعليمات بكار ميرفته و با علامت صفت تفضيلي vahvi تفكر از همه حقيقيتر معني ميدهد.۸ واژه ی چیستا در زبان سنسکریت نیز به اشکال مختلف کاربرد دارد؛ مانند : ـ چيتا čitâ بمعناي انديشه و تصور. ۹ بخشاينده ی دانايي، دانش و ادراک. ۱۰ ـ چيتاس čitâs بمفهوم عقل و شعور، ذهن، ادراك نيروي تفكر و دانايي . ۱۱ در فرهنگها و لغتنامههاي دري نیز برای لفظ چیستا معانی یی را ذکر کرده اند که با گونه ی ادبی ـ شفاهی چیستان نمینوانند بدون رابطه باشند؛ چنانچه «برهان قاطع» آنرا «ماهيت»۱٢، فرهنگ نفيسي «ماهيت»، «چگونگي»، «كيفيت» و «ذات» ۱۳ تفسير كرده و لغتنامه دهخدا همه اين معنايي را براي آن فهرست كرده است . ۱٤ گرچه زنده باد داكتر محمد معين اين لغت را مأخوذ از دساتير و جعلي ميپندارد و صورت اصلي آنرا چيستي (مركب از چيست + ي) مي داند.۱٥ اما تفسير كلمه «چيستا» به معناي چيستان در عدهيي از فرهنگها حدسهاي ديگريرا توليد مي نمايد؛ زيرا در اوستا لغت «چيستا»، «چيستي» به سه مفهوم مشخص بكار برده شده، كه در ذيل به شمردن آنها دست مي يازيم: ١ – علم، دانش، ادراك : در گاثاها كه قديميترين بخش اوستا و سروده ی شخص زردشت است، اين واژه هفت بار بصورت اسم مجرد و به معاني بالا تكرار يافته است. ۱٦ ٢ – ایزد دانش : در آيين مزديسنا يا دين زردشتي، بعد از خداي يگانه ـ اهورامزدا ـ ايزدان ديگري نيز وجود دارند كه مؤكل پديدههاي گوناگون وابسته به حيات بشر محسوب مي گشتند و از زمره اينان يكي «چيستا» است كه خداي دانش و علم شمرده مي شد و در اوستا يشت شانزدهم كتاب «يشتها» كه موسوم به « دين يشت» است، وقف ارجگذاري و توصيف او شده است. ۱۷ درين كتاب در دو فقره واژه ی «چيستا» بگونه ی اسم در مفهوم بالا استعمال گرديده است. ۱۸ ٣ ـ فرشته علم: در سه فقره از يشتها۱۹ و يك فقره از ونديداد۲٠ واژه ی «چيستا» به اين مفهوم بكار رفته است .
از مواد بالا چنين نتيجهيي مي توان بدست آورد كه واژههاي «چيستا» و «چيستي» در زبان اوستايي در پهلوي اسم ايزد دانش؛ مفاهيم دانش و معرفت را نيز افاده مي كنند و در زبان سانسكريت مفهوم وسيعتري يافته انديشه و تصور و بخشاينده دانايي و عقل و شعور را نيز در بر گرفته است و معاني یي را كه در لغتنامههاي دري براي آن آورده اند، نيز از مفهوم اصلياش در زبانهاي باستاني چندان دور نمي نمايد. و اگر شباهت لفظي و ظاهري اين واژه را با كلمه «چيستان» در نظر بگيريم و هدف و مدلول نوع چيستان را در گذشته و امروز با معاني آن در محل مقايسه قرار دهيم، اين حدس به قوت هر چه تمامتر ايجاد مي شود، كه اين كلمه با ريشه ی واژه چيستان نباید بدون ارتباط باشد زيرا:
