امام عبادی

 

 

 

وطن یا آب زندگانی

 

 

مادری میهنم!

نازنین وطنم!

نام تو،

یاد تو،

از هر زمان دگر

از هر مکان دگر

برایم خواستنی شده ست.

مثل آب،

مثل هوا،

برایم امید زندگانی شده ست.

از آن هنگامیکه

در این کشور گلها،

لاله ها،

بخاطر نجات کودکان

ناموس و جان

                   آمدم

گمانم نا بجا شد،

و یقیینم بخطا رفت،

که عوض تلخی باروت

عطر گل یاسمن بو میکنم.

اگر در جنگهای حرام تنظیمی

فریب خوردگان تاریکی

برای ویرانی کابل

راکت و شمشیر

به پشت و کمر،

می زدند و

و چنان میکشتند انسان.

اینجا،

شیرین زبانانِ ما

فرهنگی میزبانان ما

نه در پشت سر

روبرو

عطر یاسمن شانرا

به تحقیر، به توهین،

به دماغ و سر

می زنند.

و چنین می کشند جان،

خاصهء که تازه اینجا نیز

ورق وجدان برگشته ست

در سقوط انسانیت،

وبشردوستی

بعد از واقعه ای (نیویارک و لندن)

اینها، به اشاره

به چشمک می کشند روان.

که آی سیاه مویان!

که آی گندمی رویان!

دگر دور شوید از بوستان ما

دگر گم شوید از شهرستان ما

نازیبا کردید کوچه ی ما

گندیده ساختید

بحرما، دریای ما و جوچه ی ما

 

حالا واضح و پوستکنده

فریاد می زنند:

مسلمانان (١) را

هندوان (2) را

مهاجران بی سرنوشت افغان را

این کلک ششمین بی درمان را

دگر جای خواب آرامی نیست در خانه ی ما

برصفامندی،

یا به زور سگ پاچه گیر پولیس

کوچ باید داد!

کوچ ! هم سالم و هم مریضان شانرا

باری،

وطنم،

مادری میهنم،

با چنان سرابی که در بیداری

نه در خواب دیدم

نام تو

یاد تو

برایم آب زندگانی شدهست.

 

اشاره:

 

١- تا کنون صدها مسلمان روشنفکر افغان با موافقه پشت پرده وزیرمهاجرین افغانستان از اروپا کوچ داده شده اند.

٢- هندو زنیکه به مرض سرطان هم دچار بود از طرف کشور المان جبرأ کوچ داده شد.

 

*********

بالا

دروازهً کابل

سال دوم          شمارهً ٢۵         مارچ/فبروری 2006