کابل ناتهـ، Kabulnath























بخش اول















Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 

نقش محمودطرزی درنهضت روشنگری ونوگرایی
دهه ی دوم وسوم قرن بیستم

 
نویسنده: محمداکرام اندیشمند

بخش دوم

طرزی ونهضت مشروطیت دوم:

محمودطرزی یکی ازبنیانگزاران نهضت مشروطیت دوم بودکه پیرامون این نهضت سازمان وجریان سیاسی وسری جوانان افغان شکل گرفت. طرزی علی رغم سرکوبی خونین مشروطیت اول توسط امیرحبیب الله خان، دراحیای نهضت مشروطیت دوم نقش محوری ایفاکرد. مشروطیت دوم که برخی ازمؤرخین ونویسندگان اصطلاح جوانان افغان را درمورد آن بکاربرده اند درواقع بادومرحله ی قبل از استقلال ویا قبل ازسلطنت امان الله خان ومرحله ی پس ازاستقلال مشخص می شود. محمودطرزی درهردو مرحله ی این جنبش نقش مؤثر واساسی داشت. طرزی درمرحله نخست جنبش مشروطیت دوم، سراج الاخباررا به پایگاه وکانون فکری و مبارزاتی آن تبدیل کرد. ازعمده ترین کارطرزی دراین دوره جذب شهزاده ی جوان شهزاده امان الله خان به نهضت مشروطیت دوم وجریان سری وانقلابی جوانان افغان بود.

محمودطرزی دردرون دربارنخستین بارفکرتجدد ونوگرایی وایجادسلطنت مشروطه را از طریق دخترش بانوثریا باعین الدوله شهزاده امان الله خان درمیان گذاشت. بانوثریا درسال1913باشهزاده امان الله خان عروسی کرد. اوزن زیرک، روشنفکر وسخنران شمرده می شدکه به زبانهای ترکی، فرانسه یی، عربی وفارسی دری صحبت می نمود و همچوپدرش حامی و هوادارنهضت نوگرایی وتجدددرافغانستان بود. امان الله خان این اندیشه وپیام طرزی راپذیرفت ودرنخستین ملاقات وگفتگو برسر این امردست تعهد بدست اوگذاشت.شهزاده به طرزی اطمینان دادکه بدنبال اندیشه های تحول طلبانه ی او میرود درراه ترقی واستقلال کشورش با اوهمرزم وهم صدا می شود.

بااحرازسلطنت ازسوی شهزاده امان الله خان درفبروری1919 که درنخستین اقدام، درفش استقلال کشوررا درمقابل استعماربریتانیا برافراشت مهم ترین بخش اندیشه وآرمان آزادیخواهی طرزی جامه ی عمل پوشید. آغازسلطنت شهزاده امان الله خان در واقع آغاز اقتدار وحاکمیت نهضت نوگرایی وجنبش مشروطیت دوم است که محمود طرزی درتمام سالهای پیشین بذر آنراباپخش ونشراندیشه و دیدگاه آزادیخواهانه و نوگرایانه ی خویش درسراج الاخبارکاشته بود.

درحالیکه ازدیدگاه برخی نویسندگان وتحلیلگران به ویژه عناصر وگروه های چپِ طرفدار شوروی سابق، جنبش نوگرایی ومشروطیت دوم واندیشه های محمود طرزی درسراج الاخبار وسپس استقلال افغانستان ملهم ومتأثر ازافکار بلشویک ها وانقلاب اکتوبر 1917درروسیه تلقی می شود، امانفوذ واثرات افکاربلشویک های روسی وانقلاب اکتوبر نه دراندیشه های طرزی قبل ازاستقلال قابل مشاهده بود ونه درسیاست خارجی او پس ازاستقلال به حیث وزیرخارجه ی افغانستان منعکس گردید.

جنبش مشروطیت دوم ونهضت تجددونوگرایی دراین دروه که با نقش محوری محمود طرزی مشخص می شود، نه یک جنبش آیدئولوژیک ومتأثرازآیدئولوژی انقلاب اکتوبر 1917روسیه، بلکه جنبش ملی ومنبعث ازتعالیم وباورهای دینی وملهم ازاندیشه های آزادیخواهانه وضداستبدادی وضداستعماری سیدجمال الدین افغانی ونهضت های روشنگری اروپاوافکارناسیونالیستی ترک های جوان بود.

ذهنیت تأثیرگذاری انقلاب اکتوبر براستقلال افغانستان در سال 1919بیشتر ازمعاهده "برست لیتوفسک"میان دولت شوروی ودولت آلمان ناشی می شود که درآن از استقلال افغانستان سخن می رفت. درفقره ی مربوط به این موضوع درمعاهده ی مذکور نگاشته شده بود:«دولت های ایران وافغانستان هردومستقل اند. ضمیمه ی هیچ دولت دیگری نمی شوند. ودول امضاءکنندگان صلح مؤظفند که استقلال سیاسی واقتصادی ایران وافغانستان رامحترم شمارند.»(29) 

هرچندسراج الاخبار ازین معاهده که استقلال افغانستان ازسوی دولت شوروی، دولت آلمان وکشورهای متحدش درجنگ به رسمیت شناخته شده بود استقبال کرد اما این معاهده انگیزه ی اصلی مبارزات استقلال طلبی درافغانستان وعامل مهم واثرگذار در سلطنت امان الله خان واعلان استقلال نبود. تذکر وتأکیدبه استقلال افغانستان در معاهده ی دولت شوروی وآلمان به اهداف حاکمان دولت نوتشکیل شوروی درآسیای میانه برمیگشت تاافغانستانِ مستقل ازسلطه ی بریتانیا منطقه ی حایل دربرابر رقابت های بریتانیا علیه روسیه باشد و انگلیس ها نتوانند ازطریق افغانستانِ تحت سلطه ی خودمانع جدی دربرابر توسعه طلبی روس هادرآسیای میانه ایجادکنند. آلمانها نیز استقلال افغانستان رابه سود رقابت های خود درتوسعه جویی وسلطه طلبی برشبه قاره ی هند می پنداشتند. احتمال پیروزی آلمان درجنگ اول جهانی که دولت نوتشکیل شوروی با امضای معاهده ی صلح میدان جنگ رابه نفع آلمان هاترک کرده بودند، آلمان ها رادرنفوذ به افغانستان امیدوارمی ساخت. استقلال افغانستان ازبرتانوی ها، رویای حضور آلمانها رادرافغانستان وعبورازاین طریق بسوی نیم قاره ی هند تقویت می کرد.