د: واژه «چيستا» به معناي خداي دانش نيز مي تواند با چيستان ارتباط داشته باشد، زيرا اطلاق اسم الهه بر پديدههاي ساحه ی نفوذ آنها و يا نسبت دادن اين پديدهها بر رب النوع، در ميان ملل گوناگون مرسوم و معمول بوده است؛ چنانچه مثال برجسته آن كلمه «موسيقي» (music) است كه بنام خداي هنرها در اساطير يونان نامگذاري گرديده است. در اساطير يونان و روم نه الهه وجود داشت كه امور گوناگون به عهده آنها تصور مي شد و در اين ميان موز «muse» خداي هنرها بود. چون موسيقي كه در آنروزگار يكي از هنرهاي معمول بود در حيطه ی قدرت و نظارت الهه ی موز قرار داشت؛ از ينرو بنام همان الهه نامگذاري گرديده music خوانده شد.۲۲ ازين جهت احتمال ميرود كه نامگذاري چيستان نيز به همين شيوه بوده باشد؛ زيرا از يكسو چيستان پرسي و پاسخ دهي در دوره اوستايي دانش شمرده مي شد و پاسخ گويي به چيستانها نيز دليل علم و دانش و مرتبه معنوي به حساب ميرفت و از طرف ديگر در دين زردشت دانش از عالي ترين و بلندترين مراتب برخوردار بود تا آنجاييكه پيامبر بزرگ آريانا هميشه دعا مي كرد كه: «اي علم راستترين مزدا ! ؛ آفريده مقدس ! اگر تو در پيش باشي منتظر بمان و اگر در دنبال باشي بمن برس! »۲٣ پس ميتوان مدعي شد كه نامگذاري اين نوع برجسته ی دانش آنروزگار بنام خداي علم، دور از امكان نمي نماید. و اما در مورد اينكه چگونه واژه ی «چيستا» به «چيستان» مبدل گرديده است، سه فرضيه ذيل را مي توان در نظر گرفت:
٣ – و بالاخره امكان اخير آنكه شايد مطابق قواعد زبان اوستايي آوردن حرف نون در اخير كلمه معناي خاصي داشته باشد كه زبان شناسان را به آن اطلاع بيشتري خواهد بود. به هر صورت اين موضوع را بايد مطابق به اساسات نوين و علمي زبان شناسي مورد بررسي قرار داد، تا به نتيجه قطعي رسيد كه اينكار از ساحه كار نگارنده و عرصه صلاحيت وي خارج است و به انتظار روزي كه زبان شناسان صاحبنظر اندرين باب ابراز عقيده فرمايند. ولي قديم ترين ذكر نمود یا نوع چيستان در فرهنگ آريان زمين را نيز ميتوان در كتاب مقدس اجداد با فرهنگ ما «اوستا» مشاهده نمود. در يكي از بخشهاي يشتهاي اوستا موسوم به «آبان يشت» كه به فرشته آب «ناهيد» اختصاص يافته، علاوه بر مدح و توصيف ناهيد از ستايندگان آن نيز ذكري بعمل ميآيد و اينها پادشاهان و نامورانياند كه اشخاص حقيقي و تاريخي بوده، قبل از زمان زردشت يا در دوره زندگاني او ميزيستهاند.٢٤ يكتن از اين ناموران «يوشت فريان» است كه اصل توراني داشت ولي از جمله پيروان «زردشت» بود و ذكر مراجعت او به «ناهيد» هنگام پرسش نودونه «سوال سخت» (چيستان) اخيته جادوگر از وي، در فقرههاي «٨٠» تا «٨٣» كرده ی ٢٠ يشتها ذكر گرديده است: «از براي من اي زرتشت اسپيتمان اين اردويسور ناهيد را بستاي كسي كه... از براي او يواشت از (خاندان) فريانها در جزيره موج شكن رنگها صد اسب، هزار گاو، ده هزار گوسفند قرباني كرد ¤ و از او درخواست : اين كاميابي را بمن ببخش، اي نيك! اي تواناترين! اي اردويسور ناهيد! كه من به اختيه ی غدار خيره سر چيره شوم، و من که بسؤالاتش پاسخ توانم گفت، به نودونه «سئوالات سختي» كه به قصد خصومت از طرف اختيه ی غدار خيره سر از من مي شود ¤ اورا كامياب ساخت ارديسور ناهيد كسي كه هميشه خواستاري را كه زَوْر نثار كند و از ره راستين فديه آورد كامروا مي سازد.»