کابل ناتهـ، Kabulnath





























Deutsch
هـــنـــدو  گذر
آرشيف صفحات اول
همدلان کابل ناتهـ

دريچهء تماس
دروازهء کابل

 
 
 
از صبورالله سياه سنگ بترسين !
 
ده پيوند با " ايميل ســـــيزدهم "
نویســنده: درويش  دريادلي

راستي رضاي خداس مه از صبورالله سياه سنگ مي ترسم ، به شمام ميگم که ازش بترسين . چرا ؟

او بيادرا خود تان شاهد بودين که همي صبورالله سياه سنگ ، اصل صبورالله سياه سنگ نبود ، تاراسنگ بود. باز خود تان شاهد بودين که مسلمان نبود هندو بود ، بت برست بود ، سنگ سياه بود . حالي بياين ازين نوده  ء نو پيوند کنين : سنگ سياه بودنشه چي مي کنين که حالي صبورالله  دعوا داره که سنگ سياه نيس ، سگ ِ سياه  اس ، سگ  ِ  سياه !

 

هان ، راست ميگم . به والله که راست ميگم . خودش ، به زبان خود ميگه ، به قلم خود نوشته ميکنه که " مه سگ  ِ سياه  استم " ! باور تان ميايه که صبورالله سياه سنگ ، سگ ِ سياه شده باشه ؟ مه خو بيخي گيچ و منگ شديم . از همي آدم جاي ترس اس . گپش همطور گپ  ِ بي سند نيس . سند داره ، سندام همطور سند  ِ پخته که پدر  ِ کس انکارش کده نميتانه : عکس  ِ خوده کته و سوته در تمام وبسايت ها چاپ کده ، يک سگ  ِ سياه ء کلان و خطرناک .

 

ميگين دروغ ميگم ؟ ني بخدا اگه دروغ بگويم . اونه برين ده وبسايت ها بگردين ، خودتان بيافينش که يک نوشته داره به نام  " ايميل سيزد هم " . همي نوشته ره خودش بر مه روان کده بود ، خيال مه که مزاق مي کنه و مره مي ترسانه ، مگم وختيکه نوشتيشه ده وبسايت ها دگه ديدم ، گفتم والله گپ خراب اس ، همو آدم راستي سگ ِ سياه شده ، وام چي يک سگ  ِ سياه  کلان و مهم . سگي که  مقام و رتبه ء نظامي و پوليسي داره . کاشکي يک سگ  ِ  عادي و ساده و پياده مي بود ، ده امريکا صاحب منصب عسکري و پوليس نمي بود . حالي خود تان بگويين که جاي ترس اس يا نيس ؟

 

مه خو ده همينجه ده حضور همگيتان ميگم که مه دگه کتي صبورالله سياه سنگ غرض ندارم . زور  ِ مه به اي آدم نمي رسه . يک روز تاراسنگ ميشه ، يک روز  سگ  ِ سياه ميشه ، ديدي که يک روز  آمد ده جان  ِ ما وشما به يک شکل دگه . ني بيادرا ، مه ره بس اس ، طرف  صبورالله سياه سنگ دگه حدم باشه که بالا سيل کنم . همي آدم هيچ به سر برابر نيس . خطرناک مالوم ميشه .

 

توبه خدايا ، توبه خدايا ، حالي بياين سيل کنيم که همو سگ  ِ سياه  ده بارهء خود چي ميگه ؟ ده سر سر ، عنوان  ِ نوشتيش اس : " ايميل سيزدهم " .

 

ده زيرش ، يک عکس خطرناک چاپ شده . ده همو عکس ، يک نفره ده لباس نارنجي نشان ميته که دستايش ده پشتش بسته اس  و ده يک کنجک اتاق جمع شده گي همطور ترسيده طرف ِ يک سگ  ِ سياه  سيل داره . سگ ِ سياه  که زنجيرش ده دست يک مرد نظامي ( امريکايي ) اس ، دهان واز به طرف همو نفر نارنجي پوش ، که قواره ء عرب داره ، سيل داره  و همو امريکايي زنجيرشه کش گرفته . يک صحنه ء بسيار رقت آور و تکاندهنده  اس . ده  زيرک  ِ  همو عکس  ، نوشته شده : سگ سياه .  ده زيرکش ، باز يک آدرس ايميل اس که به همو سگِ سياه تعلق داره .