عدم تأثیرانقلاب بلشویکی روسیه و آیدئولوژی بلشویک ها برنهضت مشروطیت دوم و استقلال افغانستان را می توان به خوبی از لابلای نامه های امان الله خان ومحمود طرزی به حیث وزیرخارجه افغانستان عنوانی لنین ودولت نوتشکیل بلشویکی روسیه دریافت. درنامه های امان الله خان ومحمود طرزی، لنین رهبر دولت انقلابی بلشویک ها به نام اعلیحضرت رئیس جمهوریت دولت معظمه روسیه خطاب می شود ودر آن نامه هاهیچ اشاره ای به ماهیت حکومت مذکور به عنوان حکومت کارگران ودهقانان صورت نمی گیرد؛ درحالیکه نامه های رهبری دولت روسیه ومقامات حکومت بلشویکی به رهبران دولت افغانستان ازحکومت کارگران وکشاورزان در روسیه سخن می گوید. دریکی ازنامه های محمودطرزی که ازمسند وزارت خارجه درهفتم اپریل1919به نظارت خارجیه دولت علیه معظمه روسیه نگاشته شده است می آید:«نامه پادشاه متبوع خودم اعلیحضرت(امیرامان الله خان)، پادشاه ملت بزرگ وآزاد افغانستان راکه بحضور جناب شوکت وجلالت مآب اعلیحضرت اشرف(رئیس جمهوریت دولت معظمه روسیه)مبنی براخبارکیفیت شهادت خاقان فردوس مکان اعلیحضرت امیرحبیب الله خان علیه الرحمه والغفران ومراسم جلوس پادشاهانه امیرجوان تدبیرمعظم(امیرامان الله خان)، اطال الله عمره بوده میباشد، بنا برمقصدخیرمرصد نخستین مقدمه تمهیدات ودادیه وپیدانمودن مناسبات توحیدیه لفا ارسال سوی دولت پناهی کسب فخر وشرق میورزم، ازآن دولت مآب والاجناب امید میکنم که نامه اعلیحضرت پادشاه دولت متبوعم را دراسعد اوقات ازپیشگاه انظارمطالعه اعلیحضرت اشرف رئیس موصوف گذرانیده، در تأیید وتشیید مناسبات دوستانه ی دولتین علیتین روسیه وافغانستان اقدامات خیر خواهانه ودادیه را دریغ نفرمایند.»(30)

طرزی ورهبری سیاست خارجی افغانستان:

محمودطرزی درنخستین کابینه ی امان الله خان به حیث وزیرخارجه منصوب شد ورهبری سیاست خارجی افغانستان رادرمرحله ی اقتدارجنبش تجددومشروطیت بدست گرفت. طرزی دراین دوره به انتشارسراج الاخبار نپرداخت. جای سراج الاخبار را نشریه "امان افغان"به رهبری عبدالهادی داوی ازشاگردان طرزی گرفته بودکه همچون سراج الاخبارناشرافکار وآرمان نهضت مشروطیت ونوگرایی بود.

محمودطرزی درمقام وزارت خارجه ی افغانستان بادشواری های زیادی مواجه بود. این دشواری ها ازیکسو به مشکلات رهبری سیاست خارجی درموجودیت رقابت های منطقوی وبین المللی دول استعمارگروتوسعه طلب اروپایی برمی گشت که هرکدام درصدد اِعمال نفوذ وسلطه برافغانستان بودند؛ ازسوی دیگرطرزی ملزم به رعایت مصلحت های دولتداری درمسنداقتداردولتی بودکه باخاست ها وآرمانگرایی های او به ویژه درموردمبارزه علیه استعمار وحمایت ازنهضت های آزادیخواهی قبل ازاین مرحله سازگاری نداشت. این دشواری هاعرصه ی مانور وعمل رادرسیاست خارجی برمبنای اندیشه های مبارزاتی برای طرزی تنگ می ساخت. شایدنوعی ازسکوت وبی میلی وی هنگام مذاکرات با انگلیس ها درمنصوری(اپریل1920)درموردآزادیخواهان هندی وحکومت مؤقت هنددرکابل به این محدودیت هاومصلحت هابرمیگشت. مسلم بودکه برای طرزی درمذکرات باانگلیس ها، استقلال ومنافع افغانستان دراولویت قرارداشت. امابرخی آزادیخواهان هندی درکابل ازموقف محمودطرزی درموردنهضت آزادیخواهی هندوستان درمذاکره باانگلیس ها ابرازناخشنودی کردند. یکی ازاعضای نهضت استقلال طلبی شبه قاره ی هندمی نویسد:«ماامیدواربودیم که شایدهیأت دربدست آوردن اختیاراتی برای هندوستان ویابرپاداشتن یک حکومت خودگردان درآن دیارکمکی نماید و به این ترتیب پاداش همکاری هندوستان را ادانماید. زیرا انگلیس هاازبیم رونما نشدن بدامنی درهندوستان باهمه نیروبرافغانستان یورش نبرده وهمه نیروهای خودرادرجنگ باافغانهابکارنبرند وبه توقف در"دکه"مجبورشدندوبه پیشروی سوی جلال آباد جرأت ننمودند. با وجوداینکه ازطرف هیأت افغانی برای برپایی یک حکومت خودگردان در هندوستان مددی نرسید، بلکه برعلاوه دردوران اقامت هیأت درهندوستان یعنی درآغاز سال1921میلادی بازداشت رهبران مسلمان هنددرهردوطرف آغازشد.»(31)

نخستین هیئات افغانستان پس ازآتش بس باقوای انگلیسی بریاست علی احمدخان والی ننگرهاربا هیئات انگلیسی بریاست گرانت Sir Hamilton Grantمعاهده ی صلح را در 8آگست 1919امضاء کردند وبه کابل برگشتند، محمودطرزی یکی ازمنتقدین این معاهده بودکه دردربارسلطنتی به علی احمدبرادرزاده ی شاه گفت:«شما این حق را نداشتیدکه خاک افغانستان رابدهیدکه برتانوی هاسرحدات رانشانی کنندوخودت توسط یک کلمه ی آزادی همه چیزرا ازدست دادی.»(32)

اشاره ی طرزی حکایت ازچهارمین مطلب عهده نامه داشت که درآن، خط دیورند مورد تأییدهیئات افغانستان قرارگرفته بودوبه تعیین خط سرحدتورخم به میل انگلیس ها توافق شده بود. اماوقتی محمودطرزی دراپریل سال1920به حیث وزیرخارجه ی افغانستان با انگلیس ها واردمذاکره شد وسپس تداوم این مذاکرات درکابل به امضای عهدنامه 22نوامبر1921میان طرفین انجامید، خط دیورند دراین معاهده موردشناسایی وتأیید حکومت افغانستان قرارگرفت. محمودطرزی درپای این معاهده ی 14ماده ای به عنوان وزیرخارجه ی افغانستان امضاء گذاشت که دردومین ماده ی معاهده گفته می شد:«دولتین علیتین عاقدین بالمقابل سرحدهندوستان وافغانستان را بطوریکه دولت علیه افغانستان به موجب ماده پنجم عهدنامه ی که بتاریخ 8آگست 1919عیسوی مطابق11ذیقعده الحرام1337هجری درراولپندی انعقادیافته است، قبول کرده بود، قبول می نمایند. . .   . »(33)

علی رغم نتیجه ی مذاکرات باهیئات انگلیسی وامضای عهدنامه میان طرفین، محمودطرزی درتمام دوره های دشوارمذاکرات نشان دادکه باسرسختی وجدیت در جهت کسب منافع بیشتربرای کشورش است.

محمودطرزی دررهبری ومسئولیت وزارت خارجه به همان حدیکه تلاش کرد تادرمذاکرات وتوفقات باانگلیس هااستقلال افغانستان راتثبیت کندومنافع بیشتری را برای کشور ودولت افغانستان بدست بیاورد، به همان حدمساعی به خرچ داد تااستقلال، حاکمیت ملی ومنافع افغانستان رادرایجاد روابط گسترده ی خارجی باکشورهای مختلف دنیا تثبیت وتضمین نماید. درنخستین ماه های مدیریت ورهبری او(جون1919)برسیاست خارجی افغانستان، هیئاتی بریاست محمدولی خان دروازی بسوی اروپا وایالات متحده امریکا اعزام گردید. این هیئات دریک دوره ی زمانی دوساله ازطریق تاشکند تامسکو وکشورهای اروپایی و تا واشنگتن سفرکردند و بایک دیپلوماسی فعال، افغانستان رابه حیث یک کشورمستقل معرفی نمودندوبه دست آوردبسیارمهم خروج افغانستان از انزوای منطقوی وبین المللی نایل گردیدند.