٢٥ شرح مفصل اين رويداد و متن ثلث سوالات مذكور خوشبختانه توسط يكي از متون پهلوي به دسترس ما رسيده كه در پهلوي فوايد بيشمار ديگر، در ساحه چيستانشناسي تاريخي از اهميت نهايت بزرگ برخوردار است؛ زيرا در پهلوي اينكه متن سي و سه چيستان را در اختيار پژوهشگران قرار مي دهد شيوهها، نحوه و شرايط چيستان پرسي و اهميت آنرا در زندگاني مردم آن روزگار بازتاب مي دهد و با مطالعه متن چيستانها با طرز ساختار، موضوع و مندرجه آنها آشنا ميگرديم. اين رساله كه «ماتيكان يوشت فرييان» عنوان دارد، چنين آغاز مي گردد: «چنين گويند كه اندر آن زمان كه آخت يا توك با هفت بيور(هفتاد هزار) سپاه بسوي شهر «فرشن گزاران» شد و گفت كه شهر «فرشن گزاران» را زير پاي پیل با خاك يكسان كنم و چون آنجا رسيد، مردمي خواست كه از(سن) پانزده سالگي*١ از آيين يزدان ناآگاه نباشند [تا] پرسشها كند و هر كه نتواند بگزارد او را بگيرد و بكشد. اندر آن شهر فرشن گزاران مردي بود بنام «مهر سپند»، وي به آخت ياتوك گفت كه شهر فرشن گزاران را در زير پاي پيل با خاك يكسان مكن، اين مردم بيگناه را مكش چه درين شهر فرشن گزاران مردي هست بنام يوشت فريان كه از پانزده سالگي از آيين يزدان نا آگاه نيست و هر چيستان از او پرسي بگزارد. پس «آخت يا توك» به «يوشت فريان» پيغام داد، كه: بدربار من آي! تا از تو سي و سه چيستان پرسم، اگر پاسخ ندهي؛ ياگويي ندانم، در زمان تو را بكشم.» ٢٦ خلاصه ی موضوع اينكه يوشت بدربار آختيه رفت و از او خواست لاشه ی مردمان را كه وي در زير بستر و بالشتها دارد، بر دارد؛ تا سبب دوري امشاسپندان نگهبان او نگردد، چنين کردند و آخت اين سي و سه چيستانرا به عنوان آزمایش او طرح نمود :
٢ – كدام يك از آفريدگان هرمزدست كه چون به پشت نشيند بلند تر گردد تا بپاي ايستد؟ ٣ – كدام يك از آفريدگان هرمزدست كه راه رود و گام ننهد؟ ٤ – كدام يك از آفريدگان هرمزدست كه دندانش از شاخ و شاخش گوشتين است؟ ٥ - كارد كوتاه بهتر است يا خورش اندك؟ ٦ – پر چيست؟ نيم پر چيست؟ و چيست كه هرگز پر نگردد؟ ٧ – چه چيز است كه مردم خواهند پنهان كنند و نتوانند؟ ٨ – كدام مرد است؟ كه استو ويهات [= عزراييل] را بيند و بميرد، آرزو كند كه باز بزندگاني برگردد و ديگر بار چون او را بيند و بميرد به نظرش آسان آيد. ٩ – پيل، اسپ، شتر، خر، گاو، گوسفند، زن، سگ، خوك و گربه در چند ماهگي ميزايند؟ ١٠ – كدام مرد آسودهتر و آرامتر زيست كند؟ ١١ – كدام چيز در گيتي همانند هرمزد و اشاسپندان است؟ ١٢- كدام خورش خوشتر و بامزهتر است؟ ١٣ – يك چيست؟ دو چيست؟ سه چيست؟ چار چيست؟ پنج چيست؟ شش چيست؟ هفت چيست؟ هشت چيست؟ نه چيست؟ ده چيست؟ ٢٣ ـ *٢ چه سردتر است؟ ٢٥ – چه گرمتر است؟ ٢٦ – چيست كه نرود بهتر؟ چيست كه بيفسرد بهتر؟ و چيست كه بميرد بهتر؟ ٢٧ – چيست كه از كوه سنگين تر است؟ چيست كه از كارد پولادين تيزتر است؟ چيست که از انگبين شيرينتر است؟ چيست از دنبه ميش چربتر است؟ كيست از راد[مرد] ان راد[مرد]تر است؛ و كيست از راستان راستتر است؟ ٢٨ – پاي كي نيكتر و نكوتر است؟ ٢٩ – زنانرا آرامش كامل از چيست؟ ٣٠ – چيست؟ كه ده پا، سه سر، شش چشم، شش گوش، دو دم [سه اندام نري]،* ٣ دو دست، سه بيني، . * ٤ چار شاخ و سه پشت دارد و همه جهانرا زندگي و خواسته از اوست. * ٥ ٣١ – كدام اسپ نيكوتر است؟ ٣٢ – چيست كه خشكش نسوزد و خويدش بسوزد؟ ٣٣ – كدام پادشاه بهتر است؟ ٣٤ – تو، يوشت فرييان را خواسته چنداست؟» ٢٧ يوشت فرييان به همه ی اين سوالها پاسخ درست مي دهد، اما از دانستن پاسخ چيستان بيست و پنجم عاجز مي ماند و بدون اينكه عجز خودرا اعتراف كند، به بهانهيي بيرون مي رود و چون از ناهيد مدد خواسته بود، پيك يزدان، فرشته نرسي (نيريوسنگ) جواب چيستان را بدو ميآموزاند،٢٨ و او از آزمون پيروزمندانه بدر مي شود و در مقابل سه سئوال از آخت مي پرسد:
١ – ارزش يكدست (يك ذراع ـ ارش) تخم زميني (كشت) چند است؟
دانشمنداني كه در مورد رساله يوشت فرييان پژوهش كردهاند
چيستانهاي آنرا به چار دسته جدا مي كنند: ٢ – چيستانهاي كودكانه و شگقتي آور؛ مانند: چيستان هاي ٥ – ٦ – ٢٣ – ٢٤ – ٣١ و مانند اينها كه وست west غالب چيستان هاي اين رساله از اين جنس دانسته، آنهارا فرومايه و ناچيز مي شمارد.*٨ در حالیکه چنین پرسش ها که درین مقاله به خط سرخ برجسته ساخته شده اند؛ برای مطالعات چیستان شناسی اهمیت بزرگ داشته، ساختار اینها دقیقا" زیرساخت نوع چیستان بوده، امروز نیز درین مفاهیم چیستان های متعددی در افواه مردم می باشد.
٣ – چيستانهاي مربوط به علوم طبيعي؛ مانند: پرسشهاي نهم، سوم،
چارم، بيست و پنجم و سي آم. بررسي عمومي سي و سه چيستان متذكره (كه اگر دقيق سنجيده شوند چهل چيستانرا تشكيل مي دهند) نشان مي دهد كه در عهد به ميان آمدن اين چيستانها، گونه ادبي چيستان جزئي از دانش عمومي بوده و ممكن است بعدها در اثر انكشاف علوم، اين بخش خصوصيت ژانري يافته به يك نوع فولكلور و بعد به نمود - ادبي تبديل گرديده باشد. اسناد ديگري كه بعد از اين خواهد آمد، نيز مؤيد فرضیه ی ما بوده و در مجموع نظريه ی دانش پنداشتن چيستان و ادعای پیشین مارا از تقويت بيشتري برخوردار مي سازد. با مرور مختصري در ساختار چهل چيستان مذكور در مي يابيم كه بيست و شش چيستان آن عيناً ساختمان چيستانهاي امروزي را دارند كه شصت و پنج در صد مجموع چيستان هاي رساله را تشكيل مي دهند.
در بخش روايات اساطيري شاهنامه فردوسي شش چيستان باستانزمان نيزثبت گرديده كه براي تحقيقات فولكلورشناسي دلچسپ و شايان توجه است. فردوسي در آنجاييكه ار رسانيدن نامه «سام» به «منوچهر» توسط «زال» حكايت مي كند، از آزمايش «زال» توسط موبدان كه دانشمندان بزرگ عصر خويش بودند، نيز قصهيي دارد كه در جريان آن از «زال» شش چيستان پرسيده مي شود. چون بر اساس افسانههاي اساطيري، زال توسط سيمرغ پرورده شده بود و پادشاه (منوچهر) در انسان بودن و عاقل دانستن زال شك داشت، لذا براي اينكه بداند پسر سپهسالارش واقعاً هوش يك انسان عاقل و توانمند را دارد يا ني؟ به موبدان دستور مي داد تا زال را در معرض آزمايش قرار دهند. بناً موبدان توسط «چيستان» كه معيار هوش و دانايي انسان را در آن دورهها از روي آن معين مي كردند ـ چنانکه روانشناسان امروز همين كار را مي كنند ـ ٣٣ زال را در بوته ی آزمون مي گذاشتند. بر اساس روايت فردوسي موبدان اين شش چيستان را از زال مي پرسند و او به همه آنها جواب درست و قناعت بخش مي دهد: ١ – كدام دوازده درخت شاداب و سر سبز است؟ كه هر يك سي شاخه دارد. (سال و ماه) ٢ – دواسپ تازنده سياه و سفيدي هستند كه هر قدر دنبال هم مي دوند، به يك ديگر نميرسند. (شب و روز) ٣ – سي سوار از نزد شهريار مي گذرد و گاهي يكي از آنها كم مي باشد. اما باز هم سي شمرده مي شوند. (روزهاي ماه) ٤ – مردي با يك داس برنده وارد مرغزار شده همه تر و خشك را درو مي كند و هيچ چيزي مانع كار او شده نمي تواند. مردكيست؟ و مرغزار چيست؟ (زمان و انسان)
٥ - دو سرو از ميان دريايي سر بركشيده و مرغي بر شاخسار آنها آشيان
دارد؛ بامدادان بر يكي و شام هنگام بر ديگري مي نشيند. و بر هر درختي كه لانه مي
گيرد آن يكي شاداب ميگردد و ديگري خزان ازين رو هميشه يكي سر سبز و ديگري پژمرده
مي باشد. آنها دراصل چه چيزهايند؟ (دو نيمه ی سال و خورشيد) با پاسخ گفتن زال به شش چيستان فوق، بر موبدان و منوچهر شاه مسلم مي گردد كه او از هوش فوقالعاده انساني برخوردار است. اين شش چيستان در پهلوي اينكه يكبار ديگر نوعيت، ساختار، شيوه كاربرد، چگونگي استعمال، اهداف استفاده از چيستان و اهميت آن را در حيات مردمان روزگار باستان براي ما روشن مي سازد، با چيستانهاي قبل الذكر ما از هر جهت قابل مقايسه بوده در تأييد همديگر واقع مي شوند وقدامت اين گونه باستاني فولكلوري ـ ادبي را در ميان مردمان ما به اثبات مي رسانند، و راه پژوهشهاي عميق و گسترده فولكلورشناسي تاريخي را هموارتر مي گردانند. ولي با مطالعه مطالب بالا مسلم ميگردد كه نمود شفاهي ـ ادبي چيستان به صورت قوي ريشه در فرهنگ اوستايي و پيشتر از آن داشته، ادبيات شفاهي ما تاريخي ديرينهتر از ادب نوشتاري دارد.
پینوشت ها :
٢ - طبري، احسان. برخي بررسيها در بارة جنبشهاي فكري ايران. كابل: نشرات اردو. ١٣٦٠. ص. ٢١٠. ٣ - فرهنگ پهلوي. ص. ١٥٧. ٤ - يشتها. ج 1 گزارش ابراهيم پورداود. تهران: كتابخانة طهوري. ١٣٤٦. چاپ دوم. ص. ٢٦٩. ٥ ـ نيبرگ در كتاب «يك متن پهلوي» چيستا ċistâ را از ريشة كيت KYθ وانمود ساخته مي نويسد: اين واژه در اوستا «كه يي ته» kaēta در فارسي ميانه كيت kyt [kêd] به معناي غيبگو و جادوگر و در متون مانوي فارسي ميانه qydyq كيدك = جادوگر بوده است. در فارسي ميانه در «كارنامة اردشير بابكان» كيد هندوك ذكر يافته = غيبگوي هندي و در شاهنامة فردوسي نيز از كيد هندي ذكري هست.
- Nyberg, H. S. Manual of Pahlavi.
Part II Glossary. Wiesbaden. 1974. P 118. ٦ ـ يشتها. ج ١ . چاپ نخست. بمبيي: انجمن زردشتيان هند. ١٩٢١. صص. ١٥٧ – ١٩٠.