 

اول آدم حيران مي مانه که چي گپ اس ؟ يک دفعه چشمت به نوشته ميفته که ميگه :

"از جرگهء  ديباچه پردازان نيستم . گفتنيهايم را آغاز ميکنم . به عکس بالا که سلول زندان ابوغريب (عراق) را نشان ميدهد ، نگاه کنيد . اين افسر بيست و چهار ساله در جامهء ارتشي ، سارجن مايکل سميت است . او از ايالت فلوريدا ( امريکا ) مي آيد و کارمند دستگاه پليس ارتش ايالات متحده در بغداد است . اين زنداني بيست و سه ساله که دستهايش از پشت بسته شده  ، اشرف عبدالله الجهيشي آهسي عراقي است . و آنکه در ميان هر دو ايستاده ، زنجيري به گردن دارد و دهان باز کرده منم . )).

 

ديدين ؟ خاندين ؟ حالي فاميدين که مه دروغ نگفته بودم ؟! يعني که همو سگ ِ سياه  خودش اس . الهي توبه کديم . ميگه که : ((  سالهاست يانکيهاي ارتش مرا " مارکو " مينامند . من نه تنها " مارکو " نيستم و نميخواهم " مارکو " ناميده شوم ، بلکه از اين نام شاهانه سخت بدم هم مي آيد . ))

 

حالي تو بيا و  سگه سيل کو که نامِ " مارکو " ره خوش نداره ، بخاطريکه همو نام يک نام شاهانه اس . ايطور مالوم ميشه که ده همو سگ شده گي خودام هوشيار اس و از پادشاه ها خوشش نميايه . آدم ها پيش پادشاه ها خوده هزار خم و چم ميکنن و خوده  سگ ِ درگاه ء شاه ميخوانن ، اينه سگه سيل کو که از نام پادشاه بدش ميايه و خجالت ميکشه که کسي نام شاهانه سرش بانه !

 

ميگه که (( مادرم ميگفت : چه بدبختي بزرگتر از اين که آزاده سگي از پي هر کس بدود  و از هر ناکس فرمان پذيرد ؟ پا بلند کردن و بر همه ارزشهاي سگانه زهراب پاشيدن ، هزار بار بهتر از پهلوي نامردمان ايستادن است . ))

 

اينه سگ او بيادرا . چشم  ِ ازي مادره صدقه کتي همي گپاي پختيش . به خدا از همي آدم هاييکه مثل سگ ده پشت صايب هاي قدرت مي دوند ، همطور سگ  ِ آزاده بودن صد بار بهتر اس .

 

بخانين ، بخانين که همو سگ  ِ سياه  دگه چي ميگه : (( گذشته ها گذشته و استخوان نياکان خاک شده اند . چسپيدن به استخوان نژادي نيز دردي را درمان نميکند.))

 

چطور اس ؟ همي گپ خوش تان نامد ؟ شما را  به خدا بگويين که همي سگ خوب اس يا کسایی که روز تمام روز ده استخوان نژادي چسپيده اند؟

 

خلاصه بيادرا ، مه شما را زياد تر درد سر نميتم ، برين همو نوشته ره خود تان بخانين ، همي سگ سياه  شدنام کار آسان نيس. هطور يک زنده گي پرماجرا و پردرد سر داشته که آدمه بيخي جگر خون ميسازه . ده پهلوي دگه گپا ، همو سگ  ِ سياه  يک سگ  ِ بسيار پرمعلومات و هوشيارام اس که روستار تره کي کتي همقه تاصيلات خود ده پيشش يک خسام نيس .

آدم وختيکه سگ سياه  ره  مي بينه ، زنده گي تلخشه مي بينه ، باز هوشياريشه مي بينه ، باز پشيمانيشه از کار هاي بدي که از مجبوري کده مي بينه ، باز همو وجدان داريشه مي بينه ، نا خود آگاه  ده دل آدم ميگرده که يک سگ هوشيار  و با وجدان ، هزار مرتبه والا تر و ارزشمند تر است  از آدم هاي احمق و وطنفروش و بي وجدان که هزار خيانت و جنايت را مرتکب شدن ، مگم هيچوخت وجدان نداشتن که از همو کارها و جنايت هاي خود اظهار ندامت کنن .

 

خلص  ِ گپ ايس که سگ شدن ِ سياه سنگ ، هطور سگ شدن  ِ مفت نيس . سگ شده که چهره وحشي جورج بوش و شرکاي جرمشه برما نشان بته ، سگ شده که سگ شده گي  بسيار آدم هايي ره نشان بته که به آزادي و انسانيت خيانت مي کنن .

