کابل ناتهـ، Kabulnath
|
داکتر رازق رویین
جویبــــــــــــــار
دیروز هم گذشت امروز نیز میگذرد تند و پر شتاب این جویبار زمزمه پرداز این آب روی رهگذران جام آفتاب خنیاگر زمان و سرود ستاره گان اشک شفاف کودک باران!
********
رازشگفته ییست، این جویبار جاری پر مهر!
********
در واژه های روشن پیغام رفتنش هر بار، هر کجا در گوش هر گلی و شراع شگوفه یی در نای سبز سبزه و گلپونه های برگ عطر سلام خاک و دوام زمانه را تکرار میکند.
********
وقتی که سیل خانه برافگن در رهگذار خویش آیینه های روشن او را بر سنگ میزند هرگز از پا نمی فتد از سنگ و سیل و سیلی ایام زیرا؛ با دست خویش همره تک تک ستاره ها باردگر به سوی دیاران روشنی ره باز میکند. وآنگاه باز همراه با سماع نسیم ـ آب و آفتاب ـ رو سوی بی نهایت خود مینهد به راه. لیکن کسی ز خویش نپرسید هرگز، کاین عاشق صدا و سرود و امید و نور یا پویه و سرور، در این زمین سبز خدا خانه اش کجاست؟
سوفیه می 2000
********* |
بالا
سال دوم شمارهً ٢۵ مارچ/فبروری 2006