محمدولی خان دروازی وکیل سلطنت امان الله خان یکی ازمبارزان تأثیرگذاردر مشروطیت دوم ونهضت تجددونوگرایی افغانستان بودکه درمرحله ی اقتدارمشروطیت وجنبش تجددنقش مهمی رادرسیاست خارجی افغانستان ایفاکرد. پوهاندعبدالحی حبیبی درموردوی می نویسد:«محمدولی خان دروازی بدربارحبیب الله خان قرب خاصی داشت ووابسته به گروه شهزاده امان الله خان ومادرش بود. اودروقایع جلوس امانی فعالیت شایانی به اثبات رسانید وبه رتبه ی برید جنرالی ونشان حسن خدمت نایل گردید. بعدازآن بحیث سفیرفوق العاده ی سیارافغانستان دررأس هیئاتی به دولت شوروی ودیگر ممالک اروپایی ازراه تاشکندفرستاده شد وبامؤسس دولت شوروی لنین وسران انقلابیون اکتوبر1917ملاقات هانمود وروابط سیاسی افغانستان را باآن دولت قایم نمودومعاهده ی نخستین دولتین را(باچچرین)وقره خان در12ماده امضاء نمود. این هیئات سیاربریاست شاه محمدولی خان بعدازسفرازاروپا ومعرفی افغانستان مستقل بدنیاومذاکرات سیاسی باوزارت های خارجه ممالک اروپابتاریخ11جوزای1303شمسی (12می1922)بکابل برگشت. درحالیکه شخص امان الله خان ازخدمات محمد ولی خان قدردانی نمود و او را بجای محمودطرزی بحیث وزیرخارجه مقررداشت»(34)

نکته ی قابل تذکروبررسی دشواریهای محمودطرزی دررهبری سیاست خارجی افغانستان درشرایط رقابت میان دوامپراتوری بریتانیا ودولت شوروی جانشین امپراتوری تزاربود. طرزی دردوره ی قبل ازاستقلال وپیش ازمسئولیت اجرایی خود دردولت، از دیدگاه ها وادعاهای رهبران شوروی درموردحمایت ازجنبش های آزادیخواهی مشرق زمین دربرابراستعمار بریتانیا وسلطه جویی های امپریالیزم استقبال کرد. وی درسراج الاخبار بارها این ادعا ها واهداف انقلابیون بلشویک ودولت شورا ها را انعکاس داد. اومی پنداشت که انقلاب اکتوبر زمینه را برای آزادی مسلمانان وملت های مختلف درآسیای مرکزی وماورای قفقازمساعدکرده است. دریکی ازمقالات سراج الاخبارتحت عنوان"درملک روس چها نمی شود؟"نگاشته شد:«. . .  . نشه ی استقلال وآزادی، همه اقوام زنجیربند روس را، سرمست داشته است. جراید قفازهم، آزادانه قلم میرانند. . . . »(35)

حتی نشرمقالات وگزارشات سراج الاخبار درمورد انقلاب اکتوبر روسیه موجب استنتاج برخی تحلیلگران دراثرگذاری تحولات روسیه برنهضت تجددواستقلال خواهی افغانستان وسلطنت امان الله خان گردیده است؛ درحالیکه طرزی واندیشه های ناسیونالیستی وتجدد طلبانه ی او هیچ پیوندفکری وآیدئولوژیک با افکار واندیشه های انقلابیون روسی نداشت. محمودطرزی دررهبر ی سیاست خارجی افغانستان پس ازاستقلال امیدوار بودکه دولت انقلابی وضدامپریالیستی شوروی به رهبری ولادیمیرلنین به آن همه ادعاها ووعده هادرمورداستقلال وآزادی ملت های دربندمشرق زمین چه ازبنداسارت بریتانیا وچه ازبند اسارت روسیه ی تزاری پابندی نشان دهندوبه حیث جانشین حاکمیت تزاری به اشغال سرزمین های دوران تزار ها نقطه ی پایان بگذارند. اما دولت نوتشکیل شوروی دربهار1920خیوه را اشغال کرد وسیدعبدالله پادشاه خیوه به تاشکند فرارنمود. پنجده نیزکه بخشی ازخاک افغانستان بودبه تصرف کامل آنهادرآمد. بخارا نیزازسوی بلشویک ها اشغال شدوپادشاه بخارا درمی 1921 به کابل پناه آورد. علی رغم آن محمودطرزی تلاش کردتا از طریق دیپلوماسی فعال و مذاکره با زمام داران شوروی اراضی ازدست رفته رادرسرحدات بدست بیاوردوزمینه رابرای آزادی واستقلال خیوا وبخارا مساعد کند. ازاین روطرزی در رهبری سیاست خارجی افغانستان بادولت شوروی روابط نزدیک برقرارکرد ودر28 فبروری 1921معاهده ی دوستی میان افغانستان وشوروی انعقادیافت. دربندهای هفتم، هشتم ونهم این معاهده ازآزادی ملل مشرق، استقلال دولت بخارا وخیوا وبازگرداندن مناطق اشغالی افغانستان در سرحدات شمالی به افغانستان سخن رفته بود. اما وقتی حاکمان انقلابی بلشویک ریشه های حاکمیت واقتدارخود را درروسیه محکم کردند، ازعمل به این تعهدات استنکاف ورزیدند.پروفیسور سید سعدالدین هاشمی استاداسبق تاریخ درپوهنتون کابل افزون برتذکر بدعهدی دولت شوروی ازعمل به مفادمعاهده ی1921، ازبدعهدی های دیگر زمام داران شوروی علیه دولت افغانستان نام میبرد. اوتصرف جزیره ی درقد وموضع دوگانه ی رهبر شوروی رادرتشویق امان الله خان به مفکوره ی پان اسلامیزم نمونه هایی ازاین بدعهدی معرفی می کند. او می نویسد:«لنین، حتی شاه امان الله را تشویق کرد که پان اسلامیزم را به حیث یک هدف ادامه بدهد. درحالیکه ازیکطرف ادعا می شدکه پان اسلامیزم بنابرخصلت ضدیت اش باامپریالیزم یک جنبش انقلابی وکمک کننده جنبش کمونیستی نامیده می شد، ازسوی دیگرطرز تلقی آنان چنین بود:"ماازطرف خودها مجاز هستیم و حق داریم به انگلستان بگوئیم که دولت بریتانیا در امراجراآت بعضی محافل افغانی که نظریات پان اسلامیزم آن راجواسیس بریتانیا معاونت می نماید، بحالت موجوده ی آسیای میانه اتحادشوروی خطرناک محسوب می گردد، خودداری بنمایند. . . »(36)   

برخی ازتحلیلگران به این باورهستندکه محمودطرزی دروزارت خارجه کوشید تازیربنای اساسی خط مشی وزارت خارجه رابرمبنای افکار واندیشه های پان اسلامیزم واحیای خلافت اسلامی منبعث ازنظریات سیدجمال الدین افغانی قراردهدکه سید افغانی آنرا درمانِ درداختلاف مسلمانهادرجهان وغلبه براستبدادداخلی واستعمارخارجی تلقی می کرد. داکتراکرم عثمان نویسنده و پژوهشگر افغان ضمن اشاره برطرز دیدوسیاست خارجی محمودطرزی دروزارت خارجه برمبنای متذکره می نویسد:«ازهمین جاهمینکه خلافت عثمانی را"حزب ترکان جوان"برهبری مصطفی کمال اتاترک سقوط میدهد میدان دیگری برای تعبیررویاهای طرزی پدیدمی شودوپادشاه افغانستان راشخصیت مناسبی برای تحقق برنامه های مرادش سیدجمال الدین افغان تشخیص میدهد. ونیزاطلاع داریم که رس رسانی حکومت افغانستان به جنگاوران آسیای میانه به سرکردگی انور بیگ ودیگران، منجربه اعتراض وحتی دخالت های گاه وناگاه نظامی دولت شوروی می شودوپادشاه افغانستان رابه اتخاذشگردهای دیگری درسیاست خارجی ترغیب می کندکه سرانجام به دوری محمود طرزی از عرصه ی سیاست خارجی افغانستان می انجامد.»(37)

علی رغم تمامی مشکلات وموانع درمسیرسیاست خارجی افغانستان، محمودطرزی درنخستین سالهای مسئولیت خوددر وزارت خارجه نقش مهمی را درشناسایی استقلال افغانستان ازسوی کشورهای خارجی ایفاکرد. دولت افغانستان مؤفق به ایجاد سفارت ووزارت مختاری درپایتخت برخی کشورهای اروپایی گردید. شوروی و بریتانیا نمایندگی های سیاسی درکابل تأسیس کردند. کشورهای دیگراروپایی و آسیایی چون:فرانسه، آلمان، ایتالیا، ترکیه وایران به تشکیل سفارت خانه ووزارت مختاری درپایتخت افغانستان مبادرت ورزیدند. رفت وآمد خارجی هابه افغانستان آغاز شد، روابط افغانستان درعرصه های مختلف فرهنگی ومعارف واقتصادی باجهان خارج گسترش یافت وزمینه برای تعلیم وتحصیل شاگردان ومحصلان افغانی به بیرون ازکشور مساعدگردید.

محمودطرزی درجون1922ازوزارت خارجه کناررفت وجای خودرا به محمدولی خان دروازی گذاشت. اونخست به وزارت مختاری افغانستان درپاریس گماشته شدوسپس باردیگردر سال1924به وزارت خارجه رسید اماسپس از این مقام کناررفت ودرایام فروپاشی سلطنت امان الله خان وشکست نهضت تجددونوگرایی دوباره ازافغانستان آواره شدو دردیار غربت وآوارگی در22نومبر1933به عمر68سالگی وفات یافت.  

                                     چالش ها ومخالفت ها

محمودطرزی درتمام سالهای تلاش ومبارزات خویش درجهت ایجاد تجددوتحول درکشور به چالش ها وموانع بزرگی روبرو بود. فرهنگ وذهنیت قبیله یی درجامعه، دخالت استعمارخارجی، حسادت ورقابت های داخلی، فقر اقتصادی واجتماعی، کمبود وفقدان ابزارموردنیازدرمسیرنهضت نوگرایی وتجدد ازاین چالش ها وموانع بودند. این چالش ها جلو پیروزی نهضت نوگرایی را که طرزی درمحور آن قرارداشت، سدکردند.

1- فرهنگ قبیله یی:

عمده ترین مانع دربرابراندیشه ی تجددونوگرایی طرزی، فرهنگ قبیله یی وذهنیت های برخاسته ازاین فرهنگِ بسته ونابرده باربود. درشورش های متأثرازفرهنگ قبیله یی علیه جنبش تجدد ونوگرایی سلطنت امانی، طرزی وخانواده اش بصورت ناجوانمردانه موردحمله قرارگرفتند. شورشیان قبایل مشرقی درجمله ی پیشنهادات خود برای دست کشیدن از بغاوت علیه سلطنت امانی اخراج محمودطرزی وخاندان اورا ازکشور مطالبه کردند. انتشاروتوزیع فوتوی بانوثریا ملکه ی افغانستان ودخترمحمودطرزی بخشی ازعملکردفرهنگ قبیله یی بودکه برخلاف ارزش هاوتعالیم دینی واخلاق اجتماعی علیه محمودطرزی شخصیت مبتکرومتفکر نهضت روشنگری ونوگرایی افغانستان درسده ی بیستم انجام شد.   

2- مخالفت وحسادت دردداخل دستگاه دولت:

مخالفت با طرزی ونهضت نوگرایی اودرداخل دستگاه اقتدار وسلطنت نیزگسترده بود. مخالفان طرزی درداخل دولت سلطنتی ازسردارمحمدنادرخان وزیرحربیه تاسردار عبدالقدوس خان اعتمادالدوله رادربرمی گرفت. این حسادت ومخالفت درداخل دستگاه اقتدارباطرزی به حدی کینه توزانه بودکه بعداًسالهای طولانی درتاریخ رسمی وسرکاری کشور ازسهم طرزی درجنبش تجددوروشنگری سده ی بیستم چشم بستند؛ درحالیکه اربابان اقتدارهرچند باسکوت درنقش قدم اورفتند. محمودطرزی پس از فروپاشی سلطنت امان الله خان موردغضب دستگاه های حاکمه قرارگرفت. به ویژه محمدنادر شاه وبرادرانش که در9ماه جنگ با حبیب الله کلکانی به نام بازگرداندن سلطنت امان الله خان غلبه یافتند وحاکمیت سیاسی رادرانحصار خویش درآوردند درصددحذف نام طرزی وتلاش های اودرعرصه ی ترقی وپیشرفت افغانستان شدند. باری محمدنادرشاه درایام سلطنت به همه اطرافیانش دستوردادکه:«نام این ملعون ("محمود طرزی")را دربرابرم نبرید.»(38)

به نظرمی رسیدکه رقابت سردارمحمدنادرخان باسردارمحمودطرزی به گذشته بر می گشت. برای او جایگاه طرزی درحوزه ی سیاست و حاکمیت افغانستان درزمان سلطنت امان الله خان ناخوش آیندبود. به قول یکی از مبارزان آزادیخواه هندی:«حکومت افغانستان دراین ایام(پس ازآتش بس باانگلیس هادرسال 1919) برای مذاکرات نهایی صلح با انگریزاعزام هیأتی راتحت غورداشت. خبرهایی که ازدرباربه سپه سالار مرحوم (محمدنادرخان)به جلال آباد می رسید، حاکی ازآن بودکه برای اعزام هیئات آمادگی گرفته شود. سپه سالارامیدواربودکه اورابه حیث رئیس این هیئات تعیین کنند تابه هندوستان رفته با انگلیس ها مذاکره نماید. .

سرانجام ازکابل خبرآمدکه رئیس هیئات افغانی برای مذاکرات صلح محمودبیک طرزی انتخاب گردیده است. ازاین رو سپه سالارمرحوم بسیارمایوس شد.»(39)

محمدنادرشاه درزمان سلطنت امان الله خان که وزارت حربیه را بدوش داشت نزد وزیر مختار بریتانیادرکابل ازشاه امان الله خان شکایت کردوعامل مخالفت ها واغتشاش علیه شاه، محمود طرزی رامعرفی نمود:«در سفارت برتانیه نادرخان باسفیر(وزیرمختار) بریتانیه همفری نان صرف کرد. بعد ازصرف غذا نادرخان خود راباسفیر برتانیه نزدیک ساخت ودرچوکی سفارت برتانیه راحت تکیه زده و ازبرتانوی هابه تعریف وتوصیف شروع کردوبرتانوی ها این توصیف وتعریف هارایک شوخی خنده آورمی دانستند. همفری سفیربرتانیه به نادرخان گفت که شورش خوست خاموش ساخته شد. نادرخان علاوه کردکه شورش زودگذرنیست؛ زیراعلیه پالیسی امان الله خان است که به مشوره های من گوش نداد. نادرخان خطاهای امان الله خان رابرشمردومحمودطرزی رامسئول همه ناآرامی هامیدانست که امان الله خان رارهبری می نماید. نادرخان همه پلان های اصلاحی امان الله خان رابه بادانتقاد گرفت و آنهارا قبل ازوقت خواند. اوگفت که می خواهم ازوزارت دفاع کناربروم و آرزو دارم که درخارج برایم وظیفه داده شود. نادرخان به سفیربرتانیه گفت بدون دوستی برتانیه ترقی درکشورماناممکن است. همفری ازگفتار نادرخان تعجب افتاده وبه دولت خودنوشت که نادرخان باامان الله خان سخت مخالف است وازپست خودکناررفت.»(40)

3- اختلاف با شاه:

بخشی دیگرازموانع درفراراه مؤفقیت محمودطرزی به ویژه درسالهای اخیرسلطنت امان الله خان به بی اعتنایی شاه به نظریات او ومخالفت وی به برخی ازعملکردشاه برمیگشت. مؤلف افغانستان درپنج اخیرمی نویسد:«برخلاف اصلاحات دوره ی اول پادشاهی او(امان الله خان)که محصول اندیشه وتجربه ی یک تعداد ازشخصیت های متفکرافغانستانی وخارجی بود،اصلاحات تازه بیشترازمغزشاه نشأت می کردوهمکاران نزدیک اوچون محمودبیک طرزی ومحمدولی خان نه تنهادرطرح نقشه ی آن شرکت نداشتند بلکه دربسامواردبامحتوا وطرزاجرای آن مخالف بودند. آنهاحتی دلایل مخالفت شان رابه شاه اظهارمی نمودند، اما اوبه آن اعتنانکرد.»(41)

4- تشتت درونی نهضت نوگرایی دردوران اقتدار:

عدم انسجام وبرنامه ی منظم درسیاست داخلی وخارجی ومحرومیت هیئات اجرایی دولت وحکومت ازیک تیم همآهنگ ازعوامل ناتوانی های دولت امانی بودکه بروی توانایی ومؤفقیت محمودطرزی درمرحله ی تطبیق آرمانهای نوگرایانه اش تأثیرمنفی گذاشت. داکتراکرم عثمان دراین موردمی گوید:«ازشواهدوقراین تاریخی برمی آیدکه دولتی راکه نهضت اصلاح طلب وآرمانگرای مشروطه خواهان دوم تشکیل کردندفاقدیک برنامه ی منسجم درسیاست داخلی وخارجی بود وچنانکه باید، کارنامه هایش اغلب دستخوش عدم انسجام ونظم لازم بوده، گاهی به افراط توجه داشت وگاهی به تفریط وچنان رفتاری ناشی ازترکیب نامتجانس طیف های اعتقادی وسیاسی مختلفی بودکه درهیئات وزرا ودیگرارکان قدرت راه یافته بودند.»(42)

بدون تردیدبخشی ازموانع ومشکل محمودطرزی دردوره ی دوم جنبش مشروطیت ونوگرایان یادوره ی اقتداروحاکمیت این جنبش به تشتت وپراگندگی آن برمیگشت.

جنبش مشروطیت دوم ونهضت روشنگرایان این دوره که درمرحله ی نخست وقبل از سلطنت امان الله خان درمحور سراج الاخبار وطرزی شکل گرفته بود باهمسویی عمل می کردند ودارای آرمان مشترک، دشمن مشترک واهداف مشترک بودند.  سپس درمرحله ی دوم ودرواقع دوران اقتدار، جنبش مذکور بدوجناح اصلی اعتدالیون و رادیکال ها منشعب شدند. درداخل این جناح ها نیزدسته های مختلف و افکارمختلف وگاهی متناقض وجودداشت.  

                                      ضعف ها واشتباهات

محمودطرزی یکی ازطراحان وبنیانگذاران اندیشه ی روشنگری ونوگرایی دردهه های نخست سده ی بیستم شناخته می شود. طرزی به سختی تلاش کردتاافغانستان درعرصه های مختلف زندگی درمسیر تحول وترقی قرار بگیرد. درحالیکه او گام های نخستین خویش رابسوی تجدد ونوگرایی در افغانستان با مؤفقیت گذاشت، اما آرزوهای اوبه انجام نرسید. دوران سلطنت امان الله خان که با تجددونوگرایی درتاریخ معاصر افغانستان مشخص می شودبااغتشاش وجنگ داخلی فروپاشید ونخستین تلاش روشنگری و تجددخواهی با ابتکارواندیشه ی محمود طرزی به شکست انجامید.

درحالیکه مشارکت ومسئولیت طرزی دردستگاه اجرایی دولت زمینه ی عملی اندیشه ها وبرنامه های روشنگرانه وتحول طلبانه ی موصوف رافراهم کرد؛ نکته ی مهم در بررسی کارنامه وشخصیت طرزی دراین مرحله نقش اودرنهضت تجددونوگرایی دوره ی امانی ودرسیاست های داخلی وخارجی این دوره است. محمودطرزی شهزاده امان الله رادرمرحله ی اول مبارزات جنبش مشروطیت دوم وجریان سیاسی جوانان افغان بسوی باورها واهداف این جنبش وجریان کشاند، اما نقش او درمرحله ی دوم و اقتدارعملی جنبش مشروطیت که درسلطنت امان الله خان تمثیل می گردید چگونه ارزیابی می شود؟

بدون تردیدعوامل متعددی درشکست اولین نهضت تجددونوگرایی درافغانستان دخیل بود، امادراین میان، ضعف هاواشتبهات طرزی درعرصه ی عملی سیاست وتحقق اندیشه هاوبرنامه های نهضت مذکورقابل تذکروبررسی است.

1- ضعف دردوران اقتدار:  

برخی ازتحلیلگران معتقداندکه طرزی درمرحله نخست مشروطیت دوم که سراج الاخبار را مدیریت ومنتشر میکردنقش بسیاربزرگی درنهضت مشروطیت، نوگرایی و استقلال سیاسی افغانستان داشت؛ امادرمرحله ی اقتدارنهضت، نفوذ ومؤثریت پیشین را از دست داد. دوری طرزی ازکارمطبوعات وعبورازدوره ی مبارزات روشنفکرانه ی سیاسی درمرحله ی نخست مشروطیت دوم ودرسالهای انتشارسراج الاخبار، به دوری او از جامعه ی روشنفکری ومردم انجامید. واین فاصله ازحلقه های روشنفکری و مصروفیتش به کارهای دولتی ودربارسلطنتی یکی ازعوامل درجهت کم رنگی نقش وی دراین مرحله تلقی می شود. در رویکردبا چنین تحلیلی اگرطرزی دراقتداردولتی سلطنت امان الله خان مشارکت ورزید ودرسیاست های داخلی وخارجی این دوره سهیم شد، چرا اونتوانست سیاست وعملکرد اصلاحی و نوگرایانه ی شاه رادریک بسترمتعادل سازماندهی کند و از برخی برنامه ها وعملکردهای شتابزده وسطحی نگرانه ی  پادشاه جوان وترقی خواه که موجبات ناکامی جنبش تجدد را فراهم کرد، جلوگیری نماید؟ آیا اودیگر برشاه نفوذ واثر گذاری پیشین رانداشت؟

طرزی دراواخرسلطنت امان الله خان که شورش واغتشاشات علیه برنامه های اصلاحی ونوگرایانه ی او وسلطنتش روبه گسترش بود،گفت:«امان الله خان بنای بزرگ وقشنگی رابدون تهداب تعمیرکرده است. بادورساختن یک خشت تمام آن ازهم خواهد پاشید.»(43)

این اظهارنظرمحمودطرزی ظاهراً حکایت ازعدم رابطه ی اوبرسر"اِعماربنای بزرگ وقشنگ"یا همان افکاروبرنامه های نوگرایانه درجهت تحول وپیشرفت افغانستان بود. محمودطرزی وسراج الاخبارش قبل ازسلطنت امان الله خان اندیشه وطرح این بنا رابه شاه ارائه کردواورا به اِعماراین بنامعتقدساخت. طرزی درسلطنت امان الله خان به عنوان استاد، خسرمعزز، مشاورارشد ووزیرخارجه نقش مهمی می توانست درسیاست عملی برنامه های تجدد واصلاحی ایفاکند. اگراو درسالهای اخیرسلطنت ازشاه فاصله گرفت اما بانوثریا دخترروشنفکرودانشمندطرزی همچنان ملکه ی پرنفوذوتأثیرگذار برشاه بود. آیاطرزی نمی توانست ازطریق این بانوی روشنفکر منحیث پدرومربی محبوب، مقتدر ومعتبر برنامه های اصلاحی شاه راتنظیم کندو باتدبیر ودقت زمینه های مساعد تحقق آن رادرجامعه تشخیص دهد؟ عدم مؤفقیت طرزی دراین موردبنابه هردلیل وانگیزه ای که باشد ریشه درضعف هاواشتبهات اودارد.

2- ناکامی درتأمین روابط متوازن میان برنامه های نظری وعملی:

یکی ازضعف های طرزی که بسیاری ازروشنفکران جامعه ی مادرقرن بیستم وحتا تا اکنون آنرا باخوددارند، ناتوانی ازبرقراری رابطه ی متوازن میان باورها وبرنامه های نظری وزمینه های عملی واجرایی آن درجامعه وکشور است. طرزی درمرحله ی اقتدار جنبش مشروطیت ونوگرایی تصویرروشن وعملی درتناسب باشرایط اجتماعی وعینی ازخطوط فکری وتئوریک مرحله ی قبلی که درسراج الاخبارپیوسته تبیین وترسیم می نمود، ارائه نکرد. تعمل وتطبیق اهداف وبرنامه های نوگرایانه و اصلاحی دریک جنبش نوگراوتحول طلب مهم ترازجنبه های نظری وتیوریک جنبش است. هرچندبزرگترین امتیاز و ویژگی محمودطرزی به عنوان طلایه دارنهضت روشنگری ونوگرایی قرن بیستم به اندیشه های آزادیخواهانه، ملی گرایانه ودین باورانه ی اوبرمیگشت؛ درحالیکه بسیاری ازاندیشه وافکارجریان های نوگرا وروشنفکری پسین درتمام سالهای قرن بیستم، آیدئولوژیک، وابسته و دربسا مواردغیرملی وبیگانه از ویژگیهای اجتماعی جامعه ومردم خود بودند.

3- محدودیت پایگاه اجتماعی:

یکی دیگر ازنقاط ضعف طرزی به محدودیت حوزه ی مبارزات اودرتلقین وگسترش اندیشه ونهضت تجددونوگرایی برمی گشت. هرچندسراج الاخبار، اندیشه واهداف آزادیخواهانه ونوگرایانه ی محمودطرزی رافراترازمرزهای افغانستان گسترش داد،امااودر حوزه ی عملی مبارزات خویش نتوانست جنبش روشنگری ونوگرایی رادریک تشکیلات منظم تاعمق ومتن جامعه بکشاند. قلمروعمل وارتباطات اودراین عرصه بیشتربه دربار محدودمی شد. اوهمچو سیدجماالدین افغانی که درمبارزات ضد استبدادی وضد استعماری خوددنبال حکام وسلاطین می رفت ودرصددایجادتحول ازبالا وازطریق آنهامی شد، دردوران کارومبارزات خودبیشتر باشاه وشهزادگان محشوربودتابا عام مردم وطیف های مختلف اجتماعی دردرون جامعه. جنبش های تحول طلب ودگرگون سازاجتماعی درهرجامعه وکشوری به ندرت توانسته اندبدون پایگاه اجتماعی به سرمنزل مقصود و پیروزی برسند. بدون تردیداگرنهضت روشنگری ونوگرایی افغانستان درده های نخست قرن بیستم که محمودطرزی ازعناصر محوری نهضت بودمؤفق به گسترش پایگاه اجتماعی تا عمق جامعه می شد، آسیب پذیری نهضت درمرحله ی اقتدار درسلطنت امان الله خان به میزان بسیار پایین تقلیل می یافت. محدودیت محیط  عملی مبارزه و روابط محمودطرزی به دربارسلطنتی و حلقه ی محدود روشنفکری درمرحله ی نخست مشروطیت دوم توأم با بیست سال دوری ازوطن، او را درمرحله ی بعدی اقتدار از شناخت زمینه های عینی تطبیق افکار واهداف نوگرایی وایجادبستر مناسب برای توسعه و تعمیم این اهداف بازداشت.

4- افراط درمدیحه سرایی امیرحبیب الله:

یکی دیگر ازنقاط ضعف طرزی دردوران مبارزات او به ویژه دردهه ی دوم سده ی بیستم که مسئولیت انتشارسراج الاخبار را به عهده داشت، افراط ومبالغه ی بیش از حد در مدیحه سرایی امیرحبیب الله خان پادشاه کشور و چشم بستن برهرگونه تبعیض و بی عدالتی اجتماعی از سوی شاه بود. میرغلام محمدغبار مؤلف افغانستان درمسیر تاریخ وازروشنفکران جوان آن دوره علی رغم آنکه از ناگزیری طرزی سخن می گوید که برای بقای خود به مدیحه سرایی شخص شاه متوسل می شد، اما به این نکته نیز انگشت میگذاردکه طرزی دراین راه غلو می ورزید. غبارمی نویسد:«او(طرزی) مقالات بسیاری زیرعنوان"مزایا وثنایای اعلیحضرت"می نوشت وازسیر وسفر وشکار ودربارشاه سخن میزد، مثلاً درمدح ازشکارامیر چنین عنوان میکرد:

شکارگاه چناری:

"همه آهوان صحرا سرخود نهاده برکف – بامید آنکه روزی بشکارخواهی آمد"

ویا به کنایه دور چنین می نوشت:"پادشاه بزرگ مکرم ما برقوم(یعنی محمدزایی ها)وملت شاهانه شان پدررحیم ومشفق کریم است، همه قوم جلیل که به خاندان سلطنت سنیه افغانیه منسوب است، تنخواه نسبی دارند، تنخواه نسبی اینست که هرفردی ازافراد ذکور این قوم همینکه ازسن طفولیت به سن بلوغ برسد مبلغ چهارصد روپیه کابلی وبه همین منوال برای صنف اناثیه سه صد روپیه تنخواه مقرر می شود. این یک احسان بزرگ است که به این صورت درهیچ جا برای هیچ یک قومی میسر نشده است." حتی سراج الاخباربرای خوش نگهداشتن امیرحبیب الله خان جنبش های دمکراتیک ترکیه وایران را نیز تذمیم می کرد.»(44)

5- خودداری ازنگارش تاریخ تحلیلی دوران مبارزه واقتدارپس ازشکست:       

یکی دیگرازضعف هاواشتباهات طرزی به دوره ی پس ازشکست نهضت تجددونوگرایی برمی گردد. اومنحیث شخصیت متفکر، نویسنده، ادیب، شاعر، عالمِ سیاست وجامعه که ده ها اثررا ازخودبه یادگارگذاشت وصدها مقاله درمسایل مهم اجتماعی وسیاسی نگاشت درسالهای پایان عمرپس ازسقوط سلطنت امان الله خان وناکامی نهضت نوگرایی ومشروطیت دوم خاطرات وتحلیل خودرا ازاین دوره ننوشت. او درپایان عمر ودر چهار سالِ زندگی پس ازسقوط سلطنت امانی اثر شعری"ژولیده وپژمرده"را آفرید. اشعاراو در"ژولیده وپژمرده" برخلاف سروده های سالهای پیشین دوران تبعید اول و سالهای کاردرسراج الاخبار وسپس مشارکت درحاکمیت حکایت ازناامیدی وپژمردگی دارد. اما اگرطرزی دراین سالها تاریخ تحلیلی مشروطیت دوم ونهضت تجددِ این دوران رادرهردو مرحله ی حاکمیت وقبل ازحاکمیت می نگاشت، مسیر پیروزی برای نهضت تجددونوگرایی درافغانستان که سنگ بنایش را دردهه ی دوم قرن بیستم اوگذاشت مشخص می شد وراه پیروزی نهضت هموارمی گردید. این درحالیست که هنوز در نخستین دهه ی قرن بیست ویک بخش عمده ای ازعوامل ودلایل جنگ وبی ثباتی افغانستان به جنگ برسرنوگرایی وتجدد برمیگردد وافغانستان هنوز درقرن 21در برزخ تجدد وتحجر به سختی دست وپامی زند.

6- ضعف واشتباه درعرصه ی زبان وادبیات:

هرچندمحمودطرزی نخستین کسی است که در دهه های آغاز سده ی بیستم بحث زبان را به میان می کشد و درمورد زبان فارسی و زبان پشتو سخن می گوید و نظریاتی را ارائه می کند، اما اندیشه ها واظهارات او دراین مورد با ضعف ها و اشتبهات زیادی همراه است. پروفیسور گریگورین می گوید که محمودطرزی معتقد بود تا موقعیت زبان پشتودرمقابل زبان فارسی که طرزی وهمکارانش زبان پشتو را "زبان افغانها" می خواندند، تقویت یابد:«پشتو یا"افغانی"تبلورغرورملی و"اجدادزبانها"وزبان واقعی ملی پنداشته می شد. بدین لحاظ این زبان باید به تمام گروه های قومی درافغانستان آموزش داده شود.»(45)

طرزی طرح وارائه ی این نظرخود را که زبان پشتو را اجدادزبانها می خواند از لحاظ علمی به بحث و بررسی نکشاند. ضعف واشتباه اصلی اظهارات طرزی درمورد زبان فارسی درافغانستان که سپس درسالهای پسین بگونه ی رسمی وسیاسی نام دری به آن گذاشته شد این بودکه او رسمیت این زبان را در افغانستان که قبلاً تذکر رفت یادگار حکومت سابقه ی ایران تلقی می کند و از عاریتی بودن زبان فارسی سخن می گوید:«معلوم جهان است که جهانیان، ملت ما را افغانستان ومارا افغان می گویند. بناءعلیه درشرح وتفسیرسرلوحه ی عاجزانه ی ما یک شبه گکی که باقی می ماند، صحیح ودرست بودن"ادبیات ملی افغانی" وعاریتی بودن"ادبیات ملی فارسی" است.»(46)

نظریات واظهارات طرزی درمورد زبان فارسی یا دری درافغانستان که آنرا زبان عاریتی و رسمیت آنرا یادگار های حکومت سابقه ی ایران تلقی می کند نادرست ودور ازواقعیت های تاریخی این زبان است. رسمیت زبان فارسی دری درافغانستان ریشه درتاریخ طولانی وکهن سرزمین افغانستان دارد. بسیاری ازعالمان وپژوهشگران زبان شناسی معتقدهستندکه گهواره ی اصلی رشد وپرورش زبان فارسی دری درگذشته های دورتاریخ، سرزمین افغانستان بود. امپراتوری ها وشاهان کشورما صاحب وناشر این زبان بودند.  زبان فارسی دری را صدهاسال قبل ازنادرافشار، سلاطین مختلف سرزمین مایعنی خراسان کهن وافغانستان امروز ازسلاطین وامرای سامانی تا شاهان غزنوی، تیموری، سلجوقی، شیبانی ، لودی، بابری وسپس درانی ها ازتخارستان وبلخ و ازغزنه وهرات بسوی مغرب ومشرق، ازکناره های دجله تا قفقاز وترکمنستان وازچین بسوی شبه قاره ی هندتا دهلی گسترش دادند.  محمودطرزی خود یکی ازمردان پیشتاز زبان وادب فارسی دری درقرن بیستم است که نوگرایی را درشعرونثراین زبان ایجادکرد وباچنین نقش وتأثیری به عنوان پدر ژورنالیزم مدرن افغانستان شناخته شد.       

نتیجه ی مباحث:

محمودطرزی پیشآهنگ واندیشه پرداز روشنگری وتجدد درتاریخ معاصرافغانستان شمرده می شود. او مردِفرهنگ وسیاست افغانستان دردهه های نخست قرن بیستم میلادی بود. او حتی پس ازمرگ خویش دردرازنای این قرن درزمره ی مردان پیشتاز این عرصه باقی ماند. اگر شاه امان الله درآخرین سال دهه ی دوم قرن بیست نهضت استقلال کشوررا رهبری کرد وباکسب استقلال سیاسی ازسلطه ی استعمار بریتانیا سنگ های روشنگری وبرابری اجتماعی را بالغونظام بردگی وبا تدوین نخستین قانون اساسی افغانستان، تعمیم معارف عصری(آموزش وپرورش)و ایجادنهضت زنان بنا گذاشت،محمودطرزی طراح ومعماراین بنا بود. محمودطرزی بودکه پادشاه را به عقب ماندگیهای جامعه وکشورش درعرصه های مختلف حیات اقتصادی، سیاسی وفرهنگی متوجه ساخت ودرشاه انگیزه ی تجدد وتحول واراده ی رفتن بسوی پیشرفت های اجتماعی ایجادکرد؛ هرچندکه اودرتکمیل این بنا ناکام شد.

ناکامی طرزی ونهضت مشروطیت دردوره ی سلطنت امان الله خان و همچنان ضعف ها و اشتباهات او نه ازجایگاه محمودطرزی درتاریخ مبارزات سیاسی ونهضت روشنگری ونوگرایی افغانستان کاست ونه ارزش واهمیت این نهضت را درایجاد افغانستانِ پیشرفته، مقتدر وآزاد تقلیل بخشید. آنچی را که طرزی ونهضت مشروطیت وتجددقبل ازسلطنت امان الله خان ودرسالهای پادشاهی او برای افغانستان طرح کردند، نیاز همیشگی افغانستان درتمام قرن های آتیه است. اما نکته ی مهم وقابل دقت دراین شکست برای نهضت ترقی و نوگرایی افغانستان چه درآن دوره وچه دردوره های پسین و درزمان امروز وآینده بررسی وتشخیص مؤلفه های شکست است. چرانهضت تجددواصلاحی دوره ی امانی که محمودطرزی وبسا افرادوعناصر همرزم وهمفکرش درسراج الاخبار پایه های تیوریک ونظری آن راپی ریزی کردند به شکست انجامید؟ پاسخ دقیق به این پرسش بخشی اصلی وجایب ومسئولیت تمام عناصر وگروه های متجدد، آزادی دوست وعدالت خواه است تادر روشنایی این پاسخ زمینه های عملی و تطبیقی تحول وتجدد در افغانستانِ عقب نگهداشته شده درتمام عرصه های حیات فراهم شود.

رویکردها:

1- هاشمی، پوهاندسیدسعدالدین، جنبش مشروطه خواهی درافغانستان، چاپ ایران، ناشر:سنبله، سال 1384، ص 3        

2- غبار، میرغلام محمد، افغانستان درمسیرتاریخ، چاپ ایران، سال 1374،ص669

3- دریح، امین الله، افغانستان درقرن بیستم، انجمن نشراتی دانش، چاپ پشاور، سال 1379خورشیدی، ص 63

4-طرزی، صدیق رهپو، طرزی وسراج الاخبار، www.didgah.de

5- جنبش مشروطه خواهی درافغانستان، ص 5        

6- طرزی وسراج الاخبار www.didgah.de   

7-  عبدالحی حبیبی، جنبش مشروطیت درافغانستان، چاپ اسماعلیان، قم سال 1372خورشیدی، ص 158  

8- طرزی وسراج الاخبار

9- همان مأخذ  

10- همان مآخذ

11- پروفیسور گریگورین، محمودطرزی وسراج الاخبار، برگردان بفارسی اسدالله الم، www.goftaman.com

12- افغانستان درمسیرتاریخ، ص 723

13- سخاورز، بشیر، طرزی وسراج الاخبار، چاپ تهران، ناشر:محمدابراهیم شریعتی افغانستان، سال1386، ص، 29

14- جنبش مشروطه خواهی درافغانستان، صفحات 48 تا 51

15- همان مأخذ، ص 29

16- آدمک، لودیک.دبلیو، تاریخ روابط سیاسی افغانستان اززمان امیرعبدالرحمن تا استقلال، ترجمه ی علی محمدزهما، ناشر:موسسه نشراتی افغان، سال طبع 1349، پوهنتون کابل، ص 135    

17- فرهنگ، میرمحمدصدیق،افغانستان درپنج قرن اخیر، چاپ قم، کمسیون فرهنگی حزب وحدت اسلامی افغانستان، سال 1371، جلد دوم، ص 484  

18-  تاریخ روابط سیاسی افغانستان اززمان امیرعبدالرحمن تا استقلال، ص135  

19- جنبش مشروطه خواهی درافغانستان، ص 17        

20- همان مآخذ، ص 10 به حواله اسنادآرشیف ملی هند:گرانتA.H.Grant، ناظرامور خارجه وسیاسی هندبرتانوی، تایخ 5مارچ1917، همچنان به حواله:تاریخ افغانستان: تألیف:ماسون ورمادین، جلددوم، ص351  

21- همان مآخذ، ص 24 

22- زریاب، رهنورد، محمودطرزی وفارسی ناب درافغانستان هشتادسال پیش، سایت پیمان ملی www.paymanemeli.com   

23- ناظمی، لطیف، محمودطرزی وتجدددرادبیات، سایت فارسی صدای آلمانwww.dw-world.de

24- مقالات محمودطرزی درسراج الافغانیه،97-1290 ش، تدوین ومقدمه ازروان فرهادی، مؤسسه ی انتشارات بیهقی، حوت 1355 ص772        

25- مقالات محمودطرزی درسراج الاخبار افغانیه،، ص774   

 26- پروفیسور گریگورین، محمودطرزی وسراج الاخبار، برگردان بفارسی اسدالله الم، www.goftaman.com

27- شاه امان الله ونقش روحانیت متنفذ، ص 33    

28- گریگورین، محمودطرزی وسراج الاخبار، www.goftaman.com

29- سراج الاخبار افغانیه، شماره 23، سال 7  

30- مناسبات افغانستان و اتحاد شوروی درسالهای1919-19169، چاپ کابل، مطبعه دولتی، ص 3

31- ظفرحسن آبیک، افغانستان ازسلطنت امیرحبیب الله خان تاصدارت سردارمحمدهاشم خان، ترجمه وتحشیه:فضل الرحمن فاضل،ناشر:اداره ی روابط فرهنگی سفارتکبرای دولت اسلامی افغانستان در دهلی جدید، تاریخ چاپ: دلو1379(فبروری2001)،ص 190   

32- ریه تالی ستیوارت Rhea talley Stewart، جرقه های آتش درافغانستان، ترجمه مرحوم یارمحمدکوهسارکابلی، ناشر:شعیب مطبعه، چاپ پشاور، سال 1385، ص22 

33- افغانستان درمسیرتاریخ، ص 779 

34- حبیبی، عبدالحی، جنبش مشروطیت درافغانستان، ص 140

35- جنبش مشروطه خواهی درافغانسان، ص157 به نقل از شماره 20سال7 سراج الاخبار

 36- همان مآخذ، به نقل ازآثار وزارت خارجه افغانستان و وزارت خارجه اتحادجماهیرشوروی سوسیالیستی، ص 16 

37- عثمان، داکتراکرم، سیدجمال الدین افغانی، پیش آهنگ نهضت مشروطه خواهی درافغانستان، بخش چهارم، سایت فرداwww.farda.org

38- طرزی، صدیق رهپو، طرزی وسراج الاخبار، www.didghah.de  

39- افغانستان ازسلطنت امیرحبیب الله تا صدارت سردارمحمدهاشم خان،ص189

40- جرقه های آتش درافغانستان ص 42  

41- افغانستان درپنج قرن اخیر، جلد دوم، ص 530  

42- عثمان، داکتراکرم، قرائت نوین ازتحول اندیشه تاریخ، گفتگوی فرید سیاوش با داکتر اکرم عثمان، www.zendagi.com 

43- پاولادا، لیون، اصلاحات وانقلاب 1929، ترجمه ی باقی یوسفزی، چاپ پشاور، سال 1989، ص161

44- افغانستان درمسیرتاریخ، ص 724

45- گریگورین، محمودطرزی وسراج الاخبار، www.goftaman.com

46- مقالات محمودطرزی، تدوین و مقدمه ازروان فرهادی، ص 786   

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ۸۳           سال چهـــــــــارم                  عقـــــرب    ١٣٨۷                 اکتوبر/ نومبر 2008