 

سگ  ِ سياه  ميفامه که امريکا دشمن بشريت اس و دگه هدف نداره غير از فرمانروايي به جهان و غصب دارايي هاي کشور هاي ضعيف و به برده گي کشاندن  مردماي دنيا . مگم  بسياري از تحصيل يافته هاي ما امريکا ميگن و آب دهان شان فواره ميکنه و دگه کار ندارن غير از ستايش امريکا .

خوب اس که همي نوشتهء " ايميل سيزدهم " را همو کسايي بخانن که به هزار مداريگري ميخاين جنايت ها و وحشيگري امريکا و شرکاي جرمشه توجيه کنن .

 

کاشکي همو سگهاي سرخ روسي وطن ما يک ذره از همي سگ ِ سياه ياد بگيرن و از جنايت هاي خود پرده وردارن و به مردم بگوين که چه رقم اولادهاي شريف مردم اوغانستانه دسته دسته قتل کدن ، چطور بهترين جواناي اوغانستانه شکنجه دادن و کشتن ؟

کاشکي همو سگهايی که وظيفه اي دگه غير از آدمخوري نداشتن ، همي نوشته " ايميل سيزدهم " را بخانن و کمي وجدان شان تکان بخوره و داستان جنايت هاي خوده نوشته کنن و بگوين که به چه شکل ها در زندان هاي مخوف ده داخل و خارج اوغانستان مجاهدين و مبارزين آزاديخواه ء ضد روس را شکنجه مي دادن و مي کشتند ؟ قصهء شکنجه گاه ها ره به مردم بگوين ، قصه تکه تکه کردن اندام هاي مجاهدين واقعي را بگوين که چه رقم توته توته ميکدن و چه رقم  ده جوال ها مي انداختن و چه رقم  ده چهاراهي ها ايلا ميکدن ؟

 

کاشکي دگه سگهاي رنگارنگ که ده همي سي سال ، بوي کشيدن ، جف زدن ، ده شکنجه و کشتن انسان هاي بيگناه شرکت داشتن ، مرد شون و قصه ء کارها و جنايت هاي خوده به مردم بگوين .

ده اوغانستان ، ده همي سي سال لک ها جنايت شده ، اما جنايتکارش مالوم نيس . هزار ها و لک ها نفر شکنجه شده ، مگم شکنجه گرش مالوم نيس . هزار ها خانه ويران شده ، مگم ويران کده گرش مالوم نيس. هيچکس نميگه که مه ايني جنايته کدم . همگي سگ هاي وحشي ميگن که " دندان ما پاک اس و وجدان ما راحت " !

 

مه به سگ  ِ سياه  ميگم که : چشمته صدقه که اگه سگام هستي خو سگ ِ پدرکده و اصيل هستي . آفرين به تو که از کارهاي کرده گي ات پشيمان هستي و شهامت ِ اعتراف کدنه داري . آفرين به تو که ده چشم مردم خاک نمي پاشي و حقيقته پنهان نمي کني . تو با همي گپاي صادقانيت ، سر همه سگ هاي باوجدانه بلند ساختي .

 

مگم لعنت خدا به سر سگ هاي سرخ روسي ما که از همه جنايتکاري هاي خود منکر ميشن ، ميگن که هيچ جنايت و گناه و خطا از دست شان سر نزده اس ،   يک ذره وجدان و صداقت و شهامت ندارن و بعد از آن همه جنايت که کدن هنوز هم حق بابه طلب دارن و دل شان ميشه که کسي به روي شان گل نگويه .

 

لعنت خدا به سر حنايتکارهايی که از خونريزي و خونخوري مشهور جهان شدن ، مگم يک نفرش اعتراف به جنايت خود نميکنه .

 

لعنت خدا به سر ازو سگ هایي که ده اوغانستان همي حالي در هزار جنايت دست دارن و هزارها انسان بيگناه ره غَرب و غُراب مي کنن ، اما خم به ابروي خود نميآرن .

 

برين ، برين ، همو سگ  ِ سياهي سياه سنگه بخانين ، به همه جنايت کارها ، به همه شکنجه گرها ، به همه خود فروخته هاي ديروز و امروز لعنت و نفرين بفرستين .

 

***

بالا

دروازهً کابل

شمارهء مسلسل ٨٠             سال چهـــــــــارم                  سنـــبله    ١٣٨۷                 سپتمبر 2008