در استفاده از منابع آلمانی و روسی از همیاری داکتر دادخدا سیدمحی الدین اوف (سیم الدین اوف) رییس کنونی مرکز زبانها و ادبیات رودکی فرهنگستان علوم تاجیکستان سپاسگزارم. ۹ - رضي، هاشم. فرهنگ نامهاي اوستا. ج ١. تهران: انتشارات فروهر. ١٣٤٦. ص. ٤٢٧. ۱۰ - يشتها. گزارش و تفسير پورداود، ج ١ .چاپ اول. ص ١٥٧. ۱۱ - فرهنگ نامهاي اوستا. ج ١. ص. ٤٢٨. ۱۲- برهان قاطع. مؤسسة مطبوعات فريدون علمي، تهران. (ب. ت) ص ٤٠١. ۱۳- نفيسي علي اكبر (ناظم الاطبأ) فرهنگ نفيسي. تهران: كتابفروشي خيام.. ١٣٤٣. ص. ١٢٢١. ۱۴ - دهخدا، علي اكبر. لغتنامه. شماره ١٤٦. تهران: سازمان لغتنامة دانشكدة ادبيات و علوم انساني دانشگاه تهران.. ١٣٤٧. ص. ٤٧٢. ۱۵- معین، داکتر محمد. فرهنگ معین . تهران : ؟؟؟؟؟؟؟. 1444. ص 44. ١٦ ـ گاثاها. گزارش ابراهيم پورداود. تهران: دانشگاه. ١٣٥٦. دريسناي ٣٠ قطعه ی ٩؛ يسناي ٤٤ قطعه ی ١٠؛ يسناي ٤٧ قطعه ی ٢؛ يسناي ٤٨ قطعه ی ١١ و يسناي ٥١ قطعات ١٦، ١٨ و ٢١. ١٧ ـ يشتها ج ١ (چاپ اول) ص. ص. ١٧٩ – ١٩٠. ١۸ـ يشت ها ج ١ هرمزد يشت فقرات ٧ و ٢٦. ١٩ ـ يشتها ج ٢ (چاپ اول) يسناي ١ فقرة ١٤ – سروشهادخت فقرة ١٦ فرگرد ١٩. ۲٠ ـ نديداد. گزازش ابراهيم پورداود. تهران دانشگاه ١٣٣٧ در فقره ٣٩. ۲١ـ رشیدپور، داكتر ابراهيم. آيينه هاي جيبي آقاي مك لوهان، ص ۴۸. ۲۲ ـ تامسون، جورج. خاستگاه زبان، انديشه و شعر. ترجمة جلال علوي نيا. تهران: انتشارات حقيقت. ١٣٥٦. ص ٦٧. ۲۳ ـ يشتها ج ١ . چاپ نخست ص ١٥٨. ۲۴ ـ يشتها ج ١. گزارش ابراهيم پور داود. چاپ دوم. تهران: كتابخانة طهوري.. ١٣٤٧. ص ص ٢٣٢ ـ ٢٣١. (منبعد يشت ها چ ٢). ۲۵ـ يشتها ج ١(چ ٢) ص ص ٢٧١ – ٢٦٩. *١ ـ در كيش زردشت هر فرد سر از اين سن سال مكلفيت بسر رسانيدن امور ديني را پيدا مي كند.
۲٦ ـ محمد معين، دكتر. يوشت فريان و مرزان نامه. تهران: چاپخانة
مجلس. ١٣٢٤ ص ص ٨ ـ ٧. * ٣ ـ مطالب بين قلاب در رسالة دكتر معين بنظر نميرسد اما در كتاب «زبان و ادبيات پهلوي» در متن چيستان وجود دارد براي مقايسه، رك: - تاواديا، ج. زبان و ادبيات پهلوي. تهران: بنياد فرهنگ. ١٣٥٥. ص ١٤٣. * ٤ ـ در «زبان و ادبيات پهلوي» : سه دماغ. * ٥ ـ در مأخذ دومي : «... و به تمام گيتي زندگي و توان مي بخشد.» و ناگفته نبايد گذاشت كه در مأخذ دومي تعداد پاهارا شش نوشته شده كه يقيناً نادرست است. اين چيستان امروز نيز بين مردم افغانستان به اشكال گوناگون مروج است. از جمله: هشت پاي و دو دست كته مردك تو بجمب! (چيستانهاي شفاهي دري. اثر نگارنده. كابل وزارت اقوام و قبايل. ١٣٦٦. ص ٧٧ ) ۲٧ ـ يوشت فريان و مرزبان نامه. ص ص ١٧ ـ ١٦. ٢۸ ـ يوشت فريان و مرزبان نامه. ص ١٢ و زبان و ادبيات پهلوي. ص ١٤٣. * ٦ ـ ازدواج با محارم كه در مزديسنا بحثي دارد. * ٧ ـ ثواب. ٢٩ـ يوشت فريان و مرزبان نامه. ص ١٢. ۳٠ ـ يشتها ج ١ (چ ٢) حاشية ص ٢٧١. ۳١ ـ يوشت فريان و مرزبان نامه. ص ١٢. * ٨ ـ اين عقيدة وست ناشي از آنست كه او سوالات مذكور با در نظرداشت عمق و وسعت فرهنگ اوستايي مي سنجد، در حاليكه همين گروه سوالات براي ساحه فولكلور شناسي پر اهميت تر از ساير چيستان هاي رساله مي باشد. ۳۲ ـ يوشت فريان و مرزبان نامه. صص. ١٩ – ١٨. ۳٣ ـ مان، ترمان ل.. اصول روانشناسي. تهران: دانشگاه.. ١٣٣٧ . ص ١٢٦. ۳٤ ـ شاهنامه. ج ١ . صص. ١٧٦ ـ ١٨٦.
*********** |
بالا
سال دوم شمارهً ٢۷ می 2006