کابل ناتهـ، Kabulnath











































Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
متن سخنرانی علی پیام
در سمینار دو روزه "سمینار رسانه و نقش آن در تحکیم صلح، امنیت و دموکراسی"،
سالن دانشگاه بامیان
 

 

نقش رسانه در فرهنگ سازی و نقد و بررسی رسانه افغانستان

 به نام خدا

آقایان و خانمهای محترم

در ابتدا لازم است تا از برگزار کنندگان این سیمینار تشکر کنم. من امروز پیرامون نقش رسانه در فرهنگ سازی سخن خواهم گفت و به کاستیها و ضعفهای رسانه افغانستان نیز اشاره خواهم داشت. زیرا که رسانه قوی سازوکار خاص خودش را دارد.

حضار محترم!

به عقیده من رسانه در افغانستان هویت تازه ای است. پس بهتر است تا با این موجود نو با دقت و باریک بینی نگاه کنیم. درعین حالی که با این هویت جوان با مدارا برخورد می کنیم، نگاه منتقدانه ای نیز باید داشته باشیم. رسانه جوان  افغانستان که آرام و آرام به بار خواهد نشست و ریشه خواهد دواند، نهالی است که پس از سقوط امارت اسلامی طالبان شانده شده است. من به تاریخچه و یا دورنمای تاریخی رسانه در افغانستان هیچ اشاره ای نخواهم داشت. بلکه از امروز سخن می گویم. دوست دارم فرزند امروز باشم و به فردای بهتر چشم بدوزم.

بدون شک و شبهه رسانه با قالبهای متنوع آن یعنی شنیداری، دیداری و نوشتاری ذاتاً قدسی هست. در عین قدسی بودن نهاد قدرتمند و پر زور و تأثیر گذار نیز می باشد. اما همیشه اینطور نیست. یعنی خیلی وقتها رسانه درست شکل نمی یابد. درست رشد و نمو نمی کند. شرائط تکوینی خودش را دارا نیست. یعنی رسانه وقتی قدرتمند و قدسی است که جامع الشرائط باشد. به عبارت دیگر رسانه قدرتی است که با تمام اقتدار می خواهد قدرت فسادآور حکومت را کنترل کند. وظیفه اطلاع درست و رسالتمند و دقیق را به عهده بگیرد. رهبری فکری مردم و حکومت را بر دوش بکشد. فرهنگ سازی کند. جنگ را منفور و صلح و امنیت را زیبا و مطلوب ترویج کند. اما اگر یک وقتی رسانه رشد کیفی و کمی خودش را طی نکند، نه فرهنگ سازی می تواند و نه می تواند قدرت فائقه باشد و نه در ترویج ارزشهای اخلاقی و صلح و امنیت و همزیسی مسالمت آمیز کمکی کند. پوشش رسانه ای رسانه قدرت برتر جامعه است. به حدی که رسانه قوی حاکم بلامنازع قلمرو ذهنهای مردم است. رسانه متعهد و مؤمن و رسالتمند افغانستانی از انسان افغانستانی سخن خواهد گفت. فرهنگسازي گسترده اي را در راستاي ایجاد صلح و امنیت و همزیستی مسالمت آمیز و بازسازی ذهنی و مادی جامعه خواهد کرد.

نقش مطبوعات در ترویج و تحکیم صلح و امنیت

رسانه صداهای متنوع و متکثر جامعه است. ذهنها را آماده برای تغییر خواهد کرد. زیرا رسانه زبان جامعه است. ادبیات جامعه است. اگر شاعر می گوید: آسایش دو گیتی تفسیر این حرف است / با دوستان تلطف با دوشمنان مدارا، این پیام جاودانه و صلح آمیز قطعا زبان رسانه خواهد بود. رسانه چه با کمک کلمات و تصویر و صوت یعنی صدا و سیما فرهنگ گفت و گو را تسهیل خواهد کرد و فرایند زندگی صلح جویانه و کشور دموکراتیک را هموار خواهد کرد.

رسانه دو محور دارد. اگر هریک این محورها بشکند و یا معدوم گردد، قدرت رسانه ای خود را از دست خواهد داد و ماهیت قدسی اش تبدیل به ماهیت پلید خواهد شد. این دو محور یکی تذکیه نفس اصحاب رسانه و پاکی و تعهد و تقوای نفس از ابتلا به مفاسدی مانند رشوت ستانی است و نیز از زیر بار مسؤولیت رسانه ای شانه خالی نکردن، و اطلاع رسانی صحیح و رسالتمند می باشد. دوم، دارا بودن از تکنیکهای رسانه ای مانند زبان، مدیریت فرهنگی و برنامه ریزی و زبان برقراری ارتباط با مخاطبین است. به عبارت دیگر دو بعد ماهوی و شکلی کار همواره رسانه را منبع تغییر و تحول و رهبری جامعه می سازند. اما اگر رسانه فاقد یکی از این دو بعد و یا هردوی از این دو بعد باشد، رسانه ناکارا، ناکارامد بلکه مضر و مخل و مفسد جامعه خواهد بود.

همواره رسانه ذهنها را آماده می کند برای ایجاد تغییر ذهنی. مثلا جامعه افغانستان در طی سالیان جنگ همواره ادبیاتش ادبیات خشن و جنگی و ستیزه جویانه شکل گرفته است. و در طی این سالها واژگانی مانند جنگ و انتقامجویی و قتل و همچنین مفاهیمی مانند تفنگ، سنگر، جبهه و کلماتی مانند وندی، کشتن، اسارت در ذهن و ضمیر این مردم ریشه دوانیده است. به طور مثال اگر بین مردم برویم بیت عامیانه "دستمال چارخانه / پیکا بله شانه / وند خانه به خانه" ورد زبان مردم است. اینگونه ادبیات قطعاً بار منفی و قدرت یادگیری خودش را خواهد داشت. فرزندی که در چنین محیطی چشم به جهان می کشاید و فرزندی که اولین چیزی را مشاهده می کند، خون است و تفنگ و ستیزه و همچنین حذف کردن این و آن و غارت و وند و دستمال چارخانه و پیکا بر سر شانه، قطعاً از محیطش تأثیر خواهد پذیرفت. نسل من همچنین نسلی است. نسل برخاسته از متن خاکستر جنگ، خون، غارت، انتقامجویی، براندازی دیگران، عداوت. نسل وند و وندی که ادبیاتش هم جنگی است. نسلی است که به تفنگ و جنگ افتخار می کند. به این فخر می کند که بهترین پیکا انداز است. نسل من با انتحار و انفجار و سر بریدن و کشتار دست جمعی و فجایع ناموسی و گورهای دستجعی و بازداشتهای خودسرانه و ترور بیشتر مأنوس است تا صلح و مدارا و هم اندیشی و برادری و صلح و امنیت.

اکنون چه چیزی فضای ذهنهای سرگردان و ویران و بیگانه از محبت و صلح و برادری و همزیستی مسالمت آمیز این نسل را تغییر خواهد داد؟ قطعاً آن چیزی که تغییر خواهد آورد و قصرهای مرتفع جنگ و سنگر و تفنگ و انتقامجویی را به کاخهای شکوهمند صلح و امنیت و مدرسه و کار و آرامش تبدیل خواهد کرد، رسانه است. زیرا رسانه قوی ترین نهاد فرهنگ ساز است. رسانه چه از نظر سمعی و چه از نظر بصری تأثیر فزاینده ای خواهد گذاشت. رسانه منبع جوشان یادگیری نیز است. قطعاً فرایند یادگیری در اینجا نیز مصداق پیدا می کند. مدل یادگیری رابرت. او و مک کلتناک و جان. بی بلک می گوید که مراحل یادگیری عبارتند از: مشاهده، ساخت تفسير، زمينه يابي، شناخت نوآموزان، مشاركت، تفسير هاي چند گانه و اظهارات چند گانه. و همچنین طبق نظریه یادگیری پير (Pierre) و دينا وَن هيل (Dina van Heile)مراحل یادگیری عبارتند از مرحله‌ی اول: بصري/ ديداري، مرحله‌ی دوم: تحليلي/ تشريحي، مرحله‌ی سوم: رابطه‌اي/ انتزاعي، مرحله چهارم: تعريف تفصيلي و مرحله‌ی پنجم: رياضي

در اینجا به کمک فرمول مراحل یادگیری چنین نتیجه می گیریم که حداقل تأثیری که رسانه در ایجاد فرهنگ سازی دارد، مراحل یادگیری است. یعنی رسانه با قدرت القایی که دارد جابجاییهای ذهنی ایجاد خواهد کرد. و رسانه ادبیات سیال و زندگی ساز را ترویج خواهد کرد. پس با توجه به این بعد کارکردهای رسانه، می توانیم بگوئیم: رسانه نقش تربیتی عظیمی خواهد داشت.

ضعفها و کاستیهای رسانه افغانستانی

(آسیبب شناسی رسانه افغانستان)

اما در صورتی که رسانه صحیح شکل نگرفته باشد و مشکلات صوری و ماهوی داشته باشد، تبدیل به ضد ارزش خواهد شد. در اینجا بد نیست تا به نقیصه های رسانه افغانستانی اشاره گذرا داشته باشم. یعنی در صورت نقایص ساختاری و ماهوی رسانه افغانستانی هیچ قدرت و اقتداری نخواهد داشت.

خبر رشوت ستانی برخی از خبرنگاران

یکی از مشکلات رسانه در افغانستان مشکل حوزه خبرنگاری است. در روزهای آخر مطلبی تحت عنوان رشوه ستانی برخی از خبرنگاران افغانستانی در مطبوعات انعکاس یافته است. (روزنامه هشت صبح، شماره 337 مورخ 14 سنبله سال جاری)  یکی از  روزنامه ها نوشته است: "شماری از نهادهای فعال در عرصه خبرنگاری می گویند گزارشهایی از ولایات مختلف افغانستان در دست دارند که حاکی از رشوت ستانی برخی از خبرنگاران در برابر پخش خبرها و کنفرانسهای مقامهاست. والیان و بیشتر مقامهای ولایات جنگ زده گفته اند که خبرنگاران از آنها پول می گیرند. یک تعداد از والیها گفته اند یکی خبرنگار ماهانه بیست هزار افغانیگی و یک خبرنگار سی هزار افغانیگی از یک والی می گیرد." مؤید این گزارش خبری سخن یکی از دوستانم است که کارمند یکی از وزارتخانه های تخصصی و کلیدی است. به قول دوست من در اوائل، هر برنامه و کنفرانسی را که وزارتخانه می گرفت، انعکاس خبری پیدا نمی کرد. اما وزارت ما مجبور شد تا با خبرنگاران وارد معامله شود. سالهاست که وزارت ما برای هر خبرنگار مقدار مبلغ معینی می دهد تا گزارش کنفرانس و یا برنامه وزارت را پخش کند.

روی این جهت است که در این سالها برخی اوقات متوجه عدم اطلاع رسانی بوده ایم. برخی از خبرنگاران به دنبال سودجویی و منافع مادی بوده اند تا ایجاد یک مکتب خبرنگاری رسالتمند. در طی این سالها شاهد بوده ایم که برخی از اتفاقات و رخدادهای فرهنگی، برنامه ها و کنفرانسها در کشور رخ می داد و لیکن از سوی خبرنگاران انعکاس داده نمی شد. نسبتاً این سرزمین در بایکوت و در سکوت خبری سیر می کنند. بدون شک، فساد رشوت ستانی، رشوت دهی و واسطه رشوت بنیانهای اخلاق رسانه ای را در جامعه افغانستانی به تباهی می کشاند. رسانه ای که به دنبال افشای رشوت ستانی و رشوت دهی باشد، خودش غرق فساد رشوت گیری شود، عین انحطاط اخلاق رسانه ای و خبرنگاری است.

اصحاب رسانه مکانیزم کنترل کننده و بازدارنده حکومت و دولتمردان و زمامداران است تا به فساد غرق نشود. صداقتمندی و امانت داری و اطلاع رسانی صحیح عناصر اصلی روحیه یک خبرنگار می باشد. اما اگر وقتی عناصر صداقت و امانت و اطلاع رسانی از اخلاق خبرنگاری رخت بربندد، یقیناً بی اعتمادی وبی اعتنایی نسبت به رسانه به وجود می آید. آن وقت دیگر نه حیثیت و شرافت رسانه ای در بین خواهد بود و نه رسانه قدرت خواهد داشت و نه مردم اعتماد و اعتنا خواهد کرد.

شبکه های تلویزیونی

عدم مدیریت فرهنگی و نبود برنامه ریزی اخلاق رسانه ای در نهاد رسانه دیداری افغانستان موجود است. به طور مثال می توانم به پخش فیلمهای خشن مانند کشتی کج از رسانه های دیداری و شبکه های تلویزیونی اشاره کنم. نسلی که با صدای فیر و تفنگ چشم به جهان کشوده است، نسلی که ادبیات و خوی و خصلت و اخلاقش جنگی است، نیازمند تولید برنامه های ارام و سیال و انسانی است. همین چند شب پیش یکی از شبکه های تلویزیونی کابل در حالی که کشتی کج را پخش می کرد، نطاق می گفت: این برنامه را تماشا کنید اما سعی کنید از آن یاد نگیرید و از آن استفاده نکنید. مواظب باشید در مدرسه و خانه کار نبرید. پخش برنامه های خشن از تلویزیونهای کشور نمک پاشیدن بر روی زخم است و ترویج بیشتر خشونت و ایجاد روحیه دوئل مدارانه ای که ملت افغانستان در طی سالهای متمادی توسط آن تکه تکه شده است. پس اگر رسانه نتواند نقش رسانه ای اش را ایفا کند، تبدیل به سنگر جنگ و ترویج فرهنگ خشونت و ترور می شود.

رادیوها

رادیوهای افغانستانی اعم از محلی و غیر محلی نیز برخی از اوقات دچار مشکلات بی برنامه گی هستند. اگر برخی از رادیوها را بخواهید یک روز برنامه اش را تعقیب کنید، شاید کمتر برنامه ای را پیدا کنید که در ترویج انسانیت، فرهنگ صلح و همگرایی و انسان دوستی و همزیستی مسالمت آمیز کمک کند. به طور مثال رادیوهای محلی با موج FM که انترنیور کمک کرده و راه افتاده است و تمویل هم می کند، معمول است که سی دی و یا دی وی دی و یا کاست می گذارد و گرداننده رادیو پشت کارش می رود. در یکی از سفرهایم به یکی از ولایات متوجه شدم که یک سی دی چند بار سر شد و در هر بار تبلیغات کاست فروشی که می گفت: "کاست فروشی توریالی جان، گولایی دواخانه، کابل، هر نوع کاستهای هندی، افغانی، عربی، ایرانی و رقم رقم شوها به فروش می رسد" پخش شد! حالا این رسانه ناتوان و ضعیفی که حتا قادر به تولید حداقل برنامه نیست، چگونه می تواند ایجاد قدرت کند. یا چگونه می تواند قدرت فساد را کنترل و مهار کند؟

مشکل زبانی رسانه های افغانستان

یکی دیگر از مشکلات عمده رسانه در افغانستان مشکل ادبیات و زبان است. زبان و ادبیات علاوه بر نقش یادگیری اعتماد و اعتنای رسانه را بالا می برد. بدین معنا که هرج و مرج و بدون مدیریت فرهنگی باعث کم اعتمادی طیف با سواد جامعه و بدتربیتی بی سواد جامعه می شود. رسانه هم در شعاع خود بین قشر تحصیل کرده و بین بی سوادان جامعه باید اقتدار و هویت صنفی خود را حفظ کند. رسانه نوشتاری افغانستان دچار ضعفها و مشکلات و کاستیها هستند که می توانیم چنین نام ببریم.

مطبوعات نوشتاری نوعاً عاری از مقالات راهبردی، فرهنگ ساز است. مطبوعات نوشتاری این کشور بیشتر کپیهای وحشتناک از انیترنت است تا کار مطبوعاتی حرفه ای. نوشته های بی بنیاد و سست و دارای عیبهای ویرایشی و نگارشی زیاد به چشم می خورد. برخی از نوشته های هفته نامه ها و روزنامه ها و مجلات تخصصی مقالاتی است که بهتر آن است آن مقالات دزدی بنامم. یعنی مقالاتی که از مقالات و کتابها و اینترنت کاپی می شوند و بدون ذکر منبع و مأخذ چاپ می کنند. بدینسان بعضی از مطبوعات نوشتاری بخش اعضم شان را مطالب کپی از اینترنت تشکیل می دهند.

مثلا یکی از روزنامه های پایتخت که در هشت صفحه چاپ می شود، صفحه سوم و صفحه هفتم کلا از انیترنت گرفته می شود. (روزنامه افغانستان، شماره 591، 10 سنبله 1387) کپی از کتاب و مقالات دیگران و انیترنت امانت داری می خواهد. یعنی گیرنده باید نام نویسنده و مأخذ و منبع را ذکر کند. نه اینکه مانند برخی از مقالات نویسندگان مطبوعات کشور دست به سرقت بزند. مطبوعاتی که خودش سارق است، کجا می تواند در جهت ساختن جامعه فضیلت سالار نقش اساسی داشته باشد و کجا می تواند فرهنگ صلح و انسانیت را ترویج کند. مطالب طولانی و سست، حاشیه رویهای بسیار، عدم مکاشفه و عدم سوژه های نو یکی دیگر از مشکلات کار مطبوعات نوشتاری در افغانستان است.

درازنويسي

دراز نویسی نیز یکی از مشکلات مطبوعات نوشتاری در کشور است. یک نشریه می تواند یک الی دو مقاله تخصصی و تحقیقی طولانی داشته باشد باقی مطالب مختصر و موجز و متنوع باشد. می توانم به یکی از هفته نامه های کابل اشاره کنم. این هفته نامه دارای 8 صفحه است. چهار صفحه اش را چهار مقاله بلند پر کرده است. (هفته نامه سروش ملت، شماره18، 13 سنبله 1387) همچنین به یکی دیگر از روزنامه های کابل اشاره کنیم. این روزنامه هشت صفحه دارد. دو صفحه اش را دو اثر ادبی طولانی (روزنامه پیمان، شماره135، تاریخ 9 سنبله 1387) پر کرده است.

الگوهاي بياني بيگانه

مقصود از الگوهاي بياني بيگانه گرته‌برداري از الگوهاي زبان بيگانه و تعميم يا ترجمه تحت‌الفظي يك تركيب يا عبارت بيگانه در فارسي است گرته‌برداري ممكن است واژگاني معنوي يا نحوي باشد. مانند کلمات واژگان بیگانه و مهجور سکتور خصوصی، پوزیشن، پالیسی. مثلا در صفحه مشخصات یکی از مجلات کلماتی مانند سکرتر مسؤل، کمپوزر نوشته شده است. (پیک عدالت، شماره2، ارگان نشراتی شورای عالی انکشاف عدالت اجتماعی افغانستان، 25 اسد 1387) این گونه رسانه ضعیف کی می تواند فرهنگ ساز باشد.

رسانه در افغانستان؛ کمپاین دوشمنان

اگرچند سانسور در ساحه کاری رسانه کار خلاف اخلاق رسانه است اما رسانه افغانستان در بعد اطلاع رسانی برخی اوقات از دوشمنان دولت تبلیغات یا کمپاین می کند. درست است که ازادی رسانه یک اصل است. اما آزادی رسانه به این معنا نیست که به نفع جبهه متخاصم و یا مخالفین تبلیغات به اصطلاح کمپاین کند.

زبان و ادبیات تقلیدی و تکراری

عدم انکشاف واژگان و اصطلاحات و بسته بودن دایره واژگانی یکی دیگر از مشکلات زبانی مطبوعات نوشتاری است. مثلا هر روزنامه و هر هفته نامه را که باز کنیم، عناوین مقالات شان "چالشها، فرصتها" ست. یعنی گویا نویسندگان کشور فقط از بین کلمات و عبارات متنوع فقط همین فرصتها و چالشها را یاد گرفته اند. اصطلاحات تکراری مد بازار مطبوعات کشور است. مثلا در سالهای قبل هر مجله و یا هفته نامه و روزنامه را که باز می کردیم، با این عبارات تکراری مواجهه می شدیم: "پس از سه دهه جنگ..." یا "شوروی می خواست افغانستان را سکوی پرش به آبهای گرم بسازد..."

زبان مغلق و نامفهوم

زبان مغلق و نامفهوم یکی دیگر از مشکلات نشریات چاپی کشور است. برای مثال به چند نمونه می توانیم اشاره کنیم:

نمونه اول: "فرهنگ دانشجویی حاکم در دانشگاههای افغانستان معضله دیگری است که با آن دست به گریبان هستیم. عده ای دانشجویان گمان می برند که در بلند بردن دانش ایشان تنها استاد مسؤول است، آنان با این بهانه کم کاری و ندانم کاری های خود را توجیه می کنند و بدون اینکه در حیات دانشجویی خود کتاب را بخوانند ..." (هفته نامه مردم، شماره 252، 24 سنبله 1387) از این عبارت شما چه می فهمید؟

نمونه دوم: "بیوه ها چندین سال جنگ در کشور عزیز ما افغانستان شوهران را از خانواده شان جدا ساخته و به سوی مرگ کشانیده است که بدین ترتیب به شمار بیوه ها افزوده شده است." (هفته نامه مردم، شماره 251 مورخ 17 سنبله 1387)

نمونه سوم: "انحرافات و روسپیگری زنان جامعه افغانی متأسفانه در شرائط کنونی رو به ازدیاد است که می توان گفت علت آن همان مهاجرتهای بیرویه و فقر و حتا در موارد تجاوز را می توان نام برد کرد." هفته نامه مردم، شماره 251، تاریخ 17 سنبله 1387)

نمونه چهارم: "حتا اگر خود اشخاص فاسد هم باشد فساد را در جای دیگر زمینه به وجود آید تا عیاشی کند ولی در خانه خود نه چون این موضوع درست در تقابل منطق و فطرت پاک انسانی قرار دارد و از طرفی در ضمن آنکه باعث آلودگی اذهان افراد جامعه می گردد که صحت روانی و جسمی را به خطر مواجه می سازد، پیشرفت و امنیت را از جامعه می گیرد." (هفته نامه مردم، شماره 251، 17 سنبله 1387)

نمونه پنجم: سرمقاله یکی از هفته نامه ها: "با گرفتن اولین مدال المپیک افغانستان در المپیک چین توسط روح الله نیکپا مردم با احساس خوبی که پیدا کرد، خود را در نقطه عطف پیوند ملی برای تقویت مفهوم واژه ملت به صورت ناخودآگاه پیدا کردند، ..." (هفته نامه انسجام، شماره 10، 10 سنبله 1387)

نمونه ششم: "او (رئیس جمهور) سال گذشته نیز پس از حادثه مشابهی در ولسوالی شنیند به کشه شدن حدود سی غیر نظامی انجامید، وارد این ولسوالی شد و ضمن ابراز همدردی با بازماندگان حمله مذکور به آنان وعده کرد که جلوی چنین حوادثی را در آینده خواهم گرفت. رئیس جمهور در حالی وارد ولسوالی شنیند شد که روز گذشته نیروهای ائتلاف یک بار دیگر بر کشته شدن سی تا 35 شورشی و پنج تا هفت غیر نظامی در بمباران هوایی روستای عزیز آباد ولسولی شیندند کشته شده اند." (هفته نامه انسجام، شماره 11، تاریخ 17 سنبله 1387)

نتیجه گیری

از مجموع آنچه که در این مجال بیان شد این چنین نتیجه می گریم که رسانه آنگاه می تواند قوی باشد و آنگاه می تواند نقش فعال و پویا بازی کند که از لحاظ صوری و ماهوی بدون عیب باشد. اما در این بین رسانه افغانستان با توجه به اینکه هنوز نوپاست، امید می رود که بتواند با مدیریت فرهنگی و برنامه ریزی نقش بزرگی در ایجاد جامعه با فضیلت و عاری از هرگونه زشتیها و خشونت بازی کند. نقش تربیتی و اطلاع رسانی مسؤولانه و دلسوزانه و فرهنگ سازی بی هیچ شک و شبه ای جامعه ای با ارزشهای انسانی و صلح دوست خواهد ساخت. و امنیت را در حیات جامعه افغانستانی تأمین خواهد کرد.

 

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٨۲           سال چهـــــــــارم                  میــــــــزان/ عقـــــرب    ١٣٨۷                 اکتوبر 2008