برای
نخستین بار صـبورالله سیاه سنگ را در گزیده شعر معاصر افغانستان درایران
دیدم. شعرنوی بود با رگه های جاندار ومتفاوت. آن کتاب به کوشش عبدالغفور
آرزو و به یاری دکتر چنگیز پهلوان چاپ شده بود. من هم بنا به اقتضای روحیه
جوانی ـ آن گونه که اوفتد ودانی ـ نقد غرایی بر کتاب غفور نوشتم.
تصور
من براین بود که صـبورالله شاعرجوانی است که امیدهای تازه یی خلق کرده است.
این تصور تنها از همان شعر بر می خواست. بعدترها از صـبورالله دفتر شعری به
دستم رسید به نام
"های آذرشین"
و بر آن کتاب هم نقدی نوشتم که در مجله در دری نشر شد.
از
سمیع حامد در باره صـبور شنیدم که نثر خوبی دارد، اما چیزی از صـبور
نخوانده بودم. ساکن غربستان که شدم با آدم های جدیدی آشنا شدم و با صـبور
نه. یک روز در کتابخانه شهر گوتنبورگ سری به انترنت زدم ونمی دانم در کدام
یک از ده ها سایتی که صـبورالله در آنها قلم می زند نوشته یی از او یافتم
که در باره ظاهر هویدا بود. نوشته آنقدر جذاب و پرحس وتراژیک بود که
ناخودآگاه اشکهایم جاری شد....
از پی
این نوشته به سراغ نوشته های بیشتر صـبور رفتم ودر یافتم که
حجــــرالاســــود ما با سنگ پاره هایش رمی جمرات می کند. پس از آن با
صـبور بیشتر آشنا شدم و صـبورالله را این گونه یافتم:
1 ـ شجاعت صـبور
نوشته
های صـبور تا آنجا که من خوانده ام ـ که البته بسیاری از نوشته هایش را
نخوانده ام ـ از ویژگی شجاعت برخوردار است. در زمانه یی که خیلی از
نویسندگان ما، محافظه کار، نان به نرخ روز خور، وابسته به جریان های کج
وکول فکری و موج سوار هستند، شجاعت صـبور وتلنگر زدن او به وجدان بیدار
نویسنده و روشنفکر قابل ستایش است. نوشته های سیاسی او، نقدهای اجتماعی او
در باره افغانستان وعراق نمونه های از این شجاعت وبیداری است.
2 ـ نثر صـبور
صـبورالله واژه و جمله را بر سبیل عادت نمی نویسد بل بر سبیل دقت می نویسد.
او برای واژگان و جملات نوشته هایش فکر و تامل می کند و از همین رو نثر
پخته وسخته و در عین حال نو دارد. نویسنده بی نثر مثل شاعر بی وزن است و
نویسنده ی با نثر ویژه همچون شاعری دارای سبک ویژه است.
اهمیت
نثر صـبورالله زمانی مهم تر می شود که تو با خبر شوی که نویسنده در بیرون
از بستر زبان خود می نویسد. یعنی ماهی دارد بیرون رود خانه شنا می کند. و
یا به قول مارکز ماهی در رطوبت و نمناکی اتاق از در وارد می شود، در هوای
اتاق شنا می کند واز پنجره بیرون می رود.
درغربستان که آدمها نه تنها زبان که جان و جهان خود را از دست می دهند، خلق
کردن شیوه ویژه نه که حتی حفظ کردن گدام واژگان معمول کار دشواری است. از
این رو نثر صـبورالله به زبان فارسی در قلب انگلیس آباد چیز قابل قدری است.
3 ـ گزارندگی صـبور
با
تاسف اوضاع ترجمه در مملکت ما کمتر از اوضاع غارهای توره بوره نیست. در
کشور ما بازار مشتری ترجمه کساد و درک اهمیت ترجمه اندک است. با این اوضاع
کمتر کسی پیدا می شود که روغن به چراغ فردا بریزد و یا نیکی کرده به دجله
بیندازد. صـبور در کار ترجمه صـبور، مقاوم و با پشت کار است و این کار را
با خلاقیت خاص در برابرگزاری ها مهم تر می کند.
4 ـ صبر صـبور
صـبور
از معدود آدم های است که شکیبایی ویژه دارد. در کشور ما اگر نقدی بر کتابی
بنویسی یعنی که خنجر بر گلوی نویسنده کتاب گذاشته یی. من با نوشتن آن
نقدگونه بر کتاب
"های آذرشین"
صـبور تصور می کردم که دیدار من و صـبور به
قیامت و یا احتمالاً روز عید قربان است. اما بر خلاف آن تصور در اولین
گفتگوی تلفونی دریافتم که صـبور بسیار صمیمی و بی تظاهر آینه یی برابر آینه
دل من گذاشته و از دوستی ابدیتی ساخته است. باری گفتگوهای تلفونی ما هر از
چندگاهی تازه شد، به دیدار پیوست و دریافته شد که سیاسنگ برخلاف نامش قلبی
سپید دارد و روح لطیف و زبانی لبریز از لطیفه.
5 ـ سخت کوشی صـبور
زندگی
کردن در غرب و نویسنده ماندن کار ساده یی نیست. از هفت آسمان
"مرد عنکبوتی" تمدن بر تو حمله می
آورد واز شش جهت "دختر جادوگر"
غرب دل و دین می برد. غم نان، فریب جانان و آب حیوان پند لقمان را از گوش
هفت پشت بشر می رباید. با این همه کشمکش باید بسایر سخت کوش باشی تا برای
ده سایت مقاله بنویسی و برای ده نشریه مطلب بفرستی. باری سخت کوشی و پرکاری
صـبور یکی از ویژگی های اوست که قابل قدرهاست.
***
مــزار
شــــریف/
افغانســتان
2008-06-22 |