درکشورما،
بارها اتفاق افتاده است که پس از
بروز وقایع خونین وفاجعه آمیز، برخی درپی
ریشه یابی آن رفته اند. چه بسا وقایع مسلم و دلخراشی که پای خبر
آنها هنوز
هم
از گسترۀ محدود محل اتفاق فراتر نرفته است. اگردرچند کتاب مربوط به تاریخ
افغانستان، اشاره های به کشتارها و آتش سوزی ها شده است، وقایع دلخراش و
جزییات رویداد ها را بسیار حاشیه وار میابیم. حتا آنگاه که دست انتقام و
کینۀ استعمار بریتانیا در کابل و غزنین ، درکمال بیرحمی وبی محابا خون
ریخته وآتش افروخته است، و قوای هوایی و زمینی شوروی قریه ها ومردمان مظلوم
بیشماری رابه هلاکت رسانیده اند، سعی در روشنی بیشترآن ویرانگریها وسفاکی
ها نشده است. چنین رویدادهای، تنها ازلزوم دید استعمار بریتانیا و شورویی
ازمیان رفته برنخاسته است؛ بلکه در حوزۀ برخوردهای داخلی ویا آنچه ذات
البینی و
ناشی ازجنگهای داخلی گویند،هم رویدادهای بیشماری حاکی از
بیرحمی های
تکاندهنده بوده اند.
سراغ چــرایی
نبود توجه به بدانها را، شاید بتوان درعوامل و زمینه های چندگانه گرفت.
درفرصت محدود
وقایع نگاران، درعادت به تاریخ نویسی عمومی ویا معطوف به شرح حال شاهان
وامیران ، درلزوم دید شاهان وامیران ونواده های آنها برای پنهان داشتن
وقایع وترس ازابعاد نفرت آمیز آن، در محدودیت های فکری، قومی وعقیده یی
وقایع نگاران، در جبن وترس ومصلحت های سیاسی وبقیه عوامل.
اما برخی
ازرویدادهای امروزینه، در کوتاه ترین لحظه ها درگوش وچشم جهانیان میرسند. آن
رویدادهای که مدتی پنهان می مانند، به امکانات سانسورگران پیوند دارند.
اکنون اگرازین
همه رویدادهای بیشمار، فهرستی با جزییات بروز آنها در دست داشتیم، شاید
توفیقی با برداشت از رویدادهای پیشینه در اشاعۀ فرهنگ عبرت گیری در
اختیارمردمان رشدیابندۀ جامعۀ ما می بود.
اما دریغ
وافسوس که از آن فرهنگ، شاید کمی بهره گرفته باشیم. آنچه که درین حوزه یا
گسترۀ آموزش رویدادها میتواند، کمک نماید، این هم است که ذهن با توجه زمینه
ها وقراینی که میان اوضاع می بیند، میتواند درانتظارتکرارآن بنشیند.
از میان
انتظارهای مبنی بر دوباره وچند باره دیدن چهرۀ رویدادهای فاجعه آمیز ویا
برگشت نهادهای با چهرۀ استبدادی چه در حاکمیت وچه درحوزۀ تماس های
اجتماعی، میتوان وضغ بدتری را با نگرانی هایش انتظار داشت. وازاین
میان، درینجا به عواقبی اشاره می نماییم که در اوضاع بحرانی تر، دامن
مناسبات قومی ویا ملیتی وقبیله یی، مذهبی و سمتی جامعه را می گیرد. وقتی
تخم کدورت ودشمنی پاشیده شده است، وقتی نبود مسؤولیت درکاربرد احترام
بیداد میکند، وقتی چهره ها وحرکات ظریفانه ومحیلانۀ کدورت آمیز بردل های
سیاه پرده می کشند، دربُعد زمان وبا گذشت چند وقت دیگر، رسوایی رابه ارمغان
میاورند. این عوامل دراوضاعی بحرانی تر به تشدید بحران می افزایند.
از موقف واقعیت
گویی، نباید از نشان دادن سیر رشد این عوامل هراسید ویا بهانه تراشید. در
واقع نباید خود را اغفال کرد ویا دردام اغفال کننده گان افتاد. در دام
آنانی که سرزمین زمین خوار و زار و مواجه با خار را گل وگلزار نشان میدهند.
ازین چشم
انداز، دربستر رویش ناگواری های بیشتر، حواس انسان به سوی هــــندوهای میهن ما
معطوف میشود. به سوی آنانی که باردیگرمی بینیم درلب پرتگاه فاجعه یی رسیده
اند
اما انسان بی
علاقه ویا کج اندیش وکجرو، میتواند به حال و روز و روزگارنگران کننده وسرنوشت
آنها به آسانی بهانه بیاورد. بگوید که صدها مشکل دیگر داریم دنبال کردن
بحث اقلیت ها را کنار بگذارید.! باری شایان یادآوری است که اگرانسانی مواجه
با کمبود های معرفتی به واقعیت تحقیروبه ابعاد آن، به ریشه های آن وبه
نتایج بروز پیشنه های که آنها (هندوهای وطن)دیده اند، به دلیل نفوس کم آنها
درجامعه توجیهی نامعقول جست وجو میکند، شاید سزاوارترحم وتوضیح باشد؛ اما
اگر کسی دیروزها را فراموش میکند، وامکان بازگشت رویدادهای خونین را نمی
خواهد ببیند،وهنوز هم با اقلیت واکثریت گویی های مهمل ومنفی بافی ها، می
خواهد جاده صاف کنی برای خون ریختن دگر باره باشد، بسیار لازم است که
صمیمانه در پی اصلاح او براییم.
موردِ محدودیت
ها وآزار رسانی ها به هنــــدوها و سکهــ های کشور خویش را نباید ،چیزی جدا از
کلیت بافت روابط وفرهنگ مسلط در جامعۀ خویش تلقی نماییم. نباید مشکلات آنها
را جدا از مشکلات افغانستان ومشکل فرهنگی واجتماعی ارزیابی نماییم. به سخن
دیگر یاد آوری از مشکلات آنها ، مشکلات گسترده تری را نشان ما میدهد.
با توجه به
اوضاع نابسامان میتوان گفت که سطح وحد مشکل آفرینی های کنونی، دامن می
گسترد وعمق میابد. اگرامروز عدۀ بی مسؤولیت ونااشنا به فرهنگ احترام،
درمسیرراه خانه تا مکتب به فرزندان معصوم شان چنان آزارمیرسانند که والدین
وکودکان، ترک مکتب را بر می گزینند؛ اگر امروزبرای مراسم آتش سوزی آنها
مشکلاتی میافرینند که در فرهنگ همنوایی با غمداران نبوده ونیست ؛ اگر
امروزاقای حامد کرزی رئیس جمهور نااشنا به نقش مثبت درین زمینه نیز بابی
پروایی وروزگذرانی ، در برابر شنیدن شکایت های هـــندوان کشورما،غفلت روا
میدارد؛ نباید غافل شویم که همزمان با رشــد مشکلات و نبود پادزهر، فردا
زهــرکشنده تری آنها ودیگران رابه کام فاجعۀ بزرگتری فرو می برد.
برای آنانی که
صمیمانه در اشاعه وگسترش فرهنگ احترام به اجزای قومی وملیتی جامعه می
اندیشند، لازم است که به عنون وظیفه جدی وصادقانه، قلم هایشان را در راه
روشنگری برای حق طبیعی هندوان میهن نیز بکارببرند. یکی ازین وظایف این است
که عادت ناپسند وزشت ونامطلوب آن حکمروایان مطلق العنان واستفاده جو درمعرض
انتقاد قرار بگیرد. عادتی که هر کدام آن را در چهرۀ اپارتاید در برابر
هنــــــدوان بکاربسته اند.
افزون
بردرخواست از همه نهادها ومجامع داخلی وخارجی که در پرتو اساسات برسمیت
شناخته شده انسانی به حقوق هندوان توجه شود، باید در پرتو طرح شعار شایسته
سالاری به رعایت قانونی وغیرعادلانۀ تکلیف برای آنها پایان داده شود.
درنتیجه آنان حق داشته باشند که در بسا از نهادهای دولتی صاحب مشغولیت
شوند.
پنداشته می شود
که اگر تلاشهای درین راستا بعمل نیایند، خونین جگری های بیشتری
درانتظارخواهد بود همراه با محکومیت تاریخ و وجــدان.
در حق آنها،
بیعدالتی، بی انصافی وظلم ناگسسته یی روا داری شده است. آنها فاجعه را دیده
وشناخته اند. اگر آنها خود داستان های فجایع را نمیاورند، بدلایل پیشتر
یادآوری شده نیست. از سعۀ صدر ایشان و از گذشت ومعصومیتی حکایت دارد که ما
را حتا می شرماند. نباید در انتظار فاجعۀ دیگر بمانیم.
|