کابل ناتهـ، Kabulnath
|
داکتر رازق رویین
یک روز نام یاد تو میماند
دیدم که ماه در گذرباد خوناب اشک روشن خود را یک قطره می مکید که میدانست فردا رهین منت خورشید است
«»«»«»«»
در من حضور تست که جاریست ایکاش همچنان در چشمهای خوب تو باری من نیز ماه آخرشب بودم
«»«»«»«»
فردا سلامتم به سلامی بخش زیرا لبان خستهء ما دیگر آهنگ گفتن و نشیندن را تکرار میکنند.
«»«»«»«»
فردای من فردای ما امروز را، در چشمه سارچشم غریبم جاری کن بگذار آفتاب دو چشمت نیز همواره خاک رستن ما را بنوازد یک روز نام یاد تو میماند.
*********** |
بالا
سال دوم شمارهً ٢٦ اپریل